توماس مان از بلندپایهترین اندیشمندان عصر جدید است که از نظر میزان دستاوردها و نفوذ ادبی، او را با مارسل پروست و جیمز جویس مقایسه میکنند. علایق او از کتاب مقدس تا موسیقی دوازده پردهای، پزشکی تا اسطورهشناسی، آگاهی هنری تا فاشیسم، تاریخ تا علم و روانکاوی را در برمیگیرد و نوشتههایش نیز پژوهشگری شگفتانگیزی را به نمایش میگذارد. کتاب کوه جادو نیز از این قاعده مستثنی نیست. توماس مان کجروی فکری و نبوغ فکری را بهم نزدیک میدید و گویا باور داشت انگیزهی هنری از نسبتی با مرگ ریشه میگیرد.
توماس مان در لوبک بهدنیا آمد. پدرش سناتور بود و مادرش رگهای برزیلی داشت. این سناتورزادهی لوبکی پس از مرگ پدر بههمراه خانواده به مونیخ رهسپار شد و تا زمان مهاجرتاش به آمریکا جز برای سفرهایش به ایتالیا آنجا را ترک نکرد. ولی در تمام زندگی مقیاس سنجش دوریها و نزدیکیهایش لوبک باقی ماند. در مونیخ در یک شرکت بیمه مشغول به کار شد و توانست نخستین اثر خود، افتادهها، را به پایان برساند. در همان زمان وارد دانشگاه لودویگ ماکسیمیلیان مونیخ شد و رشتههای تاریخ و ادبیات و اقتصاد سیاسی را دنبال کرد.
او در ۱۸۹۷ همراه برادرش هاینریش مان به رم رفت و در همان سال، نگارش کتاب بودنبروکها را آغاز کرد که در سال ۱۹۰۱ آن را چاپ رساند و شهرت زیادی برای او کسب کرد. در سال ۱۹۲۴ کتاب کو جادو را منتشر کرد که باعث شد آوازه او دو چندان شود و در سال ۱۹۲۹ جایزه نوبل ادبیات به او اهدا شد.
او همچنین از نخستین روشنفکران آلمانی بود که پس از روی کار آمدن حزب ناسیونال سوسیالیست کارگران آلمان یا همان حزب نازی، نسبت به فجایع احتمالی توسط رایش سوم هشدار داد. در یک سخنرانی در سالن بتهوون در برلین در ۱۹۳۰ که در تاریخ آلمان با عنوان «خطابه آلمانی» ثبت شده است، طرفداران آدولف هیتلر را بربر خطاب کرد و از مواضع ضد انسانی و نژادپرستانه حزب نازی انتقاد کرد. به دنبال این سخنرانی بود که ناماش در فهرست سیاه سرویسهای امنیتی رایش سوم قرار گرفت.
در قسمتی از متن پشت جلد کتاب کوه جادو آمده است:
موسسه نوبل به هنگام اعطای جایزه به توماس مان دلیل این انتخاب را اثر بودنبروکها معرفی کرد اما همگان کتاب کوه جادو را مهر تاییدی برای دریافت این جایزه میدانند. قبلاً در کافهبوک به معرفی دو کتاب دیگر از توماس مان پرداختهایم که معرفی این کتابها را میتوانید از طریق لینکهای زیر دنبال کنید:
در ادامه با معرفی و مرور کتاب کوه جادو با ما همراه باشید.
کتاب کوه جادو
مکان داستان کتاب کوه جادو آسایشگاهی است که به خاطر ویژگیهای مانند آرامش، هوای تازه و دور بودن از سایر انسانها در ارتفاعات کوهستانی بنا شده و هانس کاستورپ برای ملاقات پسرخالهاش راهی این کوهستان و آسایشگاه میشود. اما این ملاقات سه هفتهای هانس کاستورپ، هفت سال طول میکشد، تا زمانی که جنگ جهانی ۱۹۱۴ او را از رؤیا بیرون میکشد و با خشونت به میدانهای نبرد میبرد.
در این آسایشگاه، که نمادی از بیماری جامعه اروپایی به شمار میآید واکنشهای روانی بیماران در رابطه با موضوع بیماری متفاوت است. برخی از آنها بیماری را جدی میانگارند اما نومید نیستند و برخی دیگر نومیدند اما بیماری را جدی نمیانگارند. شیوههای درمانی که اغلب پرهزینه و دردناک و رنج آورند، هیچگاه کسی را به طور واقعی درمان نمیکند. بیماران مضطرب و وحشتزده یا میمیرند یا آسایشگاه را ترک میکنند یا بازمیگردند تا بمیرند.
زمان رویدادهای رمان به سالهای ۱۹۰۷ تا ۱۹۱۴ بازمیگردد و داستان در فضایی غریب و تصنعی و در زمانی که سل انسانها را درگیر میکند جریان دارد. برای سل تفاوتی ندارد که چه کسی را در چه سن و سالی با چه خلق و خویی، چه سرشت و طبعی، چه ملیت و قومیتی درگیر کند، همه را به مرگ تهدید میکند. هانس نیز پس از دیدار از این آسایشگاه پی میبرد که خود نیز مریض است.
پیشزمینهای که هانس کاستورپ از مرگ دارد – چون از همان کودکی یتیم شده – و نیز اشتیاق به دیدن و دانستن، آن هم در ارتفاعی که نمادین است، هانس را وامیدارد تا بیشتر از آنچه که باید و شاید به این مکان دل ببندد. در آنجا پای او به ماجراها و ماجراجوییهایی کشیده میشود که به عمرش نظیرشان را ندیده است. به عنوان مثال هانس در آنجا عاشق میشود اما باور این موضوع دشوار است و به همین خاطر معشوق را زیر نظر میگیرد، ابتدا دربارهی جنبههای منفی رفتار او فکر میکند، ولی کمکم متوجه میشود که عاشق او شده و این عشقی معمولی نیست. این عشق که ریشهها و سرآغازش به دوران کودکی او مربوط میشود، در حقیقت تسخیری جادویی است. هانس که ابتدا قرار بود سه هفته در آسایشگاه بماند، بازگشتش را به تعویق میاندازد. او تسخیر شده و نمیتواند بازگردد. او در تسخیر کوه جادو قرار گرفته و رهاییاش به این آسانیها ممکن نیست.
توصیفات مفصل و دقیق توماس مان از فضای برف و بورانی کوهستان و تغییرات آب و هوایی، خواننده را بارها در برابر فضایی سرد و یخی و اسرارآمیز قرار میدهد. و این همه در انتقال مفاهیم نمادین از جمله کوه که نماد تفکری رفیع و عمیق است و آسایشگاه و بیمارانش که نماد جامعهای گرفتار و بیمار از نظر ذهنی و جسمی هستند تاثیر زیادی بر مخاطب میگذارد. در واقع شخصیتهای کتاب کوه جادو نماینده دنیای کوچکی از اروپای رو به زوال قبل از جنگ ویرانگر جهانی هستند که فکر نمیکردند جنگ هرگز اتفاق بیفتد.
توماس مان عنوان کوه جادو را از کتاب فاوست اثر گوته گرفته است. در کتاب فاوست، فاوست و مفیستوفلس رهسپار کوه هارتس – نام عامیانه این کوه در فرهنگ آلمان کوه جادو است – میشوند که جادوگران شبانه در آنجا اجتماع میکنند. بدینگونه توماس مان پیوند عمیق خود را با گوته استاد نئو کلاسیک آلمان و جهان نشان می دهد و بر کلاسیک بودن، درعین اندیشههای پیشروانهاش تاکید میکند.
از دید نقد اجتماعی – سیاسی میتوان رمان را در باب تباهی و سقوط اجتماع و سیاست اروپا دانست. ناامیدی و سرخوردگی از بشرِ بیمارِ جنگطلبِ آغاز قرن بیستم را میتوان تم اصلی کوه جادو دانست. تحلیلی که لوکاچ به آن معتقد است و توماس مان را نمونه برجسته رئالیسم انتقادی میداند. اما کوه جادو رمانی از سلک رمانهای بزرگ چند وجهی است. یکی دیگر از وجوه آن سمبولیسم و نمادپردازی عمیق و پنهان آن است. کتاب کوه جادو – که آسایشگاه در آن قرار دارد – مکان کیمیاگری روح و گذر قهرمان جوان و نپخته داستان است که پس از اقامتی هفت ساله – عدد مقدس آئینهای تکامل باور و گنوسیستی – پس از طی حوادث و ماجراهایی، به مقام بلوغ عقلی و فکری تشرف مییابد.
درنهایت اینکه کتاب سنگین و عظیم توماس مان اطلاعات و دانش خواننده را به چالش میکشد و به هیچ وجه برای خواننده تازهکار مناسب نیست. مقدمه مترجم در ابتدای کتاب نیز به فهم کتاب بسیار کمک میکند اما ویرایش نشدن ترجمه و غلطهای فراوان چاپی و نگارشی بسیار ناامیدکننده است. امیدواریم کتاب حاضر در چاپهای بعدی با دقت بیشتری منتشر شود.
[ » معرفی و نقد کتاب: رمان خوابگردها – ادبیات آلمان ]
جملاتی از متن کتاب
زیبا نوشتن تنها یک قدم مانده به زیبا اندیشیدن، و از آنجا تا کردار زیبا دیگر راه درازی نیست.
ساعت به ساعت دگرگونیهایی در انسان پدید میآورد که به اثرات زمان شباهت بسیار دارد، ولی بهگونهای از آن پیشی میگیرد. چونان زمان فراموشی میآورد؛ ولی اینکار را بدینطریق میکند که پیوندهای شخص را میگسلد و او را در وضعیتی آزاد و بدوی میگذارد.
تا ما هستیم، مرگ نیست، و چون مرگ هست، ما نیستیم.
رسم روزگار همین بود، همیشه هم گفته و نوشته شده بود. آدم دور خودش میچرخید، پدر خودش را در میآورد به خیال بهتر شدن اوضاع دلخوش میشود و نمیداند که مشغول گشتن در مسیری دایرهوار و احمقانه است که بالاخره به نقطه آغازش برمیگردد، مثل گردش پرمرارت سال.
آدم باید از هر چیزی با قدرت و حقیقت نام ببرد. این به زندگی قوت و تعالی میبخشد.
فاجعه آنجاست که طبیعت آنقدر بیرحم میشود که هماهنگی شخصیت را برهم بزند – یا از ابتدا ناممکن سازد – بدینسان که روحی والا و جویای زندگی را با جسمی ناتوان از زندگی پیوند دهد.
خوب میدانیم که تغییر عادت تنها وسیله است برای آنکه زندگیمان سستی نگیرد، حس زمانمان کاستی نپذیرد؛ تنها راه است برای رسیدن به جوانی، نیرومندی و گردش بیشتاب تجربه زمانمان و اصولاً نوسازی حس حیاتمان.
انتظار یعنی شتاب داشتن، یعنی زمان و حال را نه به عنوان نعمت، بلکه به عنوان مانع حس کردن، ارزش ناوابستهاش را انکار کردن و از میان برداشتن و از آن در ذهن خویش درگذشتن. گویند انتظار ملالآورد و دیرگذر است. ولی به همان اندازه نیز، حتی میتوان گفت در واقع، زودگذر است، چرا که زمانها را در مینوردد، بیآنکه در آنها به سر برد و از آنها بهرهای در خور خودشان گیرد. میتوان گفت آنکه فقط انتظار میکشد همچون پرخوری است که دستگاه هاضمهاش غذاها را به وفور میبلعد و بدون جذب مواد مغذی و مفید آنها دفعشان میکند.
در عشق و عاشقی قضاوت عاقلانه و زیباییشناسانه به همان اندازه جایی ندارد که قضاوت اخلاقی.
زمان هدیه خدایی است به انسان، تا از آن بهره گیرد، در راه پیشرفت بشریت.
زمان چیست؟ یک راز اثیری و نیرومند. لازمه جهان پدیدهها، یک حرکت، درآمیخته و در پیوند با هستی اجسام در مکان و با حرکتشان. ولی اگر حرکت نبود، زمان هم نبود؟ اگر زمان نبود، حرکت نبود؟ هر چه میتوانی بپرس! یعنی زمان از مکان پدید آمده؟ یا برعکس؟ یا این هر دو یکی است؟ باز هم بپرس! زمان فعال است، ماهیتی پدید آورنده دارد. پدید آورنده چه؟ دگرگونی. «اکنون» «آنگاه» نیست، «اینجا» «آنجا» نیست، که میانشان حرکت است. ولی چون حرکتی که زمان را بدان میسنجند دورانی است، بدون آغاز و پایانی، پس همچنین آرامش و سکونش نیز می توان خواند؛ «آنگاه» همواره در «اکنون» تکرار می شود، و «آنجا» در «اینجا». و چون هر چه کردند نهایتی برزمان و انتهایی بر مکان متصور نیافتند، بر آن شدند که زمان را بی پایان و مکان را بی کران «بپندارند» – گفتی امکان این اگر هم چندان زیاد نباشد باز از آن یک اندکی بیشتر است. ولی مگر اثبات وجود بینهایت و بیانتها نتیجه منطقی و ریاضیاش از میان رفتن هستی محدود و پایانپذیر و کاهش نسبی آن به صفر نیست؟ یعنی «پیدرپی» در بینهایت امکانپذیر است، و «پهلو به پهلو» در بیانتها؟ و چون به ناگزیر جاودانگی و پایانناپذیری را پذیرفتیم، تکلیف مفاهیم فاصله، حرکت و تغییر که مربوط به هستی اجسام محدود در جهان است چه خواهد شد؟ تو همین طور بپرس!
عمیقترین احتیاج طبیعی بشریت کمالیابی است. هر کس بخواهد این نیاز طبیعی را برآورد وظیفه دارد در راه پیشرفت بشریت فعالانه همکاری کند.
اندیشه اگر امکان نبرد نیابد میمیرد.
این چه تمنایی است که جسم برای جسم احساس میکند، تنها به این علت که از آن خودش نیست، بلکه به روح دیگری تعلق دارد.
دست به شورش زد، بله. به این بلا و واقعه وحشیانه تن نداد، حاضر نشد در برابرش جا بزند. به نام روح و اندیشه بر ضد طبیعت که سه چهارم یک شهر شکوفا و زندگی هزاران انسان را قربانی جنون فجیع خود کرد فریاد اعتراض بلند کرد. تعجب میکنید؟ لبخند میزنید؟ راجع به تعجب حرفی ندارم، ولی درباره لبخندتان به خود اجازه میدهم، به شما اخطار کنم. این رفتار مردی است از تبار همان گالهایی که تیرهاشان را به سوی آسمان پرتاب میکردند. میبینید مهندس، این دشمنی روح است بر ضد طبیعت، بیاعتمادی غرورآمیزش به آن، پافشاری والامنشانهاش در حق خردهگیری بر آن و بر قدرت پلید و نابخردانهاش. طبیعت قدرت است، و این بردگی است که به قدرت تن دهند، با آن کنار بیایند.
ماجراجوییهای جسم و روح که وجود سادهات را تعالی بخشید، روح تو را نیروی ماندن داد، ولی تفاوت میان روح و جسم بسیار است. لحظاتی پیش آمد، لحظاتی از «حکومت» و آگاهی درون، که در آن فضای مرگ و دنائت جسمانی رویای عشق پدیدار شد. یعنی اکنون نیز از دل این جشن جهانی مرگ، از این تب پلیدی، که گرداگرد آسمان بارانی را با آتش خود روشن کرده، یکبار دیگر عشق سر بر خواهد زد؟
مشخصات کتاب
- عنوان: کتاب کوه جادو
- نویسنده: توماس مان
- ترجمه: حسن نکوروح
- انتشارات: نگاه
- تعداد صفحات: ۱۰۱۶
- قیمت چاپ هفتم – سال ۱۴۰۲: ۷۴۵۰۰۰ تومان
شما در مورد کتاب کوه جادو چه فکری میکنید؟ لطفا اگر این کتاب را خواندهاید، حتما نظرات ارزشمند خود را با کافهبوک در میان بگذارید. با نظر دادن در مورد کتابها در انتخاب کتاب به همدیگر کمک میکنیم.
[ همراه ما باشید در: کانال تلگرام کافه بوک ]
» معرفی چند کتاب دیگر از نشر نگاه: