نشانک

کتاب مقدس نئون

هزار و یک کتاب قبل از مرگ

ایده بوک

جان کندى تول، نویسنده بااستعداد کتابِ اتحادیه‌ى ابلهان در اوج جوانى خودکشى کرد. او شلنگى را به اگزوز ماشینش وصل کرد و سر دیگر شلنگ را از پنجره عقب وارد خودرو کرد و اینگونه جهان را از وجود حساس و بااستعداد خود محروم نمود. چندى بعد مادرش که دست نوشته‌هاى او را به صورت تصادفى پیدا کرده بود، براى احیاى یاد و خاطره پسرش سعى در چاپ آن‌ها داشت. تا مدت‌ها اتحادیه‌ى ابلهان تنها اثر این نویسنده جوان شناخته مى‌شد تا اینکه داستانى پا به جهان ادبیات گذاشت که نویسنده آن جان کندى تولِ شانزده ساله بود. کتاب مقدس نئون به راستى اوج نبوغ، ذکاوت و حساسیت یک نوجوان نسبت به دنیاى متعصب و خشن پیرامونش است.

[ مطلب مرتبط: رمان اتحادیه‌ی ابلهان ]

کتاب مقدس نئون

داستان با یک تصویر ساده شروع مى‎شود. پسرى نشسته در قطار، که خواننده نه از مقصدش باخبر است و نه چرایى سفر. حتى در آن فصل نخست اطلاعات دقیقى از پسر کسب نمى‌کنیم، بلکه تنها با احساسات و عواطفى که بروز مى‌دهد به ذهنِ به ظاهر آرام و پردغدغه او پى می‌بریم.

از سوى دیگر نویسنده ما را با تصویرى کاملا سینمایى روبرو مى‌کند. این قطارِ زندگى پسرک است. قطارى که روى ریل‌هاى پر دست اندازى مى‌راند و از وراى هر پنجره ما را با سکانسى از زندگىِ دیوید آشنا مى‌کند.

روایت زندگى‌اش از کودکى شروع مى‌شود. وقتى که چندان از اوضاع بیرونى سر در نمى‌آورده، اما تلاش‌ها، ابراز عواطف و زوایاى دیدى که نویسنده به خواننده ارایه مى‌دهد بى‌نظیر است. کتاب مثل یک دفترچه خاطرات پر از جزییات است، جزییاتى در رابطه با دنیاى پیرامونِ این پسر، تغییراتى که در زندگیشان اتفاق مى‌افتد، احساس او نسبت به آدمهاى اندکى که دور و برش دارد و در نهایت روایتى به ظاهر ساده اما پر از جزییاتِ بصرى به خواننده عرضه مى‌شود.

روح حساس و گوشه‌گیر پسرک از همان ابتدا به خواننده نشان مى‌دهد که مى‌تواند عصاره روح جان کندى تول را در قالب این داستان بچشد. پسرى آرام که دنیاى نامنصف و متعصب شهرشان بى‌رحمانه به او مى‌تازد و در انتها عرصه را بر او تنگ مى‌کند.

کندى تول شانزده ساله در نوجوانى توانسته دنیایى بیافریند که خواننده را حتى بیش از شاهکار دیگرش یعنی اتحادیه‌ى ابلهان با خود همراه مى‌کند. دنیایى که با جدا شدنِ تدریجى هر یک از اجزاى پازل از هم مى‌پاشد و سرنوشت سرگردانِ دیوید را رقم مى‌زند.

بیان احساسات ساده و بى‌پرده شخصیت نخست داستان، گاهى او را تا حد یک تماشاچىِ صرف و انسانى به دور از عواطف معمول انسانى تنزل مى‌دهد، اما نباید فراموش کرد که در این اثنا نویسنده در حال پرورش روحِ درونگراى شخصیتش است. شخصیتى که چندین برابر حساس و دل رحم است و از ناملایمتى دنیا مى‌هراسد اما در تنگناهاى زندگى نمى‌تواند اسبِ خود را به درستى هدایت کند و از موانع سر سلامت بگذرد. او نمونه کامل انسانى است که جداى ذاتِ عاطفى و حساسش، نیاموخته چگونه با مسائل کنار بیاید. همیشه تنها سیبلى بوده براى نشانه‌گیرى؛ چه وقتى پدرش او را براى بازى به خانه دوستش مى‌برد و او از پسرى کوچکتر از خودش کتک مى‌خورد، چه زمانى که خبر فقدانى را مى‌شنود، نمى تواند به درستى عکس‌العمل نشان دهد:

تکه کاغذ زرد رنگى را که روى میز بود برداشتم. یک تلگرام بود. هیچ‌گاه تا آن روز تلگرامى براى ما نرسیده بود. فقط در فیلم‌ها دیده بودم که چه شکلى است. هیچکس در آن دره تلگرامى دریافت نمى‌کرد. به اسم مادرم فرستاده شده بود. از طرف دولت بود. مى‌گفت که پاپام مرده است. در ایتالیا کشته شده است. برگه را در دستانم نگه داشتم. پاپا مرده؟ ما روز قبل از او نامه‌اى داشتیم که مى‌گفت بدترین بخش جنگ پایان یافته است. (کتاب مقدس نئون – صفحه ۱۱۶)

اگر اتحادیه‌ی ابلهان را خوانده‌اید و دوست داشتید، این کتاب را هم بخوانید. اگر اتحادیه ابلهان را نخوانده‌اید، حتما این کتاب را بخوانید.

[ مطلب مرتبط: رمان ناتور دشت اثر سلینجر ]

کتاب مقدس نئون

جملاتی از متن کتاب مقدس نئون

تاریکى شب هنوز بر دره حکمفرما بود ولى کاج‌هاى روى تپه کمى روشن شده بودند. آن پایین، چراغ پنجره‌ى خانه‌ها در شهر کم کم داشت خاموش مى‌شد و تنها چند چراغ نئون در خیابان اصلى همچنان روشن بودند. مى‌توانستم کتاب مقدس نئون بزرگى را ببینم که تمام سطح بالایى کلیساى واعظ را روشن کرده بود. شاید آن را نیز همین امشب روشن کرده بودند، با صفحات زرد و حروف سرخ رنگ و یک صلیب آبى در میانه‌اش. (کتاب مقدس نئون – صفحه ۴۶)

چه حسى داشت که پاپات جایى باشد که تو هیچ گاه نمى‌توانى بروى و نمى‌توانى گلى بر مزارش بگذارى و نمى‌توانى بفهمى که آیا در آرامش است یا نه؟ (کتاب مقدس نئون – صفحه ۱۱۷)

هیچکس چندان به کشته‌ها نمى‌اندیشید. دره پر بود از زنده‌هایى که همراه خانواده‌ها و فرزندان نو رسیده‌شان به زندگى مشغول بودند. گمان نمى‌کنم کسى تمایل داشت درباره‌ى آنهایى که در جعبه‌هاى دراز و چوبى در ایستگاه‌ها تحویل داده مى‌شدند، فکر کند. (کتاب مقدس نئون – صفحه ۱۲۲)

اگر با دیگران در شهر تفاوتى داشتى، باید شهر را ترک مى‌کردى. به همین دلیل بود که همه در شهر شبیه هم بودند. طریقه‌ى صحبت کردن‌شان، علایق‌شان و چیزهایى که از آن تنفر داشتند، همگى مشابه بود. اگر شخصى از دید دیگران موجه بود، از مسئله‌اى متنفر مى‌شد، دیگران نیز مجبور بودند از آن متنفر باشند، در غیر این صورت مردم از فردى که با آنها متفاوت بود، متنفر مى‌شدند. در مدرسه به ما مى‌گفتند که مستقل فکر کنیم، ولى در شهر نمى‌توانستى آن طور رفتار کنى. مجبور بودى طرز فکرى که پاپات یک عمر یدک کشیده را کپى کنى و این دقیقا همان طرز فکر باقى افراد در شهر نیز بود. (کتاب مقدس نئون – صفحه ۱۷۰)

آقاى فارنى مى‌گفت که مردم باید یاد بگیرند مطالعه کنند تا هوش شان زیاد شود و براى اوقاتى که نمى‌دانند با تنهایى‌شان چه کنند، کار مفیدى داشته باشند. (کتاب مقدس نئون – صفحه ۱۸۷)

مشخصات کتاب

  • عنوان: کتاب مقدس نئون
  • نویسنده: جان کندی تول
  • ترجمه: سپیده به‌نژاد
  • انتشارات: مجید
  • تعداد صفحات: ۲۰۰
  • قیمت چاپ اول: ۱۶۰۰۰ تومان

👤 نویسنده مطلب: مهشید موسوی

نظر شما در مورد رمان کتاب مقدس نئون چیست؟ لطفا اگر این کتاب را خوانده‌اید نظرات خود را در مورد آن با ما و همه کاربران کافه‌بوک به اشتراک بگذارید.


» معرفی چند کتاب دیگر:

  1. رمان کیمیاگر
  2. رمان مسئله اسپینوزا
  3. رمان بیابان تاتارها