انتشارات متخصصان

کتاب ماه و شش پنی

هزار و یک کتاب قبل از مرگ

کتاب ماه و شش پنی با نام اصلی The Moon and Sixpence یکی از مهم‌ترین کتاب‌های سامرست موام، نویسنده انگلیسی است که برای اولین بار در سال ۱۹۱۹منتشر شد. کتاب درباره سیر تحول و تطور «چارلز استریکلند »است که ناگاه در چهل و چند سالگی شور غیر قابل مهاری را درون خود حس می‌کند که ناچاراً باید گوش به‌فرمان آن باشد و به زندگی مشترک و خانوادگی و موقعیت شغلی‌اش به عنوان یک سهامدار بورس پشت پا بزند، همه‌چیز را ترک کند و هیولای درونش را به تصویر بکشد تا شاید دست از سر او بردارد و باز طعم آرامش را مزه مزه کند.

سامرست موام در سال ۱۸۷۴در سفارت انگلستان در پاریس به دنیا آمد و در سن ۹۱سالگی از دنیا رفت. در این بین او حدود صد داستان، نمایشنامه و داستان کوتاه نوشت و‌ در سال‌های دهه ۱۹۳۰ پردرآمدترین نویسنده بود. گاهی پیش می‌آمد که چندین نمایشنامه از او همزمان به روی صحنه تئاتر می‌رفت.

او تحصیلاتش را در رشته پزشکی به اتمام رساند اما پس از اقبال گسترده از اولین داستانش، دست از طبابت کشید و‌ نویسنده‌ای تمام وقت شد. از کتاب‌های مهم او می‌توان به «پای بندهای انسانی»، «لبه تیغ»، «ماه و شش پنی»، «حاصل عمر» و «درباره رمان و داستان کوتاه» اشاره کرد. موام در جنگ جهانی اول برای مأموریت مخفی به روسیه فرستاده شد و در آثارش از تجارب زیسته و سفر‌هایش استفادهٔ بسیار کرده است.

در قسمتی از متن پشت جلد کتاب ماه و شش پنی آمده است:

جهان بی‌رحم است و زندگی دشوار. هیچ‌کس نمی‌داند چرا این‌جا هستیم و پس از این به کجا می‌رویم. باید خیلی فروتن باشیم. باید زیبایی آرامش را درک کنیم، باید دزدانه و بی‌سر و صدا زندگی خود را بگذرانیم تا چشم سرنوشت به ما نیفتد. کاش در جست و جوی عشقِ آدم‌های ساده دل و جاهل باشیم. نادانی آن‌ها به تمام دانایی‌های ما می‌ارزد. بهتر است ساکت باشیم، خرسند در کنج دنج خود و سر به راه و آرام مثل آنان. حکمت زندگی همین است.

[ » معرفی و نقد کتاب: رمان هیاهوی زمان اثر جولین بارنز – نشر ماهی ]

کتاب ماه و شش پنی

کتاب درباره چارلز استریکلند، مردی میانسال است که سهامدار بورس است و زنی مهربان و زیبا و دو فرزند (یک پسر و دختر) دارد. چارلز به ظاهر مردی عبوس و به شدت حوصله‌سربر می‌آید که گویا هنوز خودش را نیافته است و در در عصر مدرنیته اروپا دست و پا می‌زند.

او از زندگی نسبتاً خوب و مرفهی برخوردار است و از تفریحات معمول افراد طبقه خودش هم بی‌نصیب نیست. هفده سال است که ازدواج کرده و فرزندان خوبی دارد و به نظر نمی‌آید چیزی بیشتر از این بخواهد اما ناگهان روزی بدون هیچ گونه خبر قبلی و تنها با به جا گذاشتن یک نامهٔ چند کلمه‌ای غیبش می‌زند و تصمیم می‌گیرد دیگر پیش همسر و بچه‌هایش بازنگردد تا زندگی جدیدی را آغاز کند.

«امی عزیزم
تصور می‌کنم وقتی به خانه بیایی، همه‌چیز مرتب و منظم باشد.
دستورهایت را به آنا داده‌ام و وقتی تو و بچه‌ها از راه برسید، شام آماده خواهد بود. اما من دیگر آن جا نیستم که تو را ببینم. تصمیم گرفته‌ام دور از تو زندگی کنم. صبح راهی پاریس خواهم شد و به محض ورود این نامه را برایت خواهم فرستاد. دیگر برنمی‌گردم. تصمیمم عوض نخواهد شد.
دوستدار تو،
چارلز استریکلند.» (کتاب ماه و شش پنی اثر سامرست موام – صفحه ۵۰)

خانم استریکلند پس از این واقعه از راوی داستان که تنها یک بار چارلز استریکلند را دیده درخواست می‌کند که به پاریس برود و از شوهرش بخواهد که سر عقل بیاید و به زندگی‌اش برگردد؛ اگر برگردد او را خواهد بخشید و همه‌چیز را فراموش خواهد کرد و دوباره زندگی‌شان را از نو شروع خواهند کرد.

راوی همین کار را می‌کند و چارلز استریکلند را در اتاقی ارزان و رقت‌آور می‌بیند و حتی با او شام می‌خورد اما اصلا نمی‌تواند احساسات او را جریحه‌دار کند و او را مجبور به بازگشت نماید. پس از بازگشت از پاریس این خبر ناگوار را به خانم استریکلند می‌دهد و و بدین گونه او مجبور می‌شود که از این پس خودش و بچه‌هایش را اداره کند و پس از عمری زندگی اشرافی، تن به کار کردن برای ادامه زندگی بدهد.

راوی پس از پنج سال دوباره به پاریس سفر می‌کند و پس از اندک مدتی استریکلند را می‌بیند و متوجه می‌شود تنها علتی که او خانواده و زندگی سابقش را ترک کرده، این بوده که می‌خواسته نقاشی کند! همین. چیزی که در سن و سال و با موقعیت شغلی سابقش کمی در تضاد بود، اما نیرویی نامرئی او را مجبور به این کار می‌کرد و چاره‌ای جز نقاشی کشیدن و ترک همه تعلقات نداشت.

«وقتی کسی در آب می‌افتد، دیگر مهم نیست که چقدر شنا بلد است. باید خودش را از آب بیرون بکشد، وگرنه غرق می‌شود.» استریکلند هم همین طور بود؛ باید آنچه را می‌دید و درک می‌کرد به تصویر می‌کشید، وگرنه قادر به ادامه زندگی نبود. همگان فکر می‌کردند که استریکلند به خاطر عشق دختری جوان‌تر از همسرش، قید زندگی سابقش را زده و به پاریس آمده ،اما اینگونه نیست.


راوی که حالا قصد دارد مدتی در پاریس بماند، دیداری با دوست سابقش، «دِرک استرووه» و همسرش ترتیب می‌دهد. دِرک استرووه هنرمندی به شدت ضعیف و بی‌استعداد اما «هنر شناس» بسیار بزرگی است و حتی در آن زمانی که چارلز استریکلند شهرتی دست و پا نکرده، به راوی می‌گوید که نبوغ خاصی در او و کار‌هایش می‌بیند.

با این حال همسر دِرک استرووه به شدت از چارلز استریکلند متنفر و از او بیزار است. دِرک استرووه مردی به‌شدت خوش‌قلب و عاشق‌پیشه است ولی همیشه با رفتارهای ناخوشایند و دور از ادب استریکلند روبرو می‌شود و تنها وقتی استریکلند به او نیاز مالی دارد سراغش می‌آید و پس از اتمام کارش، چند فحش نثار او می‌کند و‌ دوباره غیبش می‌زند.

پس از بارها تحمل توهین و ناسزا از استریکلند – که حالا وقتش را با کشیدن نقاشی‌های عجیب و غریب و شطرنج و نوشیدن در بارهای ارزان می‌‌گذراند – وقتی مطلع می‌شود که او بدجور مریض شده است و منتظر رسیدن مرگ است، تصمیم می‌گیرد او را به خانه خودش بیاورد؛ چون استریکلند هیچکس را ندارد. همسرش ابتدا به شدت مخالفت می‌کند اما نهایتا راضی می‌شود و شخصاً دو هفته تمام از استریکلند مراقبت می‌کند.

در نهایت روزی دِرک استرووه با حالی پریشان پیش راوی می‌رود و خبر می‌دهد همسرش که به شدت عاشقش بوده، او را ترک کرده و می‌خواهد با استریکلند باشد. مردی که نه تنها هیچ قانون و قواعد ثابتی برای زندگی ندارد بلکه جای مناسبی برای خوابیدن هم ندارد. بنابراین درک استرووه از خانه خودش می‌رود تا همسرش با استریکلند در آن‌جا بمانند و استریکلند در کارگاه نقاشی او کارش را ادامه دهد! با این حال به زنش هشدار می‌دهد که این مرد، زندگی خوبی را برای تو رقم نخواهد زد و هر وقت که مایل بودی می‌توانی بازگردی. همین عشق بیش از حد و مهربان بودن و در دسترس بودن استرووه بود که هیچ‌گونه جذابیتی از او برای همسرش باقی نگذاشت.

پس از چند ماه زندگی مشترکِ بلانش استرووه (همسر دِرک استرووه) با استریکلند، روزی دِرک با احوالی پریشان‌تر به منزل راوی می‌آید و خبر ناگواری به راوی می‌دهد و… .

[ » معرفی و نقد کتاب: در باب خواندن اثر مارسل پروست ]

کتاب ماه و شش پنی

درباره رمان سامرست موام

کتاب ماه و شش پنی درباره عصیان و طغیان ناگهانی روح یک فرد بسیار عادی است که همچون هیولایی سرتاپای او را فرا می‌گیرد و‌ او را مجبور می‌کند که به تعلقات روزمره زندگی‌اش پشت پا بزند و در جهت جست و جوی خودش قدم‌های بزرگ و غیرمتعارفی را بردارد.

چارلز استریکلند که از ملال و بیهودگی زندگی‌اش خسته شده و با عناصر مدرنیته کنار نمی‌آید، تصمیم می‌گیرد در جایی دیگر خودش را بیابد و برای رسیدن به این امر از هیچ چیزی دریغ نمی‌کند؛ از همسری که هفده سال با او زندگی کرده، از دو فرزندش، از موقعیت شغلی مناسبش و…

برای دستیابی به این هدف، او تبدیل به یک شخص بی‌تفاوت می‌شود که حتی رقت‌آورترین مسائل هم هیچ اثری در نهاد او نمی‌گذازند. به ظاهر همچنین شخصی فارغ و بی‌نصیب از اخلاقیات است؛ اما کدام اخلاقیات؟ اخلاقیات و اخلاق به چه معنا است؟ آیا بیشترِ چیزی که از اخلاقیات می‌دانیم، همان اعمالی نیست که در طی مدت زمان‌های طولانی برای راحت‌تر پیش بردن اعمال جامعه و راحت‌تر کنترل کردن مردم در سرتاسر دنیا صورت گرفته؟ آیا همین اخلاقیات نیست که ما را مجبور می‌کند که شخصی عادی و قابل احترام باقی بمانیم و هیچ خطری در زندگی نکنیم؟ و هر وقت که ایده فکری بزرگ به سرمان راه می‌یابد خودمان را تحقیر می‌کنیم و می‌گوییم :«این جور چیزها از خودخواهی نشأت می‌گیرد و ما باید به دیگران هم فکر کنیم.» اما «چارلز استریکلند» چنین آدمی نیست؛ رویایی درذهن دارد که اگر آن را برآورده نکند، جان سالم به در نمی‌برد. رویایی آن قدر قوی که باعث می‌شود به راحتی از همه‌چیز بگذرد و در جایی ریشه ندواند تا پایش بند نشود .

از دیگر موضوع‌هایی که سامرست موام در کتاب ماه و شش پنی به آن پرداخته است، موضوع عشق است. به راستی عشق چیست؟ آیا حالتی مریض گونه و مازوخیسمی است که انسان را به سمت اعمالی نامعقول می‌کشاند یا تنها راه نجات بشر از شرارت‌ها و بدی‌هاست؟ و اینکه چه چیزی در ناخودآگاه ما باعث می‌شود که عاشق فردی دیگر بشویم؟ حتی ممکن است تنفر از یک فرد باعث شود که روزی عاشق او شویم؛ همان طور که بلانش استرووه از چارلز استریکلند متنفر بود و او را آدمی لاقید و بی‌اخلاق می‌دانست اما نهایتاً به او‌ دچار شد.

از دیگر مسائلی که در این کتاب به آن اشاره می شود بی‌توجهی به نظر اطرافیان است. هنگامی که استریکلند متوجه شد که چرا پای بر زمین گذاشته، دیگر چیزی برایش مهم نبود. هر چه می‌خواهند به او بگویند؛ او فقط یک جواب دارد: «به دَرک.» اما چنین دیدگاهی برای تمام انسان‌ها مناسب نیست و فقط برای «ابرانسان» نیچه صدق می‌کند که چارلز هم نماد «انسان برتری» است که در قالب تن جسمانی و زندگی روزمره و عادی نمی‌گنجد.

موضوعی که هم در این کتاب – در قالب شخصیت «چارلز استریکلند» – و هم در کتاب لبه تیغ – در قالب شخصیت «لارنس دارلی» – به چشم می‌خورد، بی‌تفاوتی و پشت پا زدن این شخصیت‌ها به تعلقات بی‌ارزش زندگی دنیوی است. آن‌ها علاوه بر پشت پا زدن به مادیات و نظر بی‌اهمیت اطرافیانشان (اگر لازم باشد)، بر چیزهای مهم‌تری هم پشت پا می‌زنند و رهایشان می‌کنند.

در نهایت لازم به ذکر است که شخصیت «چارلز استریکلند»از «پل گوگن» (نقاش فرانسوی) الهام گرفته شده ولی در هیچ جای داستان از طرف نویسنده اشاره مستقیمی به این موضوع نمی‌شود. ضمناً بعد از اتمام کتاب پیشنهاد می‌شود که نقاشی‌های به جا مانده از «پل گوگن» را مشاهده کنید تا درک بهتری از شخصیت «چارلز استریکلند» و رمان خوب «ماه وشش پنی» داشته باشید.

[ » معرفی و نقد کتاب: رمان هندرسون شاه باران – کتابی که موضوع پیدا کردن خویشتن است ]

جملاتی از متن کتاب ماه و شش پنی

همدلی استعداد دل‌انگیزی است، اما کسانی که می‌دانند از این استعداد برخوردارند اغلب از آن سوءاستفاده می‌کنند. (کتاب ماه و شش پنی – صفحه ۲۷)

اگر سلوک نامتعارف آدمی در حلقه‌ی اطرافیانش متعارف شمرده شود، آن‌گاه نامتعارف بودن در چشم جهانیان دشوار نمی‌نماید. این نکته جان آدمی را از اعتماد به نفس سرشار می‌کند. (کتاب ماه و شش پنی – صفحه ۷۲)

چرا فکر‌ می‌کنید زیبایی، این ارزشمندترین نعمت روی زمین، مثل سنگی در ساحل افتاده تا هر رهگذر بی‌اعتنایی آن را ببیند و باری به هر جهت از زمین برش دارد؟ زیبایی چیز شگفت‌انگیز و غریبی است که هنرمند، به بهای شکنجه روح خود، آن را از آشوب جهان می‌آفریند. (کتاب ماه و شش پنی – صفحه ۹۶)

آنچه من با اطمینان عشق دانسته بودم چیزی نبود جز پاسخی زنانه به نوازش دیدن و آسایش چشیدن، واکنشی که اغلب زنان در ذهن خود آن را عشق می‌پندارند. اینک احساس منفعل است که می‌تواند به هر علتی برانگیخته شود، درست مثل ساقه‌ی نازک درخت مو که بر تنه‌ی هر درخت دیگری دامن می‌گسترد. (کتاب ماه و شش پنی – صفحه ۱۴۶)

در عشق حسی از ضعف هست، میلی به حمایت و اشتیاقی به یاری رساندن و لذت بخشی. اگر از خود گذشتگی در عشق جایی نداشته باشد، دست‌کم نوعی خودخواهی در آن هست که به شکل شگفت انگیزی خود را پنهان می‌کند. عدم خود باوری و تزلزل خاصی در آن هست. (کتاب ماه و شش پنی – صفحه ۱۴۹)

اما یکی از نادرست‌ترین ضرب‌المثل‌های دنیا این است که هر کس خربزه بخورد، پای لرزش می‌نشیند. بنا بر تجربه‌ی حیات آدمی، خیلی‌ها مدام کارهایی می‌کنند که باید به فاجعه بینجامد، اما در نهایت به یاری بخت از نتیجه حماقتشان قسر در می‌روند. (کتاب ماه و شش پنی – صفحه ۱۵۸)

هیچ پدیده ای در جهان به عظمت هنر نیست. (کتاب ماه و شش پنی – صفحه ۱۷۳)

یک زن می‌تواند مردی را که به او آزار رسانده ببخشد، اما هیچ‌وقت نمی‌تواند از تقصیرات مردی بگذرد که در حقش فداکاری کرده است. (کتاب ماه و شش پنی – صفحه ۱۸۹)

همه ما در این دنیا تنها هستیم… ما در تلاشی عاجزانه و رقت‌بار می‌کوشیم دیگران را از گنجینه‌های قلب خود آگاه کنیم، اما دیگران یارای پذیرش آن‌ها را ندارند. این است که ما در کنار هم پیش می‌رویم، پهلو به پهلوی هم، اما تنها و جدا از یکدیگر. ما همراهانمان را نمی‌شناسیم و آن‌ها هم ما را نمی‌شناسند. (کتاب ماه و شش پنی – صفحه ۱۹۸)

«برخی آدمیان چنان در عطش حقیقت می‌سوزند که برای دستیابی به آن بنیاد جهان را متلاشی خواهند کرد. (کتاب ماه و شش پنی – صفحه ۲۵۹)

زندگی سخت است و طبیعت گاه از شکنجه‌ی فرزندانش لذت هولناکی می‌برد. (کتاب ماه و شش پنی – صفحه ۲۶۹)

مشخصات کتاب
  • عنوان: ماه و شش پنی
  • نویسنده: ویلیام سامرست موام
  • ترجمه: شهرزاد بیات موحد
  • انتشارات: ماهی
  • تعداد صفحات: ۲۸۸
  • قیمت چاپ اول –  سال ۱۳۹۹: ۵۰۰۰۰ تومان

👤 نویسنده مطلب: کیارش صالحی

نظر شما در مورد کتاب ماه و شش پنی چیست؟ لطفا اگر این کتاب را خوانده‌اید حتما نظرات ارزشمند خود را با ما در میان بگذارید. با نظر دادن درباره کتاب‌ها در انتخاب کتاب به همدیگر کمک می‌کنیم.

[ لینک: کانال تلگرام کافه بوک ]


» معرفی چند کتاب دیگر:

  1. رمان دمیان
  2. رمان مرگ در ونیز
  3. رمان پیرمرد و دریا