نشانک

کتاب جنگ آخر زمان

هزار و یک کتاب قبل از مرگ

ایده بوک

کتاب جنگ آخر زمان با عنوان انگلیسی The War of the End of the world اثر ماریو بارگاس یوسا است و داستان آن برخورد دو بخش از جامعه را نشان می‌دهد که سالیان سال از هم دور مانده و هر یک در رویاهای بی‌بنیاد خود فرورفته بودند و اکنون در جنگی بی‌امان با یکدیگر دیدار می‌کنند.

یوسا یکی از مهم‌ترین رمان‌نویسان و مقاله‌نویسان معاصر آمریکای جنوبی است که از معتبرترین نویسندگان نسل خود به شمار می‌رود. یوسا که نویسنده کتاب‌های بزرگی مانند: سور بز – سال‌های سگی – گفتگو در کاتدرال و… است، در سال ۲۰۱۰ برنده جایزه نوبل ادبیات شد. همچنین کتاب چرا ادبیات این نویسنده که شامل چند مقاله است، از جمله بهترین کتاب‌هایی است که هر فردی می‌تواند مطالعه کند. موسسه نوبل در وصف آثار او چنین نوشته است:

برای نمایش ساختار قدرت و تصویرهای بُرّنده از مقاومت‌ها، شورش‌ها و شکست‌های فردی.

یوسا که اعتقاد دارد ادبیات خارق‌العاده‌ترین چیز در دنیا است، در کتاب جنگ آخر زمان هم – مانند کتاب سور بز – یک رمان خارق‌العاده خلق کرده است که برگی از تاریخ کشور برزیل است. اتفاقات اصلی این کتاب درست مانند سور بز بر مبنای واقعیت است.

ماریو بارگاس یوسا این کتاب خود را بلندپروازنه‌ترین کار خود می‌شمرد و می‌گوید «اگر قرار بود از میان رمان‌هایی که تاکنون منتشر کرده‌ام یکی را انتخاب کنم، این رمان احتمالا جنگ آخر زمان می‌بود.» او همچنین دلیل آن را چنین بیان می‌کند:

این اولین رمان من است که مکانش در کشور خودم پرو، نیست، بلکه در کشوری دیگر، یعنی برزیل، روی می‌دهد. دیگر اینکه این رمان در عین حال اولین کتابی است که رویدادهایش معاصر با دوره زندگی من نیست، بلکه کتابی است که به قرن نوزدهم مربوط می‌شود.

[ معرفی کتاب: کتاب چرا ادبیات؟ – اثر ماریو بارگاس یوسا – ترجمه عبدالله کوثری ]

خلاصه کتاب جنگ آخر زمان

این رمان در اواخر قرن نوزدهم در ایالت باهیا در برزیل رخ می‌دهد. درست زمانی که مستعمره نواستقلال برزیل غرق در شور ناسیونالیستی اعلام جمهوری می‌کند. در پی تبدیل شدن برزیل به حکومت جمهوری مردم شهرنشین نیز خود را آماده جهشی به سوی دنیای جدید و مدرنیته می‌کنند اما در مناطق عقب‌افتاده و صحرانشین جنبشی دیگر شکل می‌گیرد.

ناگهان مردی که بعدها به نام «مرشد» معروف می‌شود، با چهره‌ای غریب و با سخنرانی‌های آتشین از دل بیابان‌های سوزان بیرون می‌آید و روستا به روستا با پای پیاده به موعظه و تعمیر کردن کلیساها می‌پردازد. در اولین خطوط کتاب، مرشد چنین توصیف شده است:

بلندبالا بود و چندان تکیده که انگار همیشه نیمرخش را می‌دیدی. پوستی تیره و اندامی استخوانی داشت، و آتشی هماره در چشمانش می‌سوخت. صندل شبانان را به پا داشت و شولای کبودرنگی که پیکرش را می‌پوشانید یادآور ردای مبلغانی بود که گاه و بی‌گاه به دهکده‌های پرت افتاده صحرا سر می‌زند تا بر خیل کودکان نو زاد نام بگذارد و زنان و مردان را که با هم زندگی می‌کردند به عقد هم درآورند. پی بردن به سن و سال او، ایل و تبارش و ماجرای زندگی‌اش ناممکن بود، اما در خلق و خوی آرام، رفتار بی‌تکلف و وقار برهم نخوردنی‌اش چیزی بود که حتی از آن که موعظه خود را آغاز کند، مردم را به سویش می‌کشاند. (کتاب جنگ آخر زمان – صفحه ۹)

مرشد، با ویژگی‌هایی که خواندید، بدون اینکه خودش بخواهد همراهانی پیدا می‌کند. قدرت او به‌حدی است که همه را از جمله سنگ‌دل‌ترین خلاف‌کارها را شیفته خود می‌کند. رفته‌رفته مرشد با سیاست‌های جدید جمهوری روبه‌رو می‌شود و می‌بیند قوانینی وضع شده که نادرست به‌نظر می‌آید. از جمله اینکه جمهوری عبادات را آزاد اعلام کرده بود، گورستان‌ها را از دست کشیش‌ها خارج کرده بود و حتی ازدواج مدنی را الزمانی کرده بود. در کنار همه این موارد دولت جمهوری می‌خواست از مردم مالیات هم بگیرد.

مرشد پس از روبه‌رو شدن با تغییرات و شنیدن این موارد – که تنها بخشی از تغییرات است – جمهوری را حکومت شیطان می‌داند. مرشد آخر زمان را به مردم وعده می‌دهد و می‌کوشد آنان را با ایمانی عتیق با هم متحد کند. مردم فقیر نیز، با دیدن وضعیت و همراه شدن عده‌ای با مرشد، به او ملحق می‌شوند. در مدت کوتاهی مردم زیادی همراه با مرشد به منطقه‌ای دور افتاده به نام «کانودوس» می‌روند و در آنجا جامعه‌ای تشکیل می‌دهند که به هیچ چیز جز خودش شبیه نیست. جایی که مرشد حکم می‌راند و در کنار خودش خطرناک‌ترین جنایت‌کارها را جمع کرده است و از همه مهم‌تر دولت را شیطانی و ضدمسیح می‌نامد. این وضعیت باعث می‌شود مرشد و کانودوس کابوس جمهوری نوپا شود.

در کنار مرشد، ما با دیگر شخصیت‌های اصلی رمان آشنا می‌شویم و نویسنده – شبیه کتاب سور بز – از هر کدام از آن‌ها پیشینه‌ای کوتاه پیش روی مخاطب قرار می‌دهد. با سیاست‌مدارانی آشنا می‌شویم که دلیل کارهای مرشد را درک نمی‌کنند و اصولا کسی نمی‌توانست از آنچه روی داده است سر در بیاورد. چرا که «نخبگان سیاسی، روشنفکران و نظامیان اصولا فکرش را هم نمی‌کردند که مردم فقیر علیه چیزی که دقیقا برای حمایت از ایشان، یعنی دهقانان و قربانیان نظام پیشین کشور برقرار شده بود، سر به شورش بردارند.»

همین موضوع باعث شد که روشنفکران و سیاست‌مداران موضوع را توجیه و نظریه‌ای ابداع کنند. نظریه این بود که این‌ها – مرشد و همراهان او در کانودوس – دشمنان جمهوری هستند و طبیعتا باید از میان بروند. بنابراین در نتیجه این تصمیم، دولت جمهوری به جنگ با آن‌ها می‌رود و…

اما شکل گرفتن جنگ میان جمهوری و کانودوس به این سادگی نیست و برای درک آن باید کتاب را به شکل دقیق مطالعه کرد و همچنین از جنبه‌های سیاسی برزیل آن زمان آگاه بود که البته نویسنده این موضوع را نیز در نظر داشته و کتاب را به شکلی نوشته است که هر خواننده‌ای بتواند موضوع را درک کند. با این همه ماریو بارگاس یوسا، رمان بی‌نظیر و مهمی خلق کرده است که می‌تواند در دنیای امروز هم مصداق داشته باشد و به وسعت دید مخاطب کمک کند.

[ معرفی کتاب: کتاب داستان‌های کوتاه آمریکای لاتین – ترجمه عبدالله کوثری ]

کتاب جنگ آخر زمان

درباره رمان ماریو بارگاس یوسا

کتاب جنگ آخر زمان در رابطه با تعارض میان مدرنیته و سنت است. در رابطه با جامعه‌ای است که سرعت تغییرات در آن آنقدر بالا است که به برخی از مردم اجازه نمی‌دهد خود را با شرایط سازگار کنند و مهم‌تر از همه در رابطه با نبود زبان مشترک بین مردم و حکومت است. مردم از یک سو فقیر هستند که به راحتی تحت تاثیر خرافات و مذهب علیه جمهوری شورش می‌کنند و جمهوری هم از طرف دیگر آنقدر پخته نیست که طرف مقابل خود را درک و به گفتگو با آن‌ها بپردازد و نتیجه آن چیزی است که در این کتاب شرح مفصل آن را می‌خوانید.

یوسا در مصاحبه‌ای در رابطه با این شورش و وضعیت وخیمی که پیش آمده بود می‌گوید:

بگذارید برای آنهایی که اصل ماجرا را نمی‌دانند بگویم که وقتی شورش برپا شد، دولت جمهوریخواه لشگری بزرگ برای سرکوب آن فرستاد و وقتی نبرد تمام شد، چهل هزار نفر، از جمله آدم‌های بسیار جوان و بسیار پیر قتل‌عام شده بودند.

این را در نظر داشته باشید که دولت جمهوری با یک بار لشگرکشی نتوانست شورشیان را شکست دهد و دوباره و دوباره اقدام کرد. در ابتدا حکومت با دیدن موفقیت‌های شورشیان و دیدن نتایج سلاح‌هایی که استفاده می‌کردند نظریه خود را گسترش دادند که حتما انگلیس پشت شورشیان است وگرنه شکست لشگر دولت ناممکن است. اما واقعیت چیز دیگری است.

این شورش و در مقابل آن، سرکوب بسیار عجیب است. در حدی که به سختی می‌توان باور کرد این تعداد از آدم‌ها کشته شده باشند. مردم فقیر و دهقانان که هیچ چیزی از خود نداشتند به سمت مرشد روانه می‌شدند تا حداقل خدا را داشته باشند. قدرت کلام و وقار مرشد به‌حدی بود که همه را جذب خود می‌کرد. تاثیر او بر وحشی‌ترین جنایتکارها هم به شکلی بود که آن‌ها تبدیل به فرشته می‌کرد، چیزی که کسی آن را باور نمی‌کرد. شخصیت مرشد از جمله مهم‌ترین شخصیت‌های رمان است که ما هیچ‌گاه به او نزدیک نمی‌شویم. بیشترین حد نزدیکی ما با مرشد همان توصیفات اولیه کتاب است که در بالا هم بخشی از آن نقل شد. یوسا در رابطه با شخصیت مرشد می‌گوید:

پرداختن به این شخصیت مشکل بخصوصی بود. نمی‌خواستم راوی به درون وجود او راه بیابد، چون می‌ترسیدم همه جنبه‌های اساطیری این آدم یکباره فرو بریزد. او فقط دورادور توصیف می‌شود، از فاصله‌ای که زاییده احترام و ترس و این قبیل احساس‌هاست. بنابراین خیلی احتیاط می‌کردم تا گرفتار طنز و طیبتی نشوم که مرشد را از هاله تقدس محروم می‌کرد.

در رابطه با جنبه‌های مختلف کتاب می‌توان بسیار نوشت و بحث کرد اما هیچ‌چیز بهتر از این نیست که کتاب را بخوانید و مستقیما با آن درگیر شوید. ما در این معرفی کتاب به بخش‌های کلی داستان و کتاب اشاره کردیم اما خواننده در همان ابتدا که کتاب را شروع کند متوجه می‌شود با رمانی گسترده و عظیم روبه‌رو است که بخش‌های مختلف آن به زیبایی به هم پیوند داده شده‌اند. یوسا داستان‌نویسی را بلد است و می‌تواند ساعت‌ها شما را به خواند کتاب ترغیب کند.

البته گاهی جنگ‌های مختلف کتاب ممکن است خارج از حوصله باشد اما به طور کلی با این ترجمه خوب و روان، بعید است از خواندن کتاب که نتیجه سه سال از عمر یوسا است پشیمان شوید.

در آخر کتاب نیز، یوسا خود کمی درباره کتاب و جریانات تاریخی آن زمان برزیل صحبت می‌کند و خواننده را از جنبه‌های مختلف موضوع باخبر می‌کند. در آخر همین مطلب آخر کتاب، یوسا مسئله اصلی کتاب جنگ آخر زمان را جنین بیان می‌کند:

مسئله اصلی جنگ آخر زمان تفاوت‌های مذهبی یا سیاسی موجود در برزیل و به طور کلی در امریکای لاتین، نیست. بلکه جدایی و تعارض میان دو جامعه‌ای است که قادر نیستند با یکدیگر ارتباط برقرار کنند.

[ معرفی کتاب: کتاب کنستانیسا – ترجمه عبدالله کوثری ]

جملاتی از کتاب جنگ آخر زمان

انقلاب جامعه را از شر مفاسدش خلاص می‌کند و علم فرد را از مفاسدش. (کتاب جنگ آخر زمان اثر یوسا – صفحه ۲۸)

آن‌قدر روز و شب در هزارتوی خیابان‌های سالوادور پرسه زده بود که هرکس می‌دیدش او را آدمی دلباخته این شهر به حساب می‌آورد. اما چیزی که گالیلئوگال به آن توجه داشت زیبایی‌های باهیا نبود، آن منظره‌ای بود که دیدنش همواره او را به عصیان می‌کشید: بی‌عدالتی. (کتاب جنگ آخر زمان اثر یوسا – صفحه ۵۹)

بردگی اخلاقی و جسمی زنان به حد افراط کشیده است، چون این‌ها تحت ستم مالک، پدر، برادر و شوهر هستند. این طرف‌ها مالک برای زیردستانش همسر انتخاب می‌کند و زن جماعت درست توی خیابان زیر شلاق پدران حیوان‌صفت و شوهران مست‌شان می‌افتند و مردمی هم که شاهد این صحنه‌ها هستند در کمال بی‌اعتنایی تماشا می‌کنند. این خوراکی برای تفکر است. رفقا ما باید کاری کنیم که انقلاب نه‌تنها به استثمار انسان از انسان، که به استثمار زن به‌دست مردم هم پایان بدهد و در کنار برابری طبقات برابری جنسی را هم برقرار کند. (کتاب جنگ آخر زمان اثر یوسا – صفحه ۱۳۶)

آدم جنایتکار نمونه‌ای از توش و توان زیادی است که به راه نادرست افتاده. جنگ این توش و توان را به مجرای درست می‌اندازد. این‌ها می‌دانند چرا می‌جنگند، و این باعث می‌شود شجاع باشند، حتی گاهی اوقات مثل قهرمان‌ها می‌شوند. (کتاب جنگ آخر زمان اثر یوسا – صفحه ۲۷۱)

تنها دلخوشی‌ام این است که همین روزها می‌میرم و این‌قدر نمی‌مانم که شاهد خرابی این مملکت باشم. (کتاب جنگ آخر زمان اثر یوسا – صفحه ۳۰۱)

این کلمه وطن یک روزی از بین می‌رود. آن‌وقت مردم به پشت سرشان، به ما نگاه می‌کنند که خودمان را توی مرزها حبس کرده بودیم و سر چند تا خط روی نقشه همدیگر را می‌کشتیم، بعد می‌گویند: این‌ها عجب احمق‌هایی بوده‌اند. (کتاب جنگ آخر زمان اثر یوسا – صفحه ۳۶۸)

ژاگونسوها داشتند نماد ظلم و ستم را نابود می‌کردند. آن‌ها با تصوری مبهم، اما به قوت شهود، به‌درستی به این نتیجه رسیده بودند که قرن‌ها سلطه مالکیت خصوصی این فکر را در کله استثمار شده‌ها فرو کرده بود که این نظام از آسمان نازل شده و مالکان هم موجوداتی برترند، برای خودشان نیمه خدایی هستند. (کتاب جنگ آخر زمان اثر یوسا – صفحه ۴۱۹)

نفرت، مثل هوس، عقل را از کار می‌اندازد و آدم را بدل به موجودی سراپا غریزه می‌کند. (کتاب جنگ آخر زمان اثر یوسا – صفحه ۴۶۸)

در همین لحظه شلیک توپ‌ها آغاز می‌شود و او تکانی می‌خورد و به‌ناچار هر دو دست را بر گوش می‌گذارد. اما چشم‌هایش را نمی‌بندد، مات و مسحور به پایین خیره می‌شود و در همین دم شعله‌هایی بناگاه سرمی‌کشند و چند کلبه بدل به فواره‌ای از تیر و آجر و تخته و تشک‌های کاهی و تکه پاره‌هایی نامشخص می‌شود که به هوا می‌جهند و بعد دیگر به چشم نمی‌آیند. (کتاب جنگ آخر زمان اثر یوسا – صفحه ۵۰۱)

تصور مرگ یک نفر آسانترست تا مرگ صد نفر، یا هزار نفر. مصیبت وقتی تکثیر بشود انتزاعی می‌شود. آدم از چیزهای انتزاعی کمتر ناراحت می‌شود. (کتاب جنگ آخر زمان اثر یوسا – صفحه ۶۱۲)

در رویارویی با مرگ چیزی که خودش را نشان می‌دهد، والاترین احساس‌ها نیست، بلکه پست‌ترین و زشت‌ترین غریزه‌ها و پول‌دوستی و زیاده‌طلبی است. (کتاب جنگ آخر زمان اثر یوسا – صفحه ۷۲۰)

سرهنگ می‌گوید «کارت را تمام کن» و با حرکتی محکم شمشیرش را به سوی او دراز می‌کند. «چشم‌هاش را درآر، زبانش را ببر، بعد سرش را هم ببُر و پرتش کن توی سنگرها، تا آن یاغی‌هایی که هنوز زنده‌اند بدانند چه به روزشان می‌آوریم.» (کتاب جنگ آخر زمان اثر یوسا – صفحه ۸۴۶)

مشخصات کتاب
  • عنوان: جنگ آخر زمان
  • نویسنده: ماریو بارگاس یوسا
  • ترجمه: عبدالله کوثری
  • انتشارات: اگه
  • تعداد صفحات: ۹۱۹
  • قیمت چاپ دوازدهم: ۱۰۰۰۰۰ تومان

نظر شما در مورد کتاب جنگ آخر زمان چیست؟ لطفا اگر این کتاب را خوانده‌اید، حتما نظرات ارزشمند خود را با ما در میان بگذارید.

[ لینک: اینستاگرام کافه‌بوک ]


» معرفی چند کتاب خوب دیگر:

  1. رمان در
  2. رمان مادام بوواری
  3. رمان فونتامارا
فیسبوک توییتر گوگل + لینکداین تلگرام واتس اپ کلوب

امتیاز شما به مطلب

دوست داشتم: 155
دوست نداشتم: 135
میانگین امتیازات: 1.15

چاپ کتاب

5 دیدگاه در “کتاب جنگ آخر زمان

دو بار خواندم و بار دوم به تمام متوجه شدم از جمله کتاب‌هایی است که باید بارها خوانده شود ،نمیدانم چرا این روزهاپنجشیر مرا عجیب یاد این داستان می اندازد ،فداکاری مردم و مرشدی که فقط به هدف اعتقاد داشت و مردمی که دور او حلقه زده بودند و پایانی که از ابتدا معلوم بود

روشنفکران از همه خطرناک ترند، آنها قادرند خشن ترین کارهایشان را با بهترین فکرها توجیه کنند

از متنِ رمان:

+ بارون، دلم میخواهد یک چیز را بدانم. استدعا میکنم که راستش رابگویید.
– بارون زیرِ لب گفت: از وقتی سیاست را کنار گذاشته ام تقریباً همیشه راست میگویم. چه چیزی را میخواهی بدانی؟

رمان بسیار جالبیه
نحوۀ نگارش داستان هم خاص هست، با مضمونی قوی
موقع خوندنش باید خودتون رو برای اسامی زیاد آماده کنین.
قسمتهایی از متن رمان:
“آدمهایی که دارند از گرسنگی میمیرند، غریزه شان اغلب قوی تر از عقایدشان میشود. این جور آدمها ممکن است چیزهای بی معنی، غیرواقعی و احمقانه را باور کنند”
“قیامهای بزرگ در جوامع بسیار صنعتی روی نمیدهد بلکه در کشورهای عقب افتادۀ متکی به کشاورزی که دهقانانِ فلاکت زده اش چیزی ندارند که از دست بدهند”

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *