داستان نویسی

کتاب کبوتران روی چمن

https://www.iranketab.ir/

کتاب کبوترانِ روی چمن را مهم‌ترین اثر وُلفگانگ کؤپن، نویسندۀ آلمانی می‌دانند که اولین اثر ترجمه شده از این نویسنده است. تمام داستان این رمان در بازه زمانی یک روزه در شهری در آلمان اشغالی می‌گذرد. آلمان اشغالی بعد از جنگ جهانی دوم روزگار سختی را سپری می‌کند و نویسنده نیز به همین موضوع می‌پردازد.

در کتاب حاضر، ما با رمانی روبه‌رو هستیم که قدرت این را دارد که بدون خط داستانی مشخص، بدون قهرمان، و با وجود انبوهی شخصیت، روایت خود را پیش ‌ببرد. بنابراین خواننده قبل از مطالعه این رمان خود را آماده کند چراکه با اثری دشوار و چالش‌برانگیز روبه‌رو خواهد شد.

کبوتران روی چمن مجموعه‌ای از قطعه‌های ناپیوسته‌ای است که داستان زندگی یک روز از جمعیت کثیری را در یک شهر آلمانی تحت سیطرۀ آمریکایی‌ها روایت می‌کند، شهری که نامی از آن برده نمی‌شود اما یادآور مونیخ است. کوپن با زبان چند طیفی نه تنها تصویرگر جهان نابه‌هنجار است، بلکه آن جهان را با اشخاصی مملو می‌کند که زندگی‌شان به ندرت با هم در تماس است. نتیجه این امر برسازندۀ یک وضعیت منحصر به فرد آلمانی است؛ علاوه بر آن، با پژواکی از جیمز جویس و جان دوس پاسوس، ادبیات آلمانی را در زمانۀ بسیار متقدمی به ادبیات مدرنیستی وصل می‌کند.

ولفگانگ کوپن در میان سال‌های ۱۹۵۱ و ۱۹۵۴ سه رمان نوشت: «کبوتران روی چمن»، «گلخانه» و «مرگ در رم». از این سه رمان با عنوان «سه‌گانۀ شکست» در ادبیات آلمان یاد می‌شود. که بلافاصله جایگاه نویسنده‌شان را در مقام یکی از مهم‌ترین نویسندگان پس از جنگ آلمان تثبیت کردند. کؤپن بعد از این سه رمان دیگر رمانی منتشر نکرد. در حال حاضر نیز، تنها کتاب کبوتران روی چمن به فارسی منتشر شده است.

ارزش ادبی نویسنده در این رمان، سوای چیزی که منتقدین برایش  به عنوان حلقه وصل ادبیات پس از جنگ آلمان به نثر مدرن اروپا قائل‌اند، این است که توانسته به فرم مطلوبش برای توصیف جامعِ این فضای پرآشوب برسد، بدون آن‌که به ورطه شعار و تخلیه خشم فروخورده بغلتد.

پشت جلد کتاب آمده است:

نسل تازه نویسندگان، که بعد از دهه ۶۰ دست به نوشتن زدند، کوپن را یگانه نیای خویش در جمهوری فدرال می‌دانستند، کسی که هم به لحاظ زیبایی‌شناختی چالش‌برانگیز بود هم به لحاظ اجتماعی متعهد. در مقاله‌ای به سال ۱۹۵۸، هانس ماگنوس، شاعر و جستارنویس، حساسیت گزنده کوپن و شجاعتش را در نوشتن آنچه پیرامونش می‌بیند، حتی به قیمت دشمن‌تراشی، تحسین می‌کند. او همچنین رمان‌های کوپن را «ظریف‌ترین و منعطف‌ترین نشر ادبیات فقیر امروز ما» می‌داند. کونتر گراس، که از آلفرد دوبلین با عنوان «معلم من» یاد می‌کند، در مصاحبه‌ای گفته بود که کوپن یکی از دو نویسنده‌ای است که پیش از او از دوبلین آموخته‌اند و در عین حال که در ترکیب‌کردن نوآوری‌های فرمی با تعهد بی‌قیدوشرط اخلاقی با دوبلین اشتراک داشته‌اند، به لحن متمایز خود دست یافته‌اند.

ولفگانگ آرتور رینولد کوپن در سال ۱۹۰۶ به دنیا آمد و ۹۰ سال عمر کرد. او از مشهورترین نویسندگان آلمانی دوره پس از جنگ بود. کوپن به عنوان روزنامه نگار شروع به کار کرد. در سال ۱۹۳۴ اولین رمان وی هنگام حضور در هلند ظاهر شد. در سال ۱۹۳۹ به آلمان بازگشت و از سال ۱۹۴۳ تا زمان مرگش در مونیخ ماند.

[ » معرفی کتاب: رمان طبل حلبی – اثر گونتر گراس ]

کتاب کبوتران روی چمن

این اثر یکی از رمان‌های سه‌گانه «پس از جنگ» نویسنده محسوب می‌شود که شرح زندگی مردم پس از جنگ جهانی دوم می‌پردازد و زمانی را به تصویر می‌کشد که مردم آلمان باید از یک برهه سخت تاریخی عبور کنند. دو اثر دیگر از این سه‌گانه هنوز ترجمه نشده‌اند. ناشر کتاب، درباره این اثر چنین می‌نویسد:

تمام داستان این رمان در بازه زمانی یک روزه در شهری در آلمان اشغال شده می‌گذرد. جایی که صدای هواپیماهای جنگی برفراز شهر بر تنش‌ زندگی‌ها می‌افزاید، ما شاهد زندگی مردمانی هستیم که قربانی جنگ و وحشت ناشی از آن هستند.

داستان این رمان در سال ۱۹۵۱ می‌گذرد، ایامی که تصمیم‌هایی مهمی گرفته شد که حتی امروزه نیز سیاست‌های ابرقدرت‌ها را تحت تأثیر قرار داده است. آمریکا که دیگر سیاست‌های خود را برای مبارزه با کمونیسم استوار کرده بود، تقویت اقتصاد اروپای غربی به ویژه آلمان را در سیاست‌های خود قرار داد و ولفگانگ کوپن نیز در رمان خود به این موضوع حساس می‌پردازد. این موضوع بسیار مهم است چرا که آلمان در آن زمان به حدی در تنگنا بود که مردم در میدان وسط شهر شروع به کاشت سیب‌زمینی می‌کردند تا بتوانند روزگار سپری کنند.

این داستان درباره‌ی ۹ شخصیت آمریکایی و ۹ شخصیت آلمانی است که مانند تکه‌های پازل کنار هم قرار می‌گیرند و نویسنده زندگی، ترس‌ها، دلبستگی‌ها، دلخوشی‌ها و نومیدی‌های مردمی را روایت می‌کند که بعد از تمام شدن جنگ جهانی دوم، در حال ورود به دنیای تازه‌ای هستند، در حالی که ویرانه‌های جنگ همچنان باقی است و کابوسِ آن هنوز به شکل‌های مختلف آزارشان می‌دهد. شخصیت‌های این رمان در حال پرسه زدن در کوچه و خیابان با هم تلاقی می‌کنند و رمان، با روایتی سیال، بدون فصل‌بندی و با زاویۀ دید سوم‌شخصِ محدود، از ذهنِ یک شخصیت به ذهنِ شخصیتی دیگر می‌رود و در ترکیب با تیترهای خبری تصویری چندتکه به دست می‌دهد از اوضاع و احوالِ پس از جنگ و زندگی مردمی که رد کابوس جنگ هنوز بر ذهن و زندگی آن‌ها برجاست.

کوپن پازل به هم‌ریخته‌ای می‌سازد از زندگی زنان و مردانی که مدام در تلاش‌اند برای درک، فهمیدن و عاشق شدن، اما فریادهای طلب کمکشان پشت صدای آژیرها، ناقوس‌ها، بوق ماشین‌ها و داد دیگران شنیده نمی‌شود. باید اشاره کنیم که داستان کتاب کبوتران روی چمن پیچیده و تو در توست. شخصیت‌های متعددی در داستان حضور دارند و روایت کتاب، ناگهان از هر کدام به دیگری منتقل می‌شود. کتابی است که با حضور ذهن، تمرکز و دقت باید خوانده شود.

نویسنده در کتابش از نوعی تکنیک مونتاژ استفاده می‌کند. او ترس‌های افراد و مواجهه آن‌ها با این ترس‌ها را از طریق همین مونتاژ و مونولوگ‌های درونی تلخیص می‌کند. او گویی دوربینی در دست دارد و با نشان دادن ۲۴ ساعت از زندگی راوی‌های متعدد اعم از آلمانی‌های مغلوب و آمریکایی‌های به ظاهر فاتح، هویت‌های آسیب دیده از جنگ را با صداقتی بی‌رحمانه و مثال‌زدنی به تصویر می‌‌کشد. در جای جای کتاب، اشارات کوپن به فرهنگ و اساطیر دیگر کشورها مایه شگفتی است. در جایی به زیبایی به ایران و حافظ شاعر اشاره می‌کند و می‌نویسد:

صدا گفت: «تهران». صدا نگفت شیراز. از رزهای شیراز اسمی نبرد. صدا نگفت حافظ. صدا حافظِ شاعر را نمی‌شناخت. حافظ هیچ‌وقت برای صدا وجود نداشت. صدا گفت: «نفت» و دوباره خروش بود، خروشِ اصوات، شُره خفه هجاها، شط خروشان تاریخ گذشت.

کوپن مخاطب‌اش را با نویسنده‌ی درون کتاب همراه می‌کند و پلشتی‌ها و زشتی‌ها را به جان‌‌اش می‌اندازد و در تمامی این مسیر تردیدی در او می‌آفریند تا در قطعیت معنای زشتی و زیبایی معلق بماند و در این پندار مبهم که آدمی چیست؟ روح یا جسم؟ و این‌گونه است که مخاطب آدم‌هایی را می‌بیند که زندگی در جسم‌شان جریان دارد.

[ » معرفی و نقد کتاب: رمان عقاید یک دلقک – اثر هاینریش بل – ادبیات آلمان ]

کتاب کبوتران روی چمن

جملاتی از متن کتاب

برج نیمه‌شب را اعلام کرد. روز به پایان می‌رسد. برگی از تقویم کنده می‌شود. تاریخ‌ِ روز جدید نوشته می‌شود. سردبیرها خمیازه می‌کشند. فرم‌های چاپیِ روزنامه‌های صبح بسته می‌شوند. آنچه در طول روز رخ داده بود، آنچه بر زبان آمده بود، دروغ‌هایی که گفته شده بود، آنچه کشته و نابود شده بود، ریخته در سرب، مثل کیکی مسطح در سینی حروف‌چین‌ها گذاشته شد. بیرون این کیک سفت بود و درونش لزج. این کیک دستپخت زمانه بود.

چراغ‌خواب را روشن کرد، از تخت بیرون پرید، لخت از اتاق بیرون دوید، کلید چراغ‌آویز را زد، لامپ‌های شمعی نقره‌فام، که بر شاخه‌های زنگاربستۀ ازگیل تاب می‌خوردند و دیوارکوب‌ها روشن شدند، نوری که در آینه منعکس می‌شد، نوری چندبرابرشده و رنگ‌گرفته از حباب چراغ‌ها، زرد و مایل به قرمز، همچون سایه‌ای زرد و مایل به قرمز روی پوست زن افتاد، روی بدنِ هنوز کمابیش کودکانه‌اش، روی پاهای کشیده‌اش، روی سینه‌های کوچکش، روی کمر باریکش، روی شکم صاف و نرمَش. به اتاق فیلیپ دوید، و نور طبیعی روزِ ابری، که اینجا از پنجرۀ بی‌پرده به درون می‌تابید، ناگهان اندام زیبایش را رنگ‌پریده کرد. به میز و ماشین‌تحریر نگاه انداخت، به کاغذِ سفیدِ بی‌نوشته، به ابزارهای کاری که از آن نفرت داشت و منتظر معجزه‌اش بود، شهرت، ثروت، امنیت، یک‌شبه… رفته بود، از دست او رفته بود. دوباره برمی‌گشت. کجا را داشت برود؟ ولی او رفته بود؛ امیلیا را تنها گذاشته بود. تا این حد غیرقابل‌تحمل بود او؟ لخت در کنار اتاق کار ایستاده بود، عریان، در نور روز، تراموایی گذشت، شانه‌های امیلیا جمع شدند، استخوان‌های ترقوه‌اش بیرون زدند، گوشتش طراوتش را از دست داده بود، و پوستش، جوانی‌اش، انگار شیری مانده و بریده بر آن ریخته باشد، برای لجظه‌ای زرد، فاسد و شکننده شد.

نامتناهی! ولی نامتناهیِ متشکل از متناهی‌های خیلی کوچیک، جهان اینه. جسم ما، اندام ما که باهاش فکر می‌کنیم که هستیم، فقط نقطه‌هایی کوچیکن، نقطه‌هایی خیلی‌خیلی کوچیک. ولی همه‌چیز تو این نقطه‌های کوچیک خلاصه می‌شه: اینا نیروگاهَن، نیروگاهای خیلی‌خیلی کوچیکِ نیرویی خیلی‌خیلی عظیم. همه‌چی ممکنه منفجر بشه! ولی این میلیون‌هامیلیون نیروگاه واسهٔ کوتاه‌ترین لحظه، واسهٔ زندگی ما، مثل شن تو این قالبی ریخته‌ شدن که بهش می‌گیم من.

دوستشان نداشت. چرا باید دوستشان می‌داشت؟ او دیگر به این خویشاوندی‌ افتخار نمی‌کرد. وجودش را بی‌تفاوتی پُر کرده بود. چرا باید احساس تأثر می‌کرد؟ هیچ احساس خاصی سینه‌اش را فشرده و فراخ نمی‌کرد. آن‌هایی که آن پایین زندگی می‌کردند فکر ریچارد را بیشتر از دیگر ملت‌های قدیمی مشغول نمی‌کردند: فقط به شکلی سطحی. او به سفرهای کاری‌ می‌رفت، نه آن نوع سفرهای کاری که آن پایینی‌ها، آن خاندانِ حیاط‌پادگانی، آن کهنه خدمتکارهای سلطنتی منظورشان بود، او به دلایل انتفاعی سفر می‌کرد، از طرف کشور و دورا‌نش، و باور داشت که حالا دیگر دوران کشورش است، قرنِ غرایز تهذیب شده، نظم فایده‌مدار، قرنِ برنامه‌ریزی، مدیریت و کاردانی، و حالا این سفر علاوه بر کار نوعی بازدید رمانتیک و کنایی از جهان و مشتی کاخ بود.

چراغ‌خواب را روشن کرد، از تخت بیرون پرید، لخت از اتاق بیرون دوید، کلید چراغ‌آویز را زد، لامپ‌های شمعی نقره‌فام، که بر شاخه‌های زنگاربستۀ ازگیل تاب می‌خوردند و دیوارکوب‌ها روشن شدند، نوری که در آینه منعکس می‌شد، نوری چندبرابرشده و رنگ‌گرفته از حباب چراغ‌ها، زرد و مایل به قرمز، همچون سایه‌ای زرد و مایل به قرمز روی پوست زن افتاد، روی بدنِ هنوز کمابیش کودکانه‌اش، روی پاهای کشیده‌اش، روی سینه‌های کوچکش، روی کمر باریکش، روی شکم صاف و نرمَش. به اتاق فیلیپ دوید، و نور طبیعی روزِ ابری، که اینجا از پنجرۀ بی‌پرده به درون می‌تابید، ناگهان اندام زیبایش را رنگ‌پریده کرد. به میز و ماشین‌تحریر نگاه انداخت، به کاغذِ سفیدِ بی‌نوشته، به ابزارهای کاری که از آن نفرت داشت و منتظر معجزه‌اش بود، شهرت، ثروت، امنیت، یک‌شبه… رفته بود، از دست او رفته بود. دوباره برمی‌گشت. کجا را داشت برود؟ ولی او رفته بود؛ امیلیا را تنها گذاشته بود. تا این حد غیرقابل‌تحمل بود او؟ لخت در کنار اتاق کار ایستاده بود، عریان، در نور روز، تراموایی گذشت، شانه‌های امیلیا جمع شدند، استخوان‌های ترقوه‌اش بیرون زدند، گوشتش طراوتش را از دست داده بود، و پوستش، جوانی‌اش، انگار شیری مانده و بریده بر آن ریخته باشد، برای لجظه‌ای زرد، فاسد و شکننده شد.

مشخصات کتاب
  • رمان کبوتران روی چمن
  • نویسنده: وُلفگانگ کؤپن
  • ترجمه: اژدر انگشتری
  • انتشارات: بیدگل
  • تعداد صفحات: ۴۴۶
  • قیمت چاپ چهارم – سال ۱۴۰۰: ۲۶۷۰۰۰ تومان

نظر شما در مورد کتاب کبوتران روی چمن چیست؟ لطفا اگر این کتاب را خوانده‌اید، حتما نظرات ارزشمند خود را با ما در میان بگذارید. با نظر دادن در مورد کتاب‌ها در انتخاب کتاب به همدیگر کمک می‌کنیم.

[ لینک: کانال تلگرام کافه بوک ]


معرفی چند رمان خارجی دیگر از نشر بیدگل:

  1. رمان عصیان
  2. رمان ما
  3. رمان ابیگیل