نشانک

کتاب پرتقال خونی

کتاب پرتقال خونی

هزار و یک کتاب قبل از مرگ

کتاب پرتقال خونی یک رمان ایرانی نوشته پروانه سراوانی است که انتشارات آموت آن را منتشر کرده است.

پرتقال خونی اولین رمان نویسنده می باشد که موفق به کسب جایزه‌ رمان اول ماندگار شده است. از این نویسنده علاوه بر کتاب پرتقال خونی مجموعه شعر «صبحانه دو نفره» و رمان «پشتِ کوچه‌های تردید» منتشر شده است.

پروانه سراوانی دارای مدرک کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی است و فعالیت های ادبی خود را از دوران نوجوانی شروع کرده است.

داستان کتاب

کتاب پرتقال خونی شرح حال یک خانواده است که به وسیله عشق محافظت می شود، عشقی مادرانه. عشقی که باعث می شود قهرمان قصه به آن سوی مرزها برود تا برای فراهم کردن آسایش پسرانش، با خطرهای فراوانی روبه رو شود.

نازلی شخصیت اصلی داستان زنی است که با خواندن داستان زندگی اش تلاشش را می ستاییم. او دلال اجناس دست دوم ثروتمندان است و با داشتن همسری ضعیف تصمیم میگیرد که خانواده را خودش اداره کند.

تصادفی باعث می شود که نازلی در یک باغ پرتقال خانه نشین شود. جایی که او همیشه از آن تنفر شده است زیرا اعتقاد داشت که باید برای این باغ پول خرج کرد و از آن نگهداری کرد اما همه این حوادث باعش می شود که او به باغداری به شیوه ای متفاوت نگاه کند.

کتاب پرتقال خونی - معرفی رمان کتاب پرتقال خونی

درباره کتاب پرتقال خونی

اولین چیزی که با خواندن این کتاب به ذهنم رسید آدم های آن بودند. آدم هایی که بارها آن ها را دیده ایم. از کنارشان رد شدیم، سلام و احوال پرسی کردیم، برایشان کار کردیم، برایمان کار کردند، خانه آن ها رفته ایم، خانه ما آمدند و… حتی با آنان زندگی کرده ایم.
کتاب پر بود از آدم. آدم های خسیس و ناخن خشک، آدم هایی که در برابر سختی ها فرار کرده و جا می زنند، آدم هایی که هر جور شده خود را با سختی ها وفق می دهند، آدم هایی که کارشان سود بردن از دیگران و بدنام کردنشان است. آن هایی که پا می گذارند روی شانه های بقیه تا خودشان بالا بروند. انگار نه انگار که عدالتی وجود دارد، خدایی هست، انسانیت هست یا مهربانی…

نازلی آدم بی عیبی نیست بلکه او هم مانند تمامی انسان ها عیب هایی دارد اما سعی می کند با سختی ها کنار بیاید و برای بهتر شدن زندگی خود و پسرانش بسیار تلاش می کند. شاید ابتدای داستان زیاد دلچسب نباشد اما رفته رفته چنان غرق در قضایای داستان می شویم که زمان از دستمان می رود و مشتاق فهمیدن واقعیت های زندگی نازلی می شویم.
کتاب پر از حرف است. حرف هایی که شاید حرف های دل ما هم باشد. پس بخوانیم و لذت ببریم.

کتاب پرتقال خونی - کتاب پرتقال خونی - کتاب پرتقال خونی

این رمان را به چه کسانی پیشنهاد می کنیم؟

قطعا اگر به رمان و به خصوص رمان های ایرانی علاقه دارید این کتاب می تواند احساس خوبی در شما ایجاد کند. همچنین به افرادی که به مسائل اجتماعی علاقه دارند خواندن این رمان را به شدت توصیه می کنیم.

قسمت هایی خواندنی از کتاب

کسی نیست که نداند این قوم الظالمین چقدر خسیسند. پدر من هم از همین قوم الظالمین بود. پدر من هم برای هر دم و بازدمش، چرتکه می انداخت. نگاه که می کردی می دیدی نصف بیشتر مردم این شهر خسیسند و پول به جانشان بسته است. همین شهلا، با درآمد شوهرش و درآمد مغازه کالای خواب فروشی اش، همیشه دنبال پول می گردد. همیشه غصه ی فروش بیشتر مغازه های دیگران را می خورد. همیشه عصر به عصر توی پاساژ می چرخد و از همه آمار می گیرد تا ببیند کی یک قران بیشتر از خودش فروش داشته. همیشه تو روی همه میگوید خوش به حالتون که پول می برید خونه. من باید جیب خودمو سوراخ کنم.

شهلا در را پشت سرش بست. به صندل هایش نگاه می کردم. موقع راه رفتن هم عشوه می ریخت. صندل ها به پایش گشاد بود. لابد یکی از جنس هایی بود که روی دستش مانده بود و دلش نیامده بود به کسی بدهد. خودش می پوشید که مبادا دوزار ضرر کرده باشد. خدایا چقدر بدجنس شده ام من.

هنوز کم نیاورده بودم اما کم اوردن از آن حس های مزخرفی است که قبل از اتفاق افتادن بویش می اید. نوعی الهام غیر قابل توضیح دارد. حس میکنی همین روز هاست که خم بشوی و بعد بشکنی. حسش قبل تر می تر می امد و دمار از روزگارت در می آورد.

صدایش بدجوری آشنا بود. بدجوری آشنا بود. سر بلند کردم که صاحب صدا را بشناسم.خدایا این زن کی بود. این زن با چشم های مهربان. با دست های مهربان. با صدای مهربان. ناگهان شب حافظ و آواز به ذهنم هجوم آورد…

مرد نمی دانست که پرتقال خونی را مینا با دست های خودش کاشته بود. وقتی اولین پسرش به دنیا آمده بود. چند سال بعد وقتی درخت برای اولین بار میوه داد، پرویز هم دنیا آمده بود. پرتقال های خونی را هیچ وقت نفروختند.

کتاب پرتقال خونی - کتاب پرتقال خونی - کتاب پرتقال خونی - کتاب پرتقال خونی

 

این مطلب توسط  آهستان  نوشته شده است.

فیسبوک توییتر گوگل + لینکداین تلگرام واتس اپ کلوب

امتیاز شما به مطلب

دوست داشتم: 182
دوست نداشتم: 104
میانگین امتیازات: 1.75

چاپ کتاب

16 دیدگاه در “کتاب پرتقال خونی

سلام اولا افغانستان اول مرز ایران بود نجات پرستم خودت اگه راس میگی چرا اونا همشون از ایران حرف زدن همش شعرایی چون ایرانی خوندم افغانستان اون موقع جز استان ایران بود و اونا هم تابعیت ایرانی داشتن پس هی نگو شرمم برخودت

چرا هرگز اشاره ای نمی کنید به نویسنده این کتاب که فرزند با افتخار کشور افغانستان است؟ شرم بر شما نجات پرستانی که هویت و ملیت ما افغانها را هم به سرقت می برید.فردوسی و مولانا و حافظ و ابوریحان را از آن خود کردید کافی نبود؟

براشون متاسفم!!

سلام اولا افغانستان اول مرز ایران بود نجات پرستم خودت اگه راس میگی چرا اونا همشون از ایران حرف زدن همش شعرایی چون ایرانی خوندم افغانستان اون موقع جز استان ایران بود و اونا هم تابعیت ایرانی داشتن پس هی نگو شرمم برخودت

ما شعرا رو از افغانستان نه آوردیم و مال خودمون کردیم. این مسئله ی تاریخی است و شما هیچ دخالتی نمی‌تونید تو تاریخ کشور هر کس کنید و نظر بدید.

به عنوان یک رمان خوان دایمی و جدی که تا حد زیادی رمان فارسی و ترجمه را خوانده ام رمان پرتقال خونی در حدود یکسالی که خوانده ام صدها بار به ذهنم خطور کرده است و خانم سراوانی را تحسین کرده ام صحنه گم شدن پسر کوچک نازلی و پیدا شدن نعش آلوده به خونش در چاه باغچه و قیافه ی شیطانی متجاوز و قاتل از محاذات چشمانم دور نمی شود. به نویسندگان جوان و پرشور و جسور میهنم افتخار می کنم.

سلام
باید از کجا رایگان دانلود گنم؟

سلام – ما در کافه بوک کتابی رو برای دانلود قرار نمیدیم. لطفا کتاب رو از کتابفروشی های معتبر تهیه کنید.

میشه خلاصه انتهای کتاب رو به همراه اسم شخصیت های اصلی کتاب رو بگید ممنون میشم 🌷و سرانجام بهرنگ …

این رمان محشره حتما بخونید

* خطر اسپویل

سلام خانم سراوانی،
با اینکه یه جاهای کوچیک از داستان غیرطبیعی بود،ولی در مجموع عالی و ماندگار بود،پرتقال خونی اولین رمانی که شروع کردم و بالاخره به آخر رسوندم،هرچقدر صفحات کتاب پیش میرفت جذابت داستان برای من بیشتر میشد،اما انتهای داستان با فاجعه ای که برای بهرنگ پیش اومد بدجور اشکامو درآورد و دلم شکست بحال تمام اونایی که عزیزی رو از دست دادن،
به شما خسته نباشید و تبریک عرض میکنم بابت این همه تأثیرگذاری…

سلام من این کتاب رو دیروز شروع وتموم کردم
واقعا کتاب فوق‌العاده‌ایه
به جایی که بهرنگ اون اتفاق براش افتاد که رسیدم
یه دفعه به خودم اومدم و دیدم که صورتم خیس از اشکه
خیلی برام دردناک بود
با تموم وجودم برای بهرنگ گریه کردم
برای ناله‌های‌ نازلی
تبریک میگم خانوم سراوانی بابت این کتاب جذاب و فوق‌العاده
پیگر قلمتون هستم

در مورد فقر و نداری نازی خیلی اغراق شده بود مثلا اونجا که بچه هاش از نداشتن پول تو جیبی مرثیه سر کردن اما همین آدم تو ترکیه خیلی راحت براشون همه چی خرید و با از بین رفتن جنساش باید به خاک سیاه مینشست اما نشد..یا سفرش به هلند و خریداش اونجا

کتاب بسیار خوبی است و ارزش خواندن دارد

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *