نشانک

کتاب تصادف شبانه

تصادف شبانه

هزار و یک کتاب قبل از مرگ

تصادف شبانه ای که با پاتریک مودیانو نویسنده ی پر آوازه ی پاریسی و برنده جایزه نوبل ۲۰۱۴ داشتم!

با نگاهی به پشت جلد این کتاب می توان با هزارتوی گنگ و پر پیچ و خم ذهن نویسنده آشنایی نسبی داشت:

بعضی شب ها از خودم می پرسیدم این جست و جو چه مفهومی دارد؟

آغازگاهش چه بود؟ ساده لوحی بیش نبود؟ بسیار زود، حتی شاید قبل از نوجوانی ام! احساس می کردم از هیچ زاده شده ام.

برگه هایی را به یاد آوردم که در بعد ازظهری بارانی، شخصی با بارانی گاباردینِ خاکستری و ریش دور گیوه ای، در کارتیه لاتن، توزیع کرده بود.
انقلاب کردن را ترجیح می دهید یا تماشای منظره ای زیبا؟ تماشای منظره ای زیبا دل نگرانی عمیق یا بی قیدی؟ بی قیدی تغییر زندگی را دوست دارید یا باز یافتن نظم از دست رفته؟ بازیافتن نظم از دست رفته. این دو کلمه مرا به فکر فرو بردند،ولی نظم از دست رفته چه می توانست باشد؟

داستان رمان تصادف شبانه

داستان از جایی شروع می شود که جوانی در آستانه سن قانونی، شبی کنار میدان پیرامید اتومبیلی به او می زند و بعد از تصادف، زنی از ماشین پیاده می شود و…

اما بعد از مرخص شدن از کلینیک به فکر پیدا کردن این زن می افتد.

این جوان با گشت و گذار در شهر  به دنبال زنی به نام ژاکلین است، شخصیت اصلی داستان فکر می کند قبلا با او ملاقاتی داشته است و در تلاش است با پیدا کردن او هویت گمشده خود را نیز پیدا کند.


✔️ نکته قابل توجه داستان این است که از شخصیت اصلی داستان اسمی برده نمی شود.

درباره کتاب تصادف شبانه

اگر بر روی جلد کتاب می بینیم نوشته است:

برنده جایزه نوبل ۲۰۱۴

به این معنی نیست این کتاب جایزه را به دست آورده است، این جایزه به پاس اثر های ارزشمند پاتریک مودیانو است.


تصادف شبانه با داستانی جذاب و گردش های زمانی خاص و عجیب می تواند شما را مجبور به خواندن بی وقفه کند، داستانی با تصویر سازی و خاطراتی تار و گنگ!

اما نباید توقع داشت این داستان به شما آموزش خاصی بدهد یا برداشت بسیار بکری داشته باشید تنها <اصل تکرار ابدی> را برای شما به تصویر می کشد. اما مودیانو این کار را به صورت بسیار استادانه انجام داده است.


شاید بتوان گفت داستان های پاتریک مودیانو شبیه قطار های شهربازی است که شما را به مقصد معینی نمی رساند، هرجایی که سوار می شوید همان جا مقصد شماست.

قسمت هایی از متن کتاب تصادف شبانه

ملاقات هایی که تقدیر جلوی راه آدم می گذارد بسیار محدودند.

نمی دانم شب تصادف، هلن ناواشین را تا ایستگاه قطار شمال همراهی کرده بودم یا نه. فراموشی، در نهایت به جایی می رسد که به تمام سطوح زندگی ما و، گاهی، به جزئی ترین لحظه هایش آسیب می رساند. در این فیلم قدیمی، خرایی نگاتیو ها تغییراتی ناگهانی در زمان به وجود می آورد و در ما این إحساس را ایجاد می کند که دو رویداد در دو زمان متفاوت، در یک روز اتفاق افتاده اند و، حتی هم زمان بوده اند. با مشاهده این تصاویر ناقص درهم تلاقی یافته که با نهایت بی نظمی در حافظه ما ثبت شده اند، و گاه آهسته و گاه ناگهانی، از دل نقاط کور، در پی یکدیگر می آیند، چطور می توان به توالی زمانی دست یافت؟
سرانجام سرگیجه می گیرم.

بوها بهترین چیز برای جان دادن به گذشته هستند.

برنامه ریزی کردن آرامش بخش است. بازویم را گرفت، در کنار خودمان، تمام آن ماهی های رنگارنگ را تصور می کردم که پشت شیشه ها در تاریکی و سکوت چرخ می زدند. ساق پایم درد می کرد و کمی می لنگیدم. او هم خراشی روی پیشانی داشت. نمی دانستم به سوی کدام آینده پیش می رویم. إحساس می کردم ما قبلا در زمان های دیگری، در همان محل، همان ساعت، قدم زده ایم.

مشخصات کتاب

  • کتاب تصادف شبانه
  • نویسنده: پاتریک مودیانو
  • ترجمه: مهسا ابهری
  • انتشارات: فرهنگ جاوید
  • تعداد صفحات : ۱۴۳ به انضمام مصاحبه
  • قیمت :۸۵۰۰ تومان

این مطلب توسط جواد مستعلی پور نوشته شده است.

نظر شما در مورد این کتاب چیست؟

کانال تلگرام کافه بوک را دنبال کنید.