جذابیت رمان یکی از ما دروغ میگوید با خواندن پشت جلد کتاب آغاز میشود:
یک اتاق تنبیه،
پنج هم کلاسی برای تنبیه وارد اتاقی می شوند…
و تنها چهار نفر زنده از آن بیرون می آیند…
خلاصه کتاب یکی از ما دروغ میگوید
یکی از ما دروغ میگوید داستانی جنایی و راز آلود است که با داستان زندگی جوانانی که برای چنین اتفاقهایی زیاد از حد کم سن و سال هستند گره میخورد.
نیت، برانوین، کوپر و ادلاین به همراه سایمون تنبیه شده و به اتاق تنبیه فرستاده میشوند. اما بعد با مرگ ناگهانی و به ظاهر بیدلیل سایمون، پای هر چهار نفر به ماجرایی باز میشود که میتواند به راحتی آینده آنها را برای چندین و چند سال تحت شعاع قرار دهد. سایمونی که با احداث یک سایت و افشای رازهای ناگفتنی دانشآموزان دبیرستان، انتقامهای سخت و جان کاهی از همه میگیرد، به دلیل اشتباهی به ظاهر احمقانه جان خود را از دست میدهد. فردای روز مرگ سایمون، در سایت او، اخباری منتشر میشود که پای هر چهار دانش آموز دیگر را سختتر از قبل در این منجلاب فرو میبرد. افشای رازهایی مربوط به این چهار نفر که به هرکدام انگیزه کافی برای قتل او را میدهد. چیزی که مشخص است این است که کسی از بین این افراد دروغ میگوید. اما در چه مورد و تا چه حد، امری نامشخص است. چیز دیگری که به وضوح در این سیر دیده میشود، این است که این چهار نفر با برنامهای از پیش تعیین شده که نقشه فردی نامشخص و یا شاید یکی از این چهار نفر بوده، در آن روز و آن لحظه در اتاق تنبیه گرد هم آمدهاند.
همیشه وقتی صحبت از جنایت میشود ذهن ما به سمت افرادی بالغ و بزرگ سال میرود، کسی نمیخواهد بپذیرد که شاید یک فرد دبیرستانی بتواند به حدی در وجودش خشم ذخیره کند که منجر به چنین واقعهای گردد. داستان یکی از ما دروغ میگوید شاید لباس داستانی مهیج، رازآلود و تا حدود پلیسی به بر داشته باشد اما در پس آن دایره وسیع مشکلاتی را که یک نوجوان با آن روبهروست به معرض نمایش میگذارد.
داستان در هر فصل از زبان هر چهار دانشآموز مظنون بیان میشود. در جریان داستان با مشکلات شخصی هر کدام از آنها، رازهای مخفیشان، افشای هر کدام و تاثیری که بر روی زندگی آنها میگذارد روبهرو میشویم و رفته رفته خود را با آنها همراه و نگرانیهایشان را نگرانیهای خودمان میدانیم.
[ مطلب مرتبط: رمان نفرتی که تو میکاری ]
درباره رمان یکی از ما دروغ میگوید
همانطور که در خلاصه کتاب خواندید، در این رمان با ۵ شخصیت متفاوت روبهرو هستیم:
- سایمون فردی افسرده بود که انتقام خود را نه به صورت رودررو بلکه با نوعی از خنجر زدن به پشت و افشای حقایق زندگی دیگران، از ایشان میگرفته و رازی چنان بزرگ دارد که زندگی دیگران را تحت شعاع قرار داده است.
- ادلاین یا ادی، دختری بلوند و ریزنقش که زیر سایه دوست پسرش جیک، عملا از خود صدایی ندارد و مثل عروسکی خیمه شب بازی در دستان جیک به بازی در میآید، و رازی که در سینه دارد، چیزیست که بیش از هر چیز، مطلع شدن جیک از آن، او را به وحشت میاندازد.
- کوپر، وزرشکاری معروف با آیندهای تضمین شده و پیشنهادها و بورسیههایی چشمگیر برای آینده ورزشیاش، که رازی ترسناک را در سینه حمل میکند و علاوه بر دیگران به خود نیز دروغ میگوید و میداند افشای این راز، آیندهاش را تباه خواهد کرد.
- برانوین، دختری باهوش، با استعداد و مطرح در مدرسه، کسی که به جای خواهر سرطانی خود نیز سعی کرده بدرخشد و مادر و پدرش را راضی نگه دارد، او نیز بار سنگین رازی را بر دوش دارد که شاید نه تنها آینده خود که اعتبار خانوادگیشان را نیز زیر سوال ببرد.
- و در نهایت نیت، پسری تنها، از لحاظ اجتماعی و خوانوادگی آسیب دیده با پدر معتاد و مادری که در تصادف کشته شده است و ظاهری چنان جذاب که دل از نیمی از دختران دبیرستان ربوده است. او نیز رازی تیره در سینه دارد و در صورت افشا شدنش شاید بیش از دیگران به دردسر بیفتد.
در طی افشا شدن هر یک از این رازها و اتفاقاتی که متقاعب آن رخ میدهد، جای ریشه دواندن چیزی نویدبخش خالیست. در بین تمام این زشتیهای در هم و بر هم، تولد چیز زیبایی مثل دوستی محکم و ماندگاری که بین این چهار نفر شکل میگیرد، امری بدیهی و در عین حال لذت بخش است.
[ مطلب مرتبط: کتاب برای N – یک رمان پلیسى – روانشناسانه ]
جملاتی از متن یکی از ما دروغ میگوید
مادربزرگم، از پنج سال پیش که از میسیسیپی به اینجا آمدیم، با ما زندگی میکند. برایم عجیب بود که چرا با ما به اینجا آمده. پدربزرگم چند سال قبل مرده بود، ولی مادربزرگ دوستهای زیادی داشت و همیشه سرش با کلوپهایی که میرفت گرم بود. اما کمی بعد از زندگی در اینجا، دلیل آمدنش را فهمیدم. مخارج روزانهمان در اینجا تقریبا سه برابر مخارجمان در میسیسیپیست. و بدون پول مادربزرگ از پسشان بر نمیآییم.
اگر روزی بگویند که من کاری با سایمون کردهام، خیلیها از من متنفر خواهند شد. اما عدهای هم هستند که برایم بهانه تراشی میکنند و میگویند داستان حتما تنها به آخرین شایعهاش ختم نمیشود. در واقع، حق با آنهاست.
مهم نیست. بدون این که جوابی بدهم از سرجایم بلند میشوم و به سمت در خروجی میروم. احساس عجیبی مثل ترکیب بیقراری و عصبانیت دارم. به یک سرگرمی نیاز دارم تا حواسم را از این قضایا پرت کند، اما حالا که مواد نمیفروشم دیگر هیچ کار خاصی برای انجام دادن پیدا نمیکنم.
سعی میکنم حالت خنثی به خودم بگیرم. از این که کارآگاه چانگ ابتدا سایت سایمون را نشان داد، بیشتر خوشحال شدم تا عصبانی. چون دروغ بهتر از واقعیت بود. اما چرا سایمون خواسته در باره من دروغ بگوید؟
برایش پیامهای زیادی فرستادهام. نه تنها به آنها پاسخی نداده، بلکه خودش را برای خواندن آنها خسته هم نکرده. وانمود میکند که اصلا وجود ندارم. طوری که خودم هم باور کردهام. من چه کسی هستم؟
مشخصات کتاب
- عنوان: یکی از ما دروغ میگوید
- نویسنده: کارن. ام مکمنس
- ترجمه: فائزه ابراهیمی
- انتشارات: کتاب کوله پشتی
- تعداد صفحات: ۳۲۷
- قیمت چاپ دوم: ۲۸۰۰۰ تومان
👤 نویسنده مطلب: اطلسی خرامانی
نظر شما در مورد کتاب یکی از ما دروغ میگوید چیست؟ لطفا اگر این کتاب را خواندهاید، حتما نظرات ارزشمند خود را با ما در میان بگذارید.
» معرفی چند کتاب دیگر از نشر کتاب کوله پشتی: