انتشارات متخصصان

کتاب یعقوب کذاب

https://www.iranketab.ir/

ناامیدی می‌تواند فاجعه‌آفرین باشد و آدم ناامید ممکن است دست به هر کاری بزند: از خودکشی گرفته تا درگیر شدن با آدم‌های دیگر و حتی اشیاء مختلف. این فقدانِ امید و عواقب وحشتناک آن، دقیقا نکته‌ای است که شخصیت اصلی کتاب یعقوب کذاب به خوبی متوجه آن می‌شود.

با این حال همه ما در سخت‌ترین شرایط، نیاز به یک نقطه روشن و کورسویی از امید برای ادامه راه داریم. حال تصور کنید توسط آلمان نازی در گتوهایی جمع شده‌اید و تمامی حقوق لازم بشری از شما سلب می‌شوند و به اجبار هم باید کار کنید و حتی حسرت شنیدن موسیقی یا ترنم خنده‌ای و یا خوردن یک غذا بر جان و تنتان بماند! اما تصور کنید در همین شرایط شخصی پیدا می‌شود که به ناگاه دروغی ناخواسته از لبانش جاری می‌شود و همین باعث تغییر روند زندگی جامعه موجود می‌شود و امید به زندگی، لبخندهایی بر لب، پروراندن رؤیاهایی برای آینده، همدلی و مهربانی را رواج می‌دهد. در این شرایط آیا امید خوب است یا بد؟

کتاب یعقوب کذاب روایت امید و نامیدی یهودیان در گتوهای آلمان نازی است. یورک بِکِر تصویر زنده و حزن‌آلود مردمی را پیش چشم مخاطب می‌گذارد که ستاره روی سینه‌شان – که در تصویر روی جلد کتاب نیز مشخص است – مُهر محکومیت است. یهودیانی که گویی در این دنیا کاری ندارند جز مُردن.

پشت جلد کتاب آمده است:

کتاب یعقوب کذاب درباره جنبش مقاومت نیست، شرح حماسه‌ای از نوعی دیگر است. یورک بکر در این نخستین رمان خود وقایعی تراژیک و تکان‌دهنده را با زبانی شاد و گه‌گاه با طنزی سیاه به رشته تحریر می‌کشد. «یعقوب» قهرمان او، از آن دست مردهایی نیست که در وصف او گفته می‌شود «محکم مثل درخت»، با این همه بدت نمی‌آید هر روز چند دقیقه‌ای به او تکیه کنی. یعقوب دروغگویی‌ست از شفقت – ترسویی بسیار شجاع.

یوریک بکر، نویسنده و داستان‌نویس آلمانی – لهستانی، بعد از جنگ جهانی دوم در آلمان دموکراتیک ماندگار شد و به کار سناریونویسی روی آورد. کتاب حاضر عنوان نخستین رمان این نویسنده است که برای او موفقیت چشم‌گیری به همراه داشت و دو فیلم اقتباسی از روی آن ساخته شد و نام او را بر سر زبان ها انداخت. از جمله دیگر رمان‌های بکر می توان به «مشت زن» و «روزهای بی‌خوابی» اشاره کرد.

[ » معرفی و نقد کتاب: آیشمن در اورشلیم  – گزارشی در باب ابتذال شر ]

کتاب یعقوب کذاب

شخصیت اصلی کتاب، یعقوب حییم بر این باور است که: «امید نباید به خواب برود. وگرنه کسی زنده نخواهد ماند.» بنابراین او هنگامی که بر حسب تصادف خبر نزدیک‌شدن روس‌ها را می‌شنود به دروغ به رفیقش می‌گوید رادیویی دارد و خبرهای خوشی به گوشش می‌رسد! خبر دهان‌به‌دهان می‌چرخد و کم‌کم همه می‌دانند ناجیان در راه هستند و نزدیک شده‌اند. اینجاست که شعله امید در دل‌ها روشن می‌شود.

برافروختن امید در حالی است که یهودیان در گتو زیر نظر نازی‌ها در شرایطی بسیار سخت زندگی می‌کنند. آن‌ها جیره غذایی اندکی دارند و نگهداری هرگونه وسیله اضافی از جمله رادیو در گتو ممنوع است. یهودیانی که توانایی کار کردن دارند، از صبح تا غروب در کارخانه‌ها کار می‌کنند. خودکشی در این گتو بسیار رواج دارد زیرا هیچ امیدی وجود ندارد. اما با پخش شدن خبری که یعقوب شروع‌کننده آن بود، اتفاقات به سمتی می‌رود که افراد گتو گمان می‌کنند یعقوب واقعا رادیویی دارد و خبرهایی در جهان خارج است. این قسمت از کتاب با اینکه مهم است اما بخش کوچکی از حوادث کتاب یعقوب کذاب را شامل می‌شود.

دیگر خودکشی نکنید. به زودی زندگی‌تان دوباره ارزشمند خواهد شد.

دروغ یعقوب باعث زنده شدن امیدی هر چند کوچک در دل یهودیان محصور در گتو می‌شود؛ از آمار خودکشی‌ها کاسته شده و با تلاش و پیکار به آینده می‌نگرند. آینده‌ای با افق‌های تازه جان‌گرفته‌ای که در آن از مرز کشی بین انسان‌ها، نسل‌کشی و برتری قومیتی، سیم‌های خاردار و ستاره‌های زرد اثری نیست.

اما راوی کتاب شخصی است که هیچ‌وقت نامی از خود نمی‌برد ولی وی یکی از افراد گتو است، اکثر اتفاقات را خود به چشم دیده و یا شنیده، خیلی از جاها داستان را به سلیقه خود جلو می‌برد ولی در نهایت امر تمرکز او بر روی یعقوب است و روایت اصلی را ادامه می‌دهد، از میان همه افراد انگار فقط راویست که توانسته زنده بماند و خود این را به کرات در طول داستان ذکر می‌کند.

زاویه دید در این اثر دانای کل است اما با دانای کل قرن نوزدهمی تفاوت آشکاری دارد. نخست آن که روای در گتو حضور دارد و گاهی البته خیلی کم، از من راوی استفاده می‌کند. دیگر این که در بیشتر صفحات، صحنه‌ها را از دید یعقوب می‌بینیم، با او همراهیم و فکر او را می‌خوانیم اما ممکن است در فاصله‌گذاری بعد یعقوب مثلا تبدیل به میشا شود. با وجود این در هر لحظه منظر یک نفر در نظر گرفته می‌شود و کمتر از این به آن می‌پرد. نوشتار حس‌ها و فکرها در هر شخصیت همزمان است با همراهی زاویه دید او.

موضوع کتاب هم مهم است و هم جالب. خود نویسنده اعتقاد دارد اگر امید بین یهودی‌ها گتونشین می‌مرد، هیچ یهودی‌ای نمی‌توانست زیر آن حجم خفقان و سیاهی دوام بیاورد. نقطه اوج داستان نیز شاید همان پایان کتاب یعقوب کذاب باشد، جایی که راوی کتاب را با دو روایت مختلف که یکی آرزوی خودش است و دیگری واقعیت، به پایان می‌برد.

[ » معرفی و نقد کتاب: اگر این نیز انسان است – اثر پریمو لوی ]

کتاب یعقوب کذاب

جملاتی از متن کتاب

پیشاپیش می‌دانم، همه خواهند گفت: درخت که چیز خاصی نیست؛ همه‌اش یک تنه است با مقداری برگ و ریشه که در شیار پوسته‌اش کفشدوزکی نشسته و دست‌بالا قدوقامتی کشیده و کاکلی شکیل دارد. همه خواهند گفت: چیز بهتری سراغ نداری که به آن فکر کنی و نگاهت مثل چشم‌های بز گرسنه‌ای که دسته‌ای علفِ تر و تازه دیده باشد روشن شود؟ شاید منظورت یک درخت استثنایی است، درخت خاصی که احتمالا جنگی نام خود را از آن گرفته است؟ مثلا «نبرد در کنار درخت صنوبر»؟ منظورت چنین درختی است؟ یا شاید آدم مشهوری را به درخت مورد نظرت دار زده‌اند؟ کسی را به آن دار نزده‌اند!؟ بسیار خوب، هرطور که میل توست، هرچند کسل‌کننده است، اما اگر این بازی کودکانه تا این اندازه مایهٔ لذت توست، بگذار همین‌طور ادامه بدهیم.

توی اتاق رادیو روشن است. صدای آن چندان صاف نیست. قاعدتاّ باید صدای یکی از آن فرستنده‌های ملیشان باشد. به هرحال فرستنده‌ی کذایی پخش نمی‌کند. از وقتی یعقوب گرفتار این گتو شده است، موسیقی نشنیده؛ هیچ‌یک از ما نشنیده، مگر آن‌که کسی آواز خوانده باشد. گوینده‌ی رادیو چیزهای بی‌اهمیتی درباره‌ی یک ستاد فرماندهی می‌گوید؛ شخصی پس از کشته‌شدن به درجه‌ی سرهنگ دومی ارتقا یافته است. سپس مطلبی درباره‌ی تأمین اطمینان‌بخش مایحتاج عمومی می‌آید و درست در همان لحظه این خبر به‌دست گوینده می‌رسد: نیروهای سلحشور و قهرمان ما در یک نبرد دفاعی پرشور موفق شدند حمله‌ی نیروهای بلشویکی را در بیست کیلومتری بسانیکا متوقف کنند در طول درگیری که… در این لحظه آن کسی که بیرون آمده بود، دوباره به اتاق خود برمی‌گردد، در را می‌بندد و در سنگین‌تر از آن است که صدایی به بیرون درز کند.

بر من پوشیده نیست که یک ملت تحت ستم تنها وقتی می تواند واقعا آزاد شود که، در راه آزادی خود گامی بردارد، وقتی دست کم بخشی از راه را به پیشواز مسیح ناصری برود. ما چنین کاری نکردیم. من از جایم نجنبیدم. من امریه ها را از حفظ می دانستم و آنها را مو به مو اجرا می کردم.فقط هر از گاهی از یعقوب بینوا می پرسیدم که آیا از رادیو خبر تازه ای شنیده است؟احتمالا این ندامت هرگز آرامم نخواهد گذاشت، مستحق چیز بهتری هم نیستم.

اعتراف می کنم، من بعدها با احساس احترامی پر شور درباره ی ورشو و بوخن والد مطالبی خواندم، دنیایی دیگر، ولی قابل مقایسه. درباره ی قهرمانی ها بسیار خوانده ام، چه بسا بیش از اندازه، سرشار از شکی بیهوده. ولی توقع ندارم کسی این گفته ام را باور کند. به هر حال ما تا لحظه ی پایان ساکت سر جایمان نشستیم و حالا هم دیگر کار از کار گذشته است.بر من پوشیده نیست که یک ملت تحت ستم تنها وقتی می تواند واقعا آزاد شود که در راه آزادی خود گامی بردارد، وقتی دست کم بخشی از راه را به پیشواز مسیح ناصری برود. ما چنین کاری نکردیم. من از جایم نجنبیدم. من امریه ها را از حفظ می دانستم و آنها را مو به مو رعایت می کردم. احتمالن این ندامت هرگز آرامم نخواهد گذاشت، مستحق چیز بهتری هم نیستم. بی شک تمامی تفکرات خصوصی من درباره ی درخت ها از همین جا نشئت می گیرد، و رقت قلب بی اندازه ام و دست و دلبازی غده های اشکی ام. آن جایی که من بودم از مقاومت نشانی نبود.

من پیش خودم مجسم می کنم چه به سر آن کسی می آید که با حلقه ای به انگشت، بعد از ساعت هشت، همراه سگی در خیابان دیده شود. اما نه، من پیش خودم اصلا چنین چیزی را مجسم نمی کنم. من ابدا به حلقه و سگ و ساعت فکر نمی کنم. من فقط به درخت فکر می کنم و چشمانم روشن می شود.  پیشاپیش می دانیم همه خواهند گفت: درخت که چیز خاصی نیست؛ همه اش یک تنه است با مقداری برگ و ریشه که در شیار پوسته اش کفشدوزکی نشسته و دست بالا قد و قامتی کشیده و کاکلی شکیل دارد. همه خواهند گفت: چیز بهتری سراغ نداری که به آن فکر کنی و نگاهت مثل چشم های بز گرسنه ای که دسته ای علف تر و تازه دیده باشد، روشن شود؟

مشخصات کتاب
  • عنوان: کتاب یعقوب کذاب
  • نویسنده: یوریک بکر
  • ترجمه: علی اصغر حداد
  • انتشارات: ماهی
  • تعداد صفحات: ۲۶۶
  • قیمت چاپ هشتم – سال ۱۴۰۲: ۲۳۵۰۰۰ تومان

نظر شما در مورد کتاب یعقوب کذاب چیست؟ لطفا اگر این کتاب را خوانده‌اید، حتما نظرات ارزشمند خود را با کافه‌بوک در میان بگذارید. با نظر دادن در مورد کتاب‌ها در انتخاب کتاب به همدیگر کمک می‌کنیم.

[ همراه ما باشید در: کانال تلگرام کافه بوک ]


» معرفی چند کتاب دیگر از نشر ماهی:

  1. کتاب زندگی عزیز
  2. کتاب مترجم دردها
  3. کتاب نه داستان