یک روز از زندگی ایوان دنیسویچ و کتاب مجمعالجزایر گولاگ از آلکساندر سولژنیتسین، علیه جنایتهای استالین و اتفاقاتی که در گولاگ رخ میداد نوشته شده است. در آثار ادبیاش با بهرهگیری از تجربههای خود، تاریخ سیاسی قرن بیستم کشور شوروی، به ویژه سازوکار سرکوب سازمانیافته را روایت میکند. سولژنیتسین به خاطر نوشتن نامهای در انتقاد از ژوزف استالین سال ۱۹۴۵ توسط سازمان جاسوسی دستگیر و به هشت سال زندان در گولاگ محکوم شد. بنابراین آنچه در این کتاب میخوانید، نویسنده خود از نزدیک تجربه کرده است.
حقایق و آگاهسازیهای سولژنیتسین که خود هم در زندان بود در این رمانها به حدی حاکمان روسیه را عصبانی کرده بود که در یک برهه اگر شما این کتابها را داشتید به زندان محکوم میشدید. سولژنیتسین پس از مرگ استالین و تجدیدنظر درباره حکمش همچنان با مشکلات مختلفی روبهرو بود و حتی از روسیه اخراج شد اما در پی اصلاحات میخائیل گورباچف دوباره تابعیتش را به او پس دادند. سولژنیتسین در سال ۱۹۷۰ موفق به دریافت جایزه نوبل ادبیات شد و در نهایت در سال ۲۰۰۸ از دنیا رفت.
در پشت جلد کتاب یک روز از زندگی ایوان دنیسویچ آمده است:
[ معرفی کتاب: رمان مادر اثر ماکسیم گورکی – ادبیات روسیه ]
یک روز از زندگی ایوان دنیسویچ
همانطور که خواندید این رمان یک روز از زندگی شوخوف را در اردوگاه کار اجباری روایت میکند. یک روز کامل از ساعت پنج صبح زمانی که صدای ضربههای چکش بر صفحه فلزی شنیده میشود تا زمانی که زندانی پتوی نازک و چرک را روی سرش میکشد و به خواب میرود. رمان به سادهترین شکل ممکن نوشته شده و فضای اردوگاه را بسیار دقیق بیان میکند. اردوگاهی که در آن هیچ رحم و مروتی وجود ندارد و همانطور که احتمالا حدس میزنید قانون جنگل در آن حکم فرماست.
شوخوف به اتهام خیانت به وطن محکوم شده است. در رمان میخوانیم هنگامی که پرونده شوخوف تحت بررسی بود او را به جاسوسی برای آلمان متهم کرده بودند اما نه شوخوف و نه بازپرس هیچچیزی درباره ماموریت جاسوسی شوخوف نمیدانستند بنابراین در حکم او فقط نوشته بودند: «ماموریت» و همین کافی است تا شوخوف به ده سال محکوم شود.
گروه ضدجاسوسی شوخوف را به حد لازم زده بودند و شوخوف انتخاب بسیار سادهای داشت: «امضا نکن و خودت گور خودت را بکن و یا امضا کن و کمی بیشتر زنده بمان.» در نتیجه شوخوف امضا کرده بود. (کتاب یک روز از زندگی ایوان دنیسویچ اثر سولژنیتسین – صفحه ۷۱)
کار زندانیها در اردوگاه این است که در یک محل جدید زندان دیگری برای زندانیان سیاسی بسازند. زندانی که ممکن است در آینده جای خود آنها باشد. اما ساختن یک زندان جدید به خودی خود کار سختی نیست، سختی اصلی آن است که باید در هوای منفی سی درجه کار کنند. البته اگر دمای هوا به منفی ۴۲ برسد زندانیها میتوانند آن روز کار نکنند اما دماسنجی که دما را نشان میدهد هرگز منفی ۴۲ را نشان نمیدهد. راه دیگر برای کار نکردن درمانگاه است. اما درمانگاه هم برای افرادی که بتوانند رشوه بدهند کارساز است.
سرما و یخ زدن تنها مشکل اردوگاه نیست. گرسنگی دائمی هم از مواردی است که همیشه با شماست. در اردوگاه حق ندارید هیچگاه نان اضافهای را پنهان کنید تا شاید در وعده غذایی بعد سیر شوید چون نان داشتن یعنی شما قصد فرار دارید و همین موضوع ممکن است شما را برای ده روز روانه انفرادی کند و هیچ زندانیای نمیخواهد به انفرادی برود. قوانین دیگری هم وجود دارد که یک زندانی باید همه آنها را رعایت کند در غیر این صورت ممکن است جلوی چشم بیفتد و یا تاثیر منفی در ذهن یک نگهبان ایجاد کند که این به هیچ وجه خوب نیست. حتی ممکن است شما را محض سرگرمی به ده سال زندان اضافه محکوم کنند!
[ معرفی کتاب: رمان ظلمت در نیمروز اثر آرتور کوستلر – ادبیات روسیه ]
درباره رمان آلکساندر سولژنیتسین
وارد شدن به اردوگاههای کار اجباری در دوران استالین بسیار ساده بود اما خارج شدن از آن هرگز موضوع سادهای نبود. بیشتر افرادی هم که آزاد میشدند دیگر سلامت خود را از دست داده بودند. کافی است شما در اردوگاه یک بار به انفرادی محکوم شوید تا سلامت خود را برای همیشه از دست دهید. همین وضعیت وخیم انفرادی با زندانیان کاری میکرد که همیشه تابع قوانین اردوگاه باشند. گرسنگی کشیدن، یخ زدن، کار کردن و حتی کتک خوردن بهتر از رفتن به انفرادی است.
شوخوف که در زندان ش-۸۵۴ نام داشت یک شخصیت محکم دارد که البته آسان به دست نیامده است. او خود را با زندگی در اردوگاه وفق داده و در واقع زنده ماندن را یاد گرفته است. مثلا برای خودش از مفتول آلومینیومی و قالب شنی یک قاشق خوب برای خودش ساخته بود یا حتی برای زمان کار وسایل بهدردبخوری را برای خود پنهان کرده بود.
همه کارهای شوخوف از پنهانکاریها گرفته تا خدمت به دیگری برای یک تکه نان اضافه ضروری است. شما باید تحت هر شرایطی زنده بمانید، حال یا باید مانند شوخوف زرنگ باشید، یا به معنویات چنگ بزنید و یا کسانی را در بیرون داشته باشید که برای شما بستههایی ارسال کنند. چون در غیر این صورت زندگی در اردوگاه بسیار سختتر از حالت عادی خواهد بود.
این رمان سولژنیتسین شاهکار نیست اما کتاب بسیار خوب و صدالبته مهمی است که در زمان خود بسیار هم مورد توجه قرار گرفت. میتوان این رمان را برگی از تاریخ روسیه دانست. تنها نکته منفی درباره کتاب شاید ترجمه آن باشد که میتوانست بهتر باشد. همچنین ویراستاری کتاب بسیار نامناسب است. در نظر بگیرید روی جلد اسم شوخوف «دنیسویج» نوشته شده است اما در تمام کتاب «دنیسویچ» آمده است. امیدوارم این موارد اصلاح شود.
[ معرفی کتاب: کتاب نیایش چرنوبیل – ادبیات روسیه ]
اینفوگرافیک رمان یک روز از زندگی ایوان دنیسویچ
براساس این رمان یک اینفوگرافیک توسط کافهبوک ترجمه و بازطراحی شده است که در آن خلاصه کتاب و همچنین جنبههای مختلف رمان به خوبی و به شکلی دقیق منعکس شده است. توجه به نکات و موضوعاتی که در این اینفوگرافیک وجود دارد، به درک بهتر رمان کمک میکند.
البته باید به این نکته اشاره کنیم که اگر این رمان را نخواندهاید و روی افشای داستان حساس هستید، مطالعه اینفوگرافیک برای شما مناسب نیست. چرا که در اینفوگرافیک خلاصه همه قسمتهای مهم کتاب ارائه شده است و بخشهایی از آن بازگو میشود.
جملاتی از کتاب یک روز از زندگی ایوان دنیسویچ
ساعت پنج صبح است، همانند همیشه، صدای ضربههای سهمگین چکش بر روی صفحهی فلزی آویزان در نزدیکی خانههای چوبی موقت طنینانداز میشود، صدای ضعیف و بریدهبریدهی زنگ از میان پنجرهای که شیشهاش بهاندازهی دو بند انگشت یخ بسته است، عبور میکند و بهسرعت خاموش میشود. (یک روز از زندگی ایوان دنیسویج – صفحه ۹)
این سایت جدید زمینی بایر و تا زانو پوشیده از برف است که برای شروع، زندانیان میبایست چالههایی حفر و حصارهایی درست کنند و دور تادور آن را سیم بکشند تا مانع فرار خودشان باشد، بعد از آن ساختوساز شروع میشود و مهمتر از همه اینکه تا یک ماه هیچ وسیلهای برای گرم کردن ندارند، حتی به اندازهی یک لانهی سگ هم گرما ندارند. (یک روز از زندگی ایوان دنیسویج – صفحه ۱۱)
در اردوگاه همواره مجبوری که در تمام مدت هوشیار باشی، زیرا میبایست تلاش کنی که هیچ نگهبانی تو را تنها نبیند، قانون این است که همیشه باید با جمعیت باشی. (یک روز از زندگی ایوان دنیسویج – صفحه ۲۴)
شوخوف با خود اندیشید پول راحت هیچ ارزشی ندارد، احساس نمیکنی که آن را بهدست آوردهای، قدیمیها درست گفتهاند که چیزی که برایش پول پرداخت نکردی را نمیتوانی کهنه کنی. شوخوف هنوز دستان پاکی داشت پس برای چه باید آنها را لکهدار کند، پس برای چه بیرون به دنبال شغل شایسته و مناسبی نگردد؟ اما مسئله اصلی این بود، آیا اصلا او را آزاد خواهند کرد؟ ممکن است ده سال دیگر هم برای او ببرند، آن هم فقط محض سرگرمی! (یک روز از زندگی ایوان دنیسویج – صفحه ۴۶)
هوا سردتر شد، با وجود این که دستان شوخوف بهشدت مشغول بودند اما حال از شدت سرما نوک انگشتانش در میان دستکش نازکش بیحس شده بود. و همچنین سرما به پای چپش هم نفوذ کرده بود. شوخوف پاهایش را به زمین کوبید تا شاید اندکی گرم شود. (یک روز از زندگی ایوان دنیسویج – صفحه ۱۰۹)
کسانی که تنشان گرم است نمیتوانند تصور کنند یخ زدن یعنی چه. (یک روز از زندگی ایوان دنیسویج – صفحه ۱۲۱)
سوپ شام همیشه رقیقتر از سوپ صبحانه بود. به هر حال صبحها زندانیان به انرژی بیشتری برای کار نیاز داشتند، در صورتی که شبها سیر یا گرسنه به هر حال باید بخوابند. (یک روز از زندگی ایوان دنیسویج – صفحه ۱۵۲)
شوخوف نتوانست خودش را کنترل کند و مانند سایر زندانیان چشمانش را بر بساط تسزار که بر روی تخت پهن شده بود انداخت. تسزار هنوز تمام پاکتها را باز نکرده بود و برخی بستهها هنوز همانطور دست نخورده باقی مانده بودند اما با یک نگاه سریع و بویی که به مشام شوخوف رسید، متوجه شد که چیزهای فرستاده شده برای تسزار، سوسیس، شیر تغلیظ شده، یک ماهی بزرگ دودی، مقداری پیهی خوک، بیسکویتی با رایحهای دلپذیر، کیکی با بوی خوشایند متفاوت، دو کیلو قند و احتمالا مقداری کره و در آخر مانند همیشه سیگار، تنباکو و مقداری خرتوپرتهای دیگر است. (یک روز از زندگی ایوان دنیسویج – صفحه ۱۶۰)
ما دعا نمیکنیم که خداوند بستهای یا جیرهی سوپ بیشتری برایمان بفرستد. آنچه برای انسانها بزرگ و مهم است برای خداوند ناچیز و بیاهمیت است! ما باید برای معنویات دعا کنیم و از خداوند بخواهیم تا بدیها را از قلبمان بزداید. (یک روز از زندگی ایوان دنیسویج – صفحه ۱۷۵)
مشخصات کتاب
- عنوان: یک روز از زندگی ایوان دنیسویچ
- نویسنده: آلکساندر سولژنیتسین
- ترجمه: فهیمه توزنده جانی
- انتشارات: کتابسرای تندیس
- تعداد صفحات: ۱۸۲
- قیمت چاپ اول – سال ۱۳۹۰: ۵۰۰۰ تومان
نظر شما در مورد کتاب یک روز از زندگی ایوان دنیسویچ چیست؟ اگر این کتاب را خواندهاید، آیا آن را به دوستان خود پیشنهاد میکنید؟ لطفا نظرات خود را با ما در میان بگذارید.
[ لینک: اینستاگرام کافهبوک ]
» معرفی چند رمان خوب دیگر از ادبیات روسیه: