نشانک

کتاب وانهاده

هزار و یک کتاب قبل از مرگ

سیمون دوبووار به فرانسوی: Simone De Beauvoir نویسنده کتاب وانهاده با نام اصلی سیمون لوسی ارنستین ماری برتراند دوبووار فیلسوف، نویسنده، فمینیست و اگزیستانسیالیست فرانسوی بود که در سال ۱۹۰۸ در پاریس به دنیا آمد. دوبووار در یک خانوادهٔ بورژوای کاتولیک رشد یافت و پس از گذراندن امتحانات دورهٔ لیسانس ریاضیات، به مطالعه فلسفه در دانشگاه سوربن پرداخت.

سیمون دوبووار در حلقهٔ فلسفی دوستانه گروهی از دانشجویان مدرسهٔ اکول نورمال پاریس عضو بود که ژان پل سارتر نیز در آن عضویت داشت ولی خود دوبووار دانشجوی این مدرسه نبود. با وجود آنکه زنان در آن دوره کمتر به تدریس فلسفه می‌پرداختند، او تصمیم گرفت مدرس فلسفه شود و در آزمونی که به این منظور گذراند، با ژان پل سارتر آشنا شد. بووار و سارتر هر دو در ۱۹۲۹ در این آزمون شرکت کردند، سارتر رتبهٔ اول و بووار رتبهٔ دوم را کسب کرد. با این وجود، دوبووار صاحب عنوان جوان‌ترین پذیرفته‌شدهٔ این آزمون تا آن زمان شد.

دوبووار همچنین به عنوان مادر فمینیسمِ بعد از ۱۹۶۸ شناخته می‌شود. معروف‌ترین اثر وی کتاب جنس دوم است که در سال ۱۹۴۹ نوشته شده‌است. این کتاب به تفصیل به تجزیه و تحلیل ستمی که در طول تاریخ به جنس زن شده‌است می‌پردازد. اما این نویسنده برجسته کتاب‌های مهم دیگری نیز داشت که از جمله آن‌ها می‌توان به کتاب مرگی بسیار آرام و کتاب همه می‌میرند اشاره کرد.

کتاب وانهاده یکی دیگر از آثار داستانی دوبووار است که با موفقیت و استقبال و نقد و نظرهای مثبت و منفی فراوان روبه‌رو شد. او این کتاب را در ۱۹۶۷ همراه با دو داستان دیگر با نام‌های تک‌گویی و سن رازداری در یک کتاب منتشر کرد. هر سه داستان یک درونمایۀ مشترک دارند: ترس از بالارفتن سن و تنهایی و البته مواجهۀ شخصیت‌های اصلی داستان (زنان) با این حقیقت که شکست خورده‌اند.

در قسمتی از متن پشت جلد کتاب وانهاده آمده است:

زنی که داستان پیرامون ماجرای او بنا شده، زنی است ساده و معمولی که گرچه با کنجکاوی می‌توان دریافت که دوبووار گوشه‌های پراکنده‌ای از زندگی خود را در سرگذشت او گنجانده است اما در مجموع این زن شباهتی به سیمون دوبووار روشنفکر و صاحب‌قلم و پرآوازه ندارد.

[ معرفی کتاب: رمان مادام بوواری همراه با اینفوگرافیک – نشر مرکز ]

کتاب وانهاده

کتاب وانهاده داستانی است از تک‌گویی‌ها و خاطرات زنی که در آستانه میانسالی متوجه خیانت همسرش می‌شود. «مونیک» زن داستان نماینده قشری از زنان ساده و عامی است که خود و زندگی‌اش در راه عشق به خانه و همسر و فرزندانش فدا شده است. زنی که به پایداری و دوام عشق باور دارد و حال به هنگام برخورد با فاجعه‌ای چنین، بیش از حد توان خود سعی بر این دارد که منطقی و معقولانه با این حقیقت تلخ مواجه شود.

همه این اتفاقات در حالی است که از درون شکسته شده و صدای این شکستن و فروریختن را «دیگری» نمی‌بیند، نمی‌شنود. مونیک در اوج ناباوری تنها و بی‌کس رها شده، او حتی قادر به درک دنیای خارج از تعاریف خود از عشق و دوست داشتن نیست و همه این عوامل باعث می‌شود بیشتر از روز قبل در خود شکسته و منزوی گردد.

به طول کلی می‌توان گفت که کل داستان کتاب وانهاده شرح جزئیات و احوالات درونی شخصیت مونیک است. تلاش‌های او برای حفظ زندگی و روانکاوی خودش. این اتفاق در زندگی مونیک یک نقطه عطف نیز به شمار می‌آید چرا که چیزهایی جدید در مورد خودش و روابطش را آشکار می‌کند.

سیمون دوبووار در این اثر چنان با ظرافت از ترس‌ها و غم‌های زنی طرد شده سخن می‌گوید که خواننده گاه با او همذات‌پنداری و گاه بر شدت احساساتش خرده می‌گیرد. در این عدم توانایی درک و کنار آمدن با خواسته نشدن، دگرگونی روح و اندیشه و سلیقه هر آدمی در گذر زمان، حتی دگرگونی ماهیت عشق و دوست داشتن در گذر زمان. که عشق خالصانه با ماهیت از خودگذشتگی بی‌اندازه در نهایت از آدمی، انسانی ضعیف و شکننده می‌سازد. که بعدها بدون حضور دیگری نمی‌داند چگونه زندگی کند و به زندگی خود معنا بخشد.

از جمله دیگر نکات مثبت کتاب وانهاده می‌توان به فرم آن اشاره کرد. فرم روایت کتاب در قالب یادداشت‌هاى روزانه راوى نوشته شده و باعث ایجاد حس نزدیکى و همدلى با قهرمان داستان می‌شود. همچنین در طى مطالعه این کتاب محو زنانگی‌اى خواهید شد که در سطر به سطر آن موج می‌زند.

[ معرفی کتاب: رمان دسته دلقک‌ها – نشر مرکز ]

کتاب وانهاده

سمیون دوبووار درباره این اثر خود می‌گوید (اگر به افشای داستان حساس هستید این قسمت را نخوانید!): «من هرگز چیزی اندوهناک‌تر از این سرگذشت ننوشته بودم، سراسر قسمت دوم جز فریادی اضطراب‌آلود نیست و انحطاط نهایی قرمان داستان شوم‌تر از مرگ است.»

ناگفته نماند پیرامون این اثر بحث‌های زیادی مطرح شده است. وانهاده اثری جنجال‌انگیز بود و چون در یکی از مجلات زنانه فرانسه نیز، همراه با نقاشی‌هایی از خواهر نویسنده، به چاپ رسید، در میان عامه مردم خوانندگان بسیار یافت. همین باعث شد پاره‌ای از منتقدان یا روشنفکران آن را اثری مردم‌پسند و سطحی و پرفروش بینگارند و در سطح آثار سنگین و پر‌ارزشی چون ماندارنها و جنس دوم ندانند.

اما شاید این دسته بیشتر قصد تخطئه داشتند و ندیدند که همان سیمون دوبووار ماندارنها است که در این اثر، در ماجرایی ساده که پیش آمدن آن در زندگی هر زن معمولی ممکن است، چنین هنرمندانه و ژرف اندیشانه موشکافی می‌کند، به عمق اندیشه و ذهن قهرمان راه می‌جوید و جنبه‌های گوناگونی از یک پدیده اجتماعی و ظرایف موجود در روابط انسان‌ها، را مشاهده می‌کند. نویسندگان بزرگ از همین گونه ماجراهای ساده زندگی شاهکارهای ماندنی آفریده‌اند.

جملاتی از کتاب وانهاده

پیش از اینکه از نظرم ناپدید شود، یک بار دیگر سرش را برگرداند. اضطرابی در دیدگانش موج میزد که به من هم سرایت کرد. بلند شدن هواپیما به نظرم غم‌انگیز آمد. هواپیماهای چهار موتوره به آهستگی اوج می‌گیرند اما این یک وداع طولانی است. جت با خشونت یک «به امید دیدار» از زمین کنده شد. اما به زودی سر شاخ آمدم. نه، غیبت دخترها غم به دلم نیاورده بود، برعکس می‌توانستم به دلخواه تند یا آهسته برانم. هرجا بخواهم بروم و هر زمان میل کردم متوقف شم.

فردا به پاریس برمی‌گردم. موریس خانه را ترک کرده است و من به این دو در نگاه می‌کنم: دفتر کار موریس؛ اتاقمان. بسته‌اند… دری بسته، چیزی پشت در کمین کرده است. اگر تکان نخورم باز نخواهد شد. بی‌حرکت ماندن؛ برای همیشه. متوقف کردن زمان و زندگی. ولی می‌دانم که تکان خواهم خورد. در به آرامی باز خواهد شد و آنچه را پشت در است خواهم دید. آینده. در آینده باز خواهد شد. به آرامی. به طور حتم. بر آستانه‌ی آن ایستاده‌ام. جز این در و آنچه پشت آن کمین کرده چیزی ندارم. می‌ترسم. و نمی‌توانم کسی را به کمک بخواهم. می‌ترسم.

این هم یکی از دلایلی است – دلیل اصلی – که باعث می‌شود هیچ مایل نباشیم پایبند حرفه‌ای شوم، دلم می‌خواهد کاملا در اختیار کسانی باشیم که به من نیاز دارند، تحمل جز این را ندارم! این فکر مرور ذهنی هر روزه‌ی یک زن سنتیه، ایده‌ای که به این زن دیکته می‌کنه بعد از ازدواج یا کمی دیرتر بعد از مادر شدن، من حقیقی خودش رو فراموش کنه (علایق، شغل و حرفه، دانش) و تمام زندگی خودش رو صرف رسیدگی به همسر و فرزندانش بکند، این درحالیکه در زمان میانسالی از طرف همون نیازمندان ترک و طرد می‌شود!

وقتی پایمان به سنگ می‌خورد، اول ضربه را حس می‌کنیم، درد از پی آن می‌آید: با یک هفته تأخیر، رفته‌ رفته رنج می‌برم. قبلش حیرت کرده بودم. استدلال می‌کردم و این دردی را که امروز صبح به درونم می‌ریزد از خود دور می‌کردم: تصویرها. در آپارتمان دور خودم می‌چرخم: در هر گام تصویری در من بیدار می‌شود. گنجه‌اش را گشودم. پیژاماها، پیراهن‌ها، شورت‌ها، زیرپیراهن‌ها را نگاه کردم؛ و گریه سر دادم. تحمل نمی‌کنم که دیگری بتواند گونه‌هایش را که به‌نرمی این ابریشم، به لطافت این پولوور، نوازش کند.

بین آن دو این صمیمیت که روزی فقط مال من بود به‌وجود آمده است، پس از بیداری، حتماً موریس او را به شانه‌اش می‌فشارد و او را غزالم و پرنده جنگلی‌ام می‌نامد، یا شاید نام‌های دیگری به او داده که با همان لحن ادا می‌شود؟ یا صدایش را هم جور دیگر کرده است. ریش می‌تراشد، به او می‌خندد، دیدگانش تیره‌تر و درخشان‌تر است و دهانش زیر پوشش کف سفید مخفی شده. در آستانه در ظاهر می‌شود، با دسته بزرگی از گل‌های سرخ: آیا برایش گل می‌برد؟ قلبم را با اره‌ای به دندانه‌های خیلی تیز می‌برند.

مشخصات کتاب
  • کتاب وانهاده
  • نویسنده: سیمون دوبووار
  • ترجمه: ناهید فروغان
  • انتشارات: مرکز
  • تعداد صفحات: ۱۴۸
  • قیمت چاپ یازدهم: ۱۶۵۰۰ تومان

👤 این مطلب با همکاری سحر محبتیان نوشته شده است.

نظر شما در مورد کتاب وانهاده چیست؟ لطفا اگر این کتاب را خوانده‌اید نظرات خود را در مورد آن با ما به اشتراک بگذارید. از میان کتاب‌های سیمون دوبووار کدام را خوانده‌اید و کدام یک را بیشتر می‌پسندید؟

[ لینک: اینستاگرام کافه‌بوک ]


» معرفی چند رمان دیگر از نشر مرکز:

  1. رمان کوری
  2. رمان برادران کارامازوف
  3. کتاب هنر رنجاندن