نشانک

آنک نام گل

هزار و یک کتاب قبل از مرگ

ایده بوک

آنک نام گل یا «نام گل سرخ» رمانی از اومبرتو اکو، نویسنده، نشانه‌شناس و متخصص قرون‌وسطی است که در ژانر جنایی معمایی در سال ۱۹۸۰ نگاشته شد. در یک نقل قول جالب از کتاب که نماینده مناسبی برای محتوای کتاب است چنین می‌خوانیم:

اگر کسی به‌خاطر مشتی طلا دست به قتل بیالاید، این شخص طماع است؛ و اگر قتل به‌خاطر کتاب باشد، قاتل دلواپس حفظ اسرار آن کتاب برای خود است. (کتاب آنک نام گل اثر اومبرتو اکو – صفحه ۴۷۹)

سال ۱۳۲۷ میلادی است. برخی از اعضای فرقه‌ی قدیس فرانسیس در یکی از صومعه‌های ثروتمند ایتالیا متهم به بدعت و ارتداد شده‌اند و برادر ویلیام اهل باسکرویل، کشیشی انگلیسی برای اعلام مواضع امپراتور لویی باواریایی در منازعه بین پاپ و فرقه به آنجا اعزام شده است. ماموریت برادر ویلیام ناگهان تحت‌الشعاع رشته‌ای از جنایات عجیب‌و‌غریب قرار می‌گیرد و او با سوابق و تجاربی که در دستگاه تفتیش کلیسا اندوخته، مثل یک کارآگاه دست به کار می‌شود. ابزارهای او در این تحقیقات عبارتند از: منطق ارسطو، الهیات توماس اکویناس و شناخت تجربی راجر بیکن که طنزی شیطنت‌آمیز و نوعی کنجکاوی بی‌امان آن را صیقل داده و برنده کرده است.

ویلیام به گردآوری شواهد و رمزگشایی نمادهای سری و نسخ خطی پررمزوراز مشغول می‌شود و در دل هزارتوی خوف‌انگیز صومعه کندوکاو می‌کند، صومعه‌ای که جالب‌ترین حوادث شب‌ها در آن اتفاق می‌افتد.

اومبرتو اکو به واسطه رمان‌هایش معروف است اما او در وهلهٔ اول یک نشانه‌شناس و فلسفه‌دان است و در برابر بیش از ۴۰ کتاب علمی و صدها مقاله، تنها ۵ رمان نوشته‌ است. علاوه بر این اومبرتو اکو یک مجموعه‌دار است و کتابخانه او بیشتر از ۵۰ هزار جلد کتاب دارد. اکو را می‌توان یک خوره کتاب و یک عاشق کتاب واقعی دانست.

[ » معرفی کتاب: از کتاب رهایی نداریم – گفتگوی اومبرتو اکو و ژان کلود کریر ]

آنک نام گل

وقایع کتاب آنک نام گل در سال‌های پایانی قرون وسطی (قرن پنج تا پانزده پس از میلاد مسیح) و در سال ۱۳۲۷ میلادی در اروپای پرآشوب اتفاق می‌افتد. در آن سال‌ها مسیحیان از سویی درگیر جنگ‌های صلیبی در جهت استیلا بر ممالک مسلمانان بودند و از طرفی رشد فرقه‌های جدید در دل اروپا سبب گسست و چندپارگی افکار مومنان شده بود. این اختلاف‌نظر حتی بین پادشاه و پاپ نیز دیده می‌شد. پاپ دستور به تفتیش عقاید می‌داد و در کار پادشاه و امور مربوط به سرزمین‌ها دخالت می‌کرد. این کار بر پادشاه خوش نمی‌آمد و در تلاش بود تا دست پاپ را از دخالت بی‌جا در امور ممالک کوتاه کند.

مردانی که در نتیجه‌ی تفسیرهای متناقض از انجیل دشمن یکدیگر شده بودند. (کتاب آنک نام گل اثر اومبرتو اکو – صفحه ۵۶۹)

از سویی ظهور فرقه‌ی فرانسیسکن‌ها (۱۲۰۹ میلادی) و گروه ارتدادی فراتیچلی به سرکردگی مردی به نام فرادولچینو‌ باوری جدید را در بین مومنان رواج داد. اعتقاد به فقر و عدم تملک مسیح که با برداشت و فتوای پاپ در تضاد بود سبب شد تا این گروه جزو مرتدان خوانده شوند.

به این‌ نتیجه رسیده بود که مسیح و حواریان در پیروی از آموزه‌های او هرگز به صورت مشترک مالک اموال، اعم از املاک و تیول و اقطاع نبوده‌اند و این حقیقت، اساس ایمان و آموزه‌های کاتولیک است که از عبارات گوناگون در کتاب‌های قانونی استنباط می‌شود. از این رو انصراف از تملک اموال، اقدامی درخور ستایش و مقدس محسوب می‌شود. (کتاب آنک نام گل اثر اومبرتو اکو – صفحه ۵۷۰)

فرا دولچینو و یارانش فقر را اشاعه می‌دادند و با حاکمیت کلیسا و زورگویی مردان شکمباره‌ی پاپ علیه مردم ستم‌دیده می‌جنگیدند. پرواضح است که چنین تفکری پاپ تا دندان مسلح به انواع جواهرات و متمتع به تمام لذات را خوش نمی‌آید. چنین می‌شود که ماموران تفتیش عقاید در پی فرا دولچینو و اعضای فرقه‌اش می‌شتابند و یک‌یک آنها را در دل آتش می‌سوزانند. و حالا ۲۰ سال از مرگ دولچینو و مرتدان گذشته، اینجاست که نویسنده ما را با برشی از وقایع روبه‌رو می‌کند تا بتوانیم شرایط پرآشوبی که قرن‌ها بر اروپا حاکم بود را بهتر درک کنیم.

مسئله این نیست که مسیح فقیر بود یا نه: مسئله این است که آیا کلیسا باید فقیر باشد یا نه. و فقیر به معنی صاحب کاخ بودن و نبودن نیست، بلکه حفظ یا چشم‌پوشی از حق صدور حکم در امور دنیوی است. (کتاب آنک نام گل اثر اومبرتو اکو – صفحه ۵۸۳)

پاپ و پادشاه تصمیم به مذاکره می‌گیرند. هر دو هیئتى از بزرگان، اسقف‌ها، کاردینال‌ها فراهم می‌آورند و به سوی صومعه‌ی ثروتمند داستان ما که در دل کوه‌ها جا‌ خوش کرده می‌فرستند.

برادر ویلیام باسکرویلی که از اعضای فرقه‌ی فرانسیسی است همراه نوآموزش آدسو، راه صومعه را در پیش می‌گیرد تا به عنوان یکی از اعضای هیئت مذاکره‌کننده در جلسه شرکت کند. ویلیام نماد انسانی مذهبی، با تفکر مستقل، مسلح به سلاح منطق و با تکیه بر علوم طبیعی و تجربی یکی از معدود افراد متعادل آن روزگار به حساب می‌آمد، چون همان‌طور که شاهد هستیم در آن دوره افراط و‌ تفریط سبب چندپارگی آموزه‌های مسیح شده بود. ویلیام کشیشی است که در آکسفورد و لندن درس علوم طبیعی و فلسفه و منطق خوانده است و همچون کارآگاهی امروزی هیچ‌چیز از نگاه جستجوگرش دور نمی‌ماند.

به محض ورود این دو به صومعه دیرسالار آن‌ها را از وقایعی باخبر می‌کند که چندی است آرامش صومعه را برهم‌زده‌اند. آدلمو یکی از نقاشان تالار استنساخ کتابخانه، شب طوفانی پیش از صخره‌ها به پایین افتاده و جان‌باخته است. اما این تمام ماجرا نیست. روابط در‌هم‌پیچیده و نگاههای پرالتهاب راهبان خبر از رازی می‌دهد که گره به تار زلف کتابخانه‌ی مشهور این صومعه دارد. بزرگترین کتابخانه‌ی جهان مسیحیت که همچون جواهری بر تاج دیرسالار می‌درخشد و مایه‌ی تفاخر اوست؛ کتاب‌هایی از اقصی‌نقاط جهان که علوم جهان اسلام، یهودیت و مسیحیت را در دل خود جای داده، شاید حتی بتوان در آن تقریری بر تفکرات ارتدادی نیز یافت. اما کتابخانه راز خود را بر هیچ بنی‌بشری جز کتابدار و دستیار او برملا نمی‌کند. این دانش نسل به نسل از استاد به شاگرد منتقل می‌شود و لاغیر. ویلیام و آدسو باید تلاش کنند تا با تمام حواس و معلومات خود پرده از راز این هزارتو بردارند.

آن‌ها زمان کوتاهی تا ورود هیئت‌های مذاکره‌کننده به صومعه وقت دارند و اینطور که به نظر می‌آید معمای قتل یا خودکشی آدلمو آخرین آن‌ها نیست و وقایعی که در پس آن می‌آید سبب می‌شود تا با قتل‌هایی زنجیره‌ای روبرو شوید و لحظه‌ای کتاب را زمین نگذارید. در هفت روز با کارآگاهان قرون وسطایی همراه شوید تا دریابید کتابخانه حامل چه رازیست؟

[ » معرفی کتاب: رمان مسیح بازمصلوب – اثر نیکوس کازانتزاکیس ]

آنک نام گل

شخصیت روشنفکر ویلیام به گونه‌ایست که گویی با ماشین زمان از دل تاریخ گذر کرده و از زمان حال به قرون وسطی رفته است. در او خلاف سایر هم‌مسلکانش خبری از تعصب و تفکرات دگماتیک رایج دیده نمی‌شود. او که پیش از این مامور تفتیش عقاید بوده، آن شغل را به امید جستجوی حقیقت رها کرده و هوش و ذکاوتش را در راه دیگری به کار گرفته است. ایمانش به علوم طبیعی از او دانشمندی متجدد ساخته است.

نشانه‌شناسی یا نشانه‌گرایی ظریف و زیرکانه اکو در بخش‌های بسیار زیادی از کتاب آنک نام گل به چشم می‌خورد که از بارزترین آن‌ها می‌توان به این نکته اشاره کرد که وقایع کتاب در هفت روز به تصویر کشیده شده‌اند، درست همان‌طور که گفته می‌شود جهان در هفت روز خلق گشته است.

باید در نظر داشت که از دید بسیاری از افراد، اومبرتو اکو با دیدی کاملا نومینالیستی یا نام‌گرایانه قلم نگارش این اثر را بر دست گرفته است. اندیشه نومینالیست بر این باور است که اجسام و اشیا نه واقعیتی طبق اندیشه افلاطون دارند و نه ماهیت ذهنی ارسطویی را.

این اندیشه بر این باور است که اگر ما بر چیزی نام گل سرخ نهاده‌ایم، این نام گذاری صرفا لفظی‌ست که به خاطر دیدن چندین گل و تشابه‌شان به‌هم، آن را برگزیده‌ایم. ذات و ماهیتی به اسم گل و ذات و ماهیتی به عنوان سرخی صرفا بر اساس شهود ما حیات یافته‌اند.

قلم پر رمز و راز اکو موجب می‌شود تا در هرچیز به دنبال معمایی باشیم و رازی از دل هر موضوعی بیرون بکشیم؛ از سویی دیگر می‌توان رد پای هر سه اندیشه را در این عنوان، «نام گل سرخ» جست. (که متاسفانه ترجمه‌ی رضا علیزاده با تغییر آن چندان به این راز وقادار نمانده است.)

اطلاق نام باسکرویلی به برادر ویلیام می‌تواند اشاره‌ای به زادگاه «سر آرتور کانن دویل» خالق و نویسنده‌ی انگلیسی شخصیت شرلوک هلمز باشد. چه آنکه ویلیام و آدسو از نظر هوش و ذکاوتی که در یافتن نشانه‌ها و جستجوی واقعیت به خرج می‌دهند با همتایان انگلیسی خود یعنی شرلوک و دکتر واتسون برابری می‌کنند.

تجربه‌ی گم‌شدن در هزارتوی کتاب‌ها و کشف راز این صومعه‌ی عجیب شما را بر آن می‌دارد تا گام‌به‌گام با ویلیام و آدسو همراه شوید و تلاش کنید سیر وقایع را به خاطر سپرده و پیش از این دو از رازها پرده بردارید. در آخر اینکه، ما رمان آنک نام گل را در لیست کتاب‌های پیشنهادی کافه‌بوک برای مطالعه قرار داده‌ایم. لیست کتاب‌های پیشنهادی کافه‌بوک را از طریق لینک زیر می‌توانید مشاهده کنید:

» کتاب‌های پیشنهادی کافه‌بوک

جملاتی از کتاب آنک نام گل

خدا از ما مى‌خواهد در مسایل مبهمی که متون مقدس تصمیم‌گیری را به عهده‌ی خودمان گذاشته‌اند، عقل خود را به کار گیریم. و وقتی کسی می‌خواهد که فلان قضیه را باور کنید، نخست باید آن را بیازمایید تا ببینید پذیرفتنی است یا نه، زیرا عقل موهبت الهی است و هرچه به عقل ما پذیرفتنی است به ناچار نزد عقل ربوبی نیز مقبول است، و بعلاوه ما به دلالت عقل خود، با استفاده از قیاس و اغلب با نفی، عقل ربوبی را می‌شناسیم. (کتاب آنک نام گل – صفحه ۲۲۵)

قدیس بنیان‌گذار فرقه‌ی ما، راهب نساخ را به گونه‌ای کاملا متفاوت تصور کرده بود، کسی که بدون فهمیدن نسخه‌برداری می‌کند، تسلیم اراده‌ی خداست، نوشتن برایش عبادت است و‌ مشغول عبادت است زیرا می‌نویسد. (کتاب آنک نام گل – صفحه ۳۰۹)

دانش مثل سکه نیست که حتی در معاملات شرم‌آور نیز دست‌نخورده و سالم می‌ماند؛ بیشتر مثل جامه‌ای زیباست که بر اثر پوشیدن و‌ نمایش مندرس می‌شود. آیا واقعا کتاب هم مثل این نیست؟ (کتاب آنک نام گل – صفحه ۳۱۰)

همان‌گونه که افراط در خوشی جنگجو را سست و نالایق بار می‌آورد، این افراط در عشق متملکانه و کنجکاوانه کتاب را در برابر بیماری‌های کشنده آسیب‌پذیر می‌سازد. (کتاب آنک نام گل – صفحه ۳۱۱)

عشق چیست؟ چیزی در جهان نیست، اعم از انسان و شیطان و هرچیز دیگر که من به اندازه‌ی عشق به آن مشکوک باشم، چون عشق بیش از هرچیز دیگر در روح نفوذ می‌کند. هیچ‌چیز مثل عشق دل را انباشته نمی‌کند و به بند نمی‌کشد. (کتاب آنک نام گل – صفحه ۳۷۸)

یکی رو به او‌ فریاد زد: «آخر تو برای چه می‌میری؟» و او جواب داد: «برای حقیقتی که در اندرون من خانه کرده و فقط با مرگم می‌توانم آن را اظهار کنم.» (کتاب آنک نام گل – صفحه ۴۰۱)

ما امور را از طریق عشق بهتر مى‌شناسیم تا از طریق دانش. (کتاب آنک نام گل – صفحه ۴۷۰)

 چقدر منظره‌ی طبیعت زیباست، آنگاه که حکمت نابخردانه‌ی بشر هنوز در آن دست نبرده است! (کتاب آنک نام گل – صفحه ۴۷۳)

انسان حتی از فرط خدادوستی نیز می‌تواند مرتکب گناه شود. (کتاب آنک نام گل – صفحه ۶۴۷)

در این جامعه مدتی است که افعی غرور چنبره زده، ولی چه غروری؟ غرور قدرت؟ آن هم در صومعه‌ای که از جهان منزوی است؟ نه، البته نه، غرور ثروت و مکنت؟ برادرانم، پیش از آن جهان پر از طنین مباحثات طولانی در باب فقر و مالکیت شود، از روزگار بنیانگذار فرقه‌ی ما تا کنون، حتی آنگاه که همه‌چیز داشتیم، هرگز چیزی نداشتیم و ثروت راستین ما رعایت «قاعده» نیایش و کار بود. اما از کار ما، کار فرقه ما و به خصوص کار این صومعه، بخشی – و درواقع جوهر آن – مطالعه و حفاظت از دانش است. می‌گویم حفاظت از دانش، نه جستجوی دانش، چون خاصیت دانش، به مثابه‌ی امری الهی این است که کامل است و از روز نخست در کمال کلمه، خود را برای خویش بیان می‌کند. می‌گویم حفاظت و نمی‌گویم جستجو، چون خاصیت دانش به مثابه‌ی امری بشری این است که از موعظه‌های پیامبران تا تفاسیر آباء کلیسا در طی قرن‌ها تعریف و تکمیل شده. پیشرفت و واگشت اعصار در تاربخ دانش وجود ندارد، بلکه حداکثر نوعی تکرار متوالی و والا وجود دارد. تاریخ بشر پیش می‌رود و حرکت آن متوقف‌شدنی نیست. حرکتی که با آفرینش آغاز می‌شود و از مسیر بازخرید گناهان به سوی بازگشت پیروزمندانه‌ی مسیح پیش می‌رود، مسیحی که سوار بر مرکبی از ابر برای داوری زندگان و مردگان خواهد آمد؛ اما دانش بشری و الهی این مسیر را دنبال نمی‌کند: استوار چون بارویی که تسلیم نمی‌شود، آنگاه که فروتن‌ایم، و گوش‌به‌زنگ ندایش تا این راه را دنبال کنیم، ما را به درون راه می‌دهد. (کتاب آنک نام گل – صفحه ۶۷۲)

مرگ آسودن مسافر است، پایان همه‌ی جهدهایش. (کتاب آنک نام گل – صفحه ۷۲۸)

رویا نوعی متن‌ مقدس است و خیلی از متون مقدس چیزی جز رویا نیستند. (کتاب آنک نام گل – صفحه ۷۳۷)

خنده لحظاتی حواس رعیت را از ترس پرت می‌کند. اما قانون با ترس اعمال می‌شود، با بیمی که نام راستینش خداترسی است. (کتاب آنک نام گل – صفحه ۸۰۱)

ماموریت کسانی که به بشر عشق می‌ورزند خندان مردم با حقیقت است، واداشتن حقیقت به خنده، چون یگانه حقیقت، آموختن نحوه‌ی رهایی از تعصب دیوانه‌وار به حقیقت است. (کتاب آنک نام گل – صفحه ۸۲۸)

نشانه تنها چیزی است که انسان برای جهت‌یابی در دنیا در اختیار دارد. (کتاب آنک نام گل – صفحه ۸۲۹)

مشخصات کتاب
  • عنوان: آنک نام گل
  • نویسنده: اومبرتو اکو
  • ترجمه: رضا علیزاده
  • انتشارات: روزنه
  • تعداد صفحات: ۸۴۰
  • قیمت چاپ سوم: ۶۹۰۰۰ تومان

👤 نویسنده مطلب: مهشید موسوی – اطلسی خرامانی

نظر شما در مورد کتاب آنک نام گل چیست؟ اگر این کتاب را خوانده‌اید، آیا آن را به دوستان خود پیشنهاد می‌کنید؟ لطفا نظرات خود را با ما در میان بگذارید.

[ لینک: کانال تلگرام کافه بوک ]


» معرفی چند کتاب خوب دیگر:

  1. رمان دمیان
  2. کتاب مادام بوواری
  3. کتاب رنج‌های ورتر جوان