نشانک

کتاب بازگشت به خانه

هزار و یک کتاب قبل از مرگ

یا جسی نویسنده کتاب بازگشت به خانه زاده سال ۱۹۸۹، رمان نویسی غنایی/آمریکایی است. جسی در شهر مامپونگ در غنا به دنیا آمد. خانواده اش در سال ۱۹۹۱ به آمریکا مهاجرت کردند و او در آلاباما بزرگ شد. کودکی خجالتی بود و بهترین دوستان خود را در زمان کودکی، کتاب‌های مختلف می‌دانست.

در قسمتی از پشت جلد کتاب آمده است:

شاید برای همه‌ی ما مواجهه با نسل‌ها و لایه‌های برده‌داری دردناک باشد.
کتاب حاضر روایت ساده و روان و انسانی همین نسل‌های برده‌داری‌ست، همه‌ی آن دختران و زنان و مردانی که به واسطه‌ی رنگ پوست محکوم حکمِ محتوم بوده‌اند و انگار همه‌شان رنگ بی‌رنگی گرفته‌اند.

از افتخارات کتاب بازگشت به خانه می‌توان به جایزه‌ی بنیاد پن/همینگوی سال ۲۰۱۷ اشاره کرد.

[ مطلب مرتبط: کتاب چانی ونجک – کتابسراى تندیس ]

کتاب بازگشت به خانه

این کتاب روایتی است از زندگی دو خواهر (افیا و اسی) در دو روستا یا قبیله متفاوت در غنا. دو خواهری که هرگز همدیگر را ندیده‌اند و زندگی‌های متفاوتی را تجربه می‌کنند. موضوع اصلی که داستان به آن می‌پردازد برده‌داری است و تاثیراتی که این معضل بر زندگی دو خواهر و نسل‌های بعدی آنان داشته است.

در همین ابتدا انتخاب دو خواهر که یکدیگر را ندیده و نشناخته‌اند و هر یک به مسیر‌های کاملا متفاوت کشیده می‌شوند انتخابی کاملا هوشمندانه است از این بابت که هر یک از این دخترها نماینده‌ای از افراد واقعی جامعه هستند. هرکدام از آنها می‌توانند به ما نشان دهند که زندگی چقدر با یک تصمیم می‌تواند دگرگون شود و همچنین ارائه دو زندگی متفاوت باعث می‌شود مخاطب با هرکدام از آن شخصیت‌ها یا شرایط زندگی احساس نزدیکی بیشتری بکند و ارتباط بگیرد. پس در همین ابتدا می‌بینم که نویسنده با چه هوش بالا و چیره دستی شخصیت‌های کتاب را انتخاب کرده و به آنان پرداخته، مخصوصا به این خاطر که برای بیان موضوعاتی به این اهمیت و حساسیت مانند برده‌داری چنین انتخابی واقعا مهم و حیاتی است، چون این مسئله جدا از اجتماعی بودن، واقعیتی تاریخی هم هست که به آن بسیار هم پرداخته شده اما اینگونه پرداختن به موضوع، که بتوانی با انتخاب دو خواهر و سرنوشت آنها کل جامعه سیاهپوستان را در بر بگیری و راوی رنج تمامی آنها باشی قدرت و جسارت و هوش بالایی می‌خواهد که نویسنده به خوبی از پس آن بر آمده است.

کتاب از بخش‌های مختلفی تشکیل شده که تقریبا هر بخش بیان و توضیح زندگی یکی از خواهران یا بچه‌ها و نوه‌های آن‌هاست و زمان هر بخش پا به پای نسل این دو خواهر به سمت آینده پیش می‌رود. با اینکه هر بخش با شخصیتی مستقل از بخش پیشین جلو میرود اما شما گسستگی یا چند پاره بودن حس نمی‌کنید و نویسنده توانسته یک کل منسجم خلق کند.

اسم شخصیت‌ها طبعا به گوش ما آشنا نیست و به یاد سپردن تمام آنها ممکن است در ابتدا کمی سخت باشد و شما ترس این را داشته باشید که در هر بخش اسم پدر مادر و یا شجره این شخصیت را به خاطر نیاورید یا آنها را با هم اشتباه بگیرید. اما نویسنده بازهم با هوشمندی خاص خود نشانه هایی را برای شما گذاشته که یاد آور افراد هستند بدون نیاز به دانستن اسم آنها، پس نگرانی وجود ندارد! شما به راحتی متوجه خط داستان و شخصیت‌ها می‌شوید. جدا از این مسئله نشر کتابسراى تندیس در ابتدای کتاب شجره نامه این دو خواهر را نیز رسم و چاپ کرده است که حرکت بسیار جالب و کمک کننده‌ای است.

[ لینک: رمان بیا گم شویم ]

کتاب بازگشت به خانه

داستان خصوصا در بخش‌های ابتدایی که متعلق به زمان قدیمی‌تر و ابتدای برده‌داری است دردناک و تلخ است اما به مرور و طبعا به دلیل پیشرفت زمان این تلخی تلطیف می‌شود. اما کاملا از بین نمی‌رود و فکر میک‌نم نویسنده به این نکته اشاره دارد که هرچند امروزه تبعیض نژادی و برده‌داری به شکل سابق وجود ندارد اما بازهم این خط تلخ و دردناک از گذشته تا به امروز سیاه پوستان را دنبال می‌کند و هیچوقت فراموش شدنی نیست.

دقیقا خواندن چنین کتاب‌هایی که از ظلم‌های تاریخ پرده برداری می‌کنند برای همین است. که فراموش نکنیم، که فراموش شدنی نیستند. گرچه که امروز وجود نداشته باشند اما تاثیرات آنها ماندگار است و خواندن این تلخی و ظلم به ما تلنگری می‌زند که بدانیم مرز انسانیت کجاست و انسان چطور می‌تواند اینطور علنی و حتی قانونی از این مرز بگذرد و سقوط کند. همانطور که در پشت کتاب آمده است:

“شاید، شاید برای همه ی ما مواجهه با نسل‌ها و لایه‌های برده‌داری دردناک باشد. شاید، اما همه‌مان وقت خواندن این پلشتی، چیزی، پلشتی‌ای در درونمان دریابیم که نمی‌شناختیمش… این روایت دست تخیل‌تان را می‌گیرد و می‌برد تا مرز تلاشی اخلاقی. شاید، شاید برای انسان امروز نوری به دریچه‌ای بتاباند.

این کتاب را جدا از نحوه روایت داستانی جذابی که دارد برای آگاهی خودمان بخوانیم. برای انسان بهتری که باید باشیم و اخلاقی که باید ما را به جای کور کردنمان پیش ببرد.

نویسنده خوب توانسته شما را به پای همدردی و درک تک تک شخصیت‌ها بکشاند توانسته رنج آنها را به شما منتقل کند و بگوید ببینید! این کاری بود که دنیا با ما کرد اما به همین راضی نیست و اصلا هدف فقط همدردی نیست. نوشتن این کتاب به نظر من راهی است برای بیان اینکه یک حرکت اشتباه تا به کجا درون نسل‌ها رسوخ می‌کند و تبعاتی دارد که به این راحتی‌ها زدوده نمی‌شوند نه از حافظه تاریخ نه از حافظه جمعی تک تک آن انسان‌های که زیر یوغ این ظلم و ستم رفته‌اند. تبعاتی مانند اینکه حتی خود افراد مورد ظلم واقع شده هم به مرور به این ظلم عادت می‌کنند. عکس العمل‌های مختلفی که افراد مظلوم نشان می‌دهند همانطور که در کتاب هم آمده: عده‌ای می‌پذیرند طوری که با پوست و خونشان عجین می‌شود، عده‌ای فقط برای گذران زندگی با درد کمتر سکوت می‌کنند و عده‌ای به دنبال آزادی‌اند و نمی‌ترسند و ناامید نمی‌شوند.

کتاب بازگشت به خانه به خوبی توانسته داستانی را روایت کند که واقعی است اما از شدت تلخی به کابوسی میماند که هنوز بعد از بیدار شدن هم تلخ و ترسناک است. این کتاب را بخوانیم برای بیدار شدن و مانع کابوس‌ها بودن.

ترجمه کتاب ترجمه خوبی بود اما ویراستاری می‌توانست بهتر باشد. نکته جالب توجه در ترجمه کتاب، ارائه توضیحاتی است که بی‌پرده بیان شده‌اند و عدم سانسور آن‌ها درک خوبی از موقعیت به خواننده می‌دهد. از این کتاب ترجمه دیگری به نام خانه‌ روان از نشر نون هم موجود است.

امیدوارم شما هم از خواندن این کتاب لذت ببرید و با خواندنش خود بهتری را پیدا کنید.

[ لینک: رمان مروارید ]

کتاب بازگشت به خانه اثر جسی

جملاتی از متن کتاب بازگشت به خانه

مامه گفت: هه! ضعیف؟ با نگاهی سرشار از نفرت که اسی تا آن موقع ندیده بود، چشم غره‌ای به دخترش رفت. اسی زیرلب گفت: بله. یعنی من زنده باشم و بشنوم دختر خودم همچین حرفی بزنه. میخوای بدونی چی ضعفه؟ ضعف یعنی با آدم‌ها جوری که انگار اموالت هستن رفتار کنی. قدرت یعنی بدونی هرکسی فقط به خودش تعلق داره. (کتاب بازگشت به خانه – صفحه ۵۳)

برده‌داری متوقف نمی‌شود و پدرش هم ظاهرا فکر نمی‌کند برده‌داری تمام شود. نوعی دیگر از غل و زنجیر را به جای مدل قبلی خرید و فروش می‌کنند. زنجیرهایی نامرئی که دور ذهن بسته می‌شود به جای زنجیرهایی که دور مچ دست و قوزک پا بسته می‌شود. (کتاب بازگشت به خانه – صفحه ۱۲۶)

افتخار می‌کنم اهل آسانتی‌ام و مطمئنم تو هم به فانتی بودن خودت مفتخری ولی بعد از دست دادن برادرام، تصمیم گرفتم خودم، آکسوا، به تنهایی ملت خودم باشم. (کتاب بازگشت به خانه – صفحه ۱۳۲)

خدای سفیدپوستا لنگه‌ی خودشونه. فکر میکنه فقط اونه که خداس، درست مثل سفیدپوستا که فکر میکنن فقط اونا آدمن. اون به جای نیامه یا چوکوو یا هرکدومشون خدایی میکنه چون ما می‌ذاریم اینطوری بشه. باهاش نمی‌جنگیم. حتی زیر سوال نمی‌بریمش. سفیدپوسته بمون گفت راه اینه و ما هم گفتیم چشم، ولی کی تا حالا سفیدپوستا گفتن یه چیزی برامون خوبه و واقعا خوب بوده؟ (کتاب بازگشت به خانه – صفحه ۱۶۴)

ما حرف اونی رو باور می‌کنیم که قوی‌تره. اونه که قصه‌اش رو می‌نویسه. پس وقتی تاریخ می‌خونین باید همیشه از خودتون بپرسین قصه‌ی کی از دستم رفته؟ صدای کی سرکوب شده تا این صدا بلند بشه؟ این رو که فهمیدین باید بگردین و اون قصه رو هم پیدا کنین. اینجاست که تصویری واضح‌تر و هنوز ناقص دستتون میاد. (کتاب بازگشت به خانه – صفحه ۲۹۱)

مشخصات کتاب

  • کتاب بازگشت به خانه
  • نویسنده: یا جسی
  • ترجمه: شیرین ملک فاضلی
  • انتشارات: کتابسرای تندیس
  • تعداد صفحات: ۳۸۴
  • قیمت چاپ اول: ۳۰۰۰۰ تومان

👤 نویسنده مطلب: نگار نظری

نظر شما در مورد کتاب بازگشت به خانه چیست؟ لطفا اگر این کتاب را خوانده‌اید، حتما نظرات ارزشمند خود را با ما در میان بگذارید.


» معرفی چند کتاب دیگر:

  1. رمان سرباز خوب
  2. رمان نفرتی که تو می‌کاری
  3. رمان دختر پنهانم