نشانک

کتاب خروج اضطراری

هزار و یک کتاب قبل از مرگ

کتاب خروج اضطراری اثری از نویسنده ایتالیایی، اینیاتسیو سیلونه است که شامل چند داستان کوتاه و یک مقاله بلند است. سیلونه در این مقاله به شکل مفصل درباره زندگی خود و اینکه چه چیزهایی باعث شد تا به حزب کمونیسم ایتالیا محلق شود و سپس از آن خارج شود می‌پردازد. همچنین در این مقاله از جایگاه ادبیات و نوشتن صحبت می‌کند.

سیلونه در سال ۱۹۰۰ میلادی در دهکده‌ای از استان عقب‌مانده «آبروتس» در ایتالیا به دنیا آمد. پدرش خرده‌مالک بود و بر اثر یک بحران دار و ندار خود را فروخت و برای مدتی به برزیل رفت. زلزله‌ای که در سال ۱۹۱۵ رخ داد سیلونه را بی‌خانمان و خانواده او را نابود کرد. در ادامه زندگی سیلونه به فعالیت‌های سیاسی روی آورد و در سال ۱۹۲۱ به عنوان نماینده «جوانان سوسیالیست» در کنگره بنیانگذاری حزب کمونیست ایتالیا شرکت کرد و پیوستن جوانان سوسیالیست را به حزب تازه تاسیس اعلام کرد.

اینیاتسیو سیلونه با وجود «قوانین ویژه»ی رژیم موسولینی همچنان در ایتالیا ماند و به همراه آنتونیو گرامشی رهبری تشکیلات زیرزمینی حزب را به عهده گرفت. در این دوران چند بار غیاباً محاکمه شد و سرانجام برای فرار از دست پلیس فاشیسم به خارج گریخت. به فرانسه، اسپانیا و شوروی رفت و در سال ۱۹۲۷ همراه با تولیاتی (رهبر تشکیلات برون‌مرزی حزب) در نشست‌های کومینترن در مسکو شرکت کرد. شرکت در این اجلاس که به شکل مفصل در کتاب درباره آن بحث می‌کند، نقطه شروع بحران سیاسی در بسیاری از حزب‌های کمونیسم بود و سیلونه نیز بر اثر همین بحران سرانجام در سال ۱۹۳۰ برای همیشه از حزب جدا شد.

پس از این جدایی بود که سیلونه در سوئیس اقامت گزید و به کار نوشتن پرداخت و «نویسنده» شد. او شاهکارهایی مانند «نان و شراب» و «دانه زیر برف» را در این مدت خلق کرد. این دو کتاب را می‌توان شالوده زندگی و تفکر نویسنده در نظر گرفت اما برای خواننده‌ای که هنوز با سیلونه آشنا نیست پیشنهاد ما این است که در ابتدا کتاب خروج اضطراری را بخواند. در ادامه با نگاهی دقیق‌تر این کتاب را بررسی خواهیم کرد.

پشت جلد کتاب به شکل خلاصه درباره کتاب آمده است:

خروج اضطراری در واقع دو کتاب در یک کتاب است. کتاب اول مجموعه‌ی چندتایی از زیباترین داستان‌های کوتاهی است که از سیلونه، نویسنده‌ی بزرگ نان و شراب و دانه‌ی زیر برف می‌شناسیم. کتاب دوم، یعنی فصل بلندی که نام خود را به کل کتاب داده، شرح کشمکش‌های تاریخی حزب‌های کمونیست و نهادهای نظام مقتدر روسیه‌ی شوروی در دوران پرالتهاب حکومت استالین است، رویدادهایی که سیلونه به‌عنوان یکی از سران بزرگ‌ترین حزب مارکسیستی اروپای غربی خود از نزدیک شاهد آن بوده است. این فصل که ترکیبی از خاطرات فردی، خاطرات سیاسی و تاملاتی درباره‌ی قدرت است، یکی از مهم‌ترین اسناد مربوط به دورانی است که درباره‌ی آن نوشته شده است.

از دیگر کتاب‌های این نویسنده ایتالیایی می‌توان به کتاب‌های زیر نیز اشاره کرد که در کافه‌بوک معرفی شده‌اند:

کتاب خروج اضطراری

همان‌طور که اشاره شد این کتاب شامل داستان‌های کوتاهی است که از بهترین‌های سیلونه به شمار می‌رود. در کتاب حاضر ۵ داستان کوتاه آمده است که عبارتند از: ملاقاتی / گیس بلند جودیتا / آشنایی با یک کشیش عجیب / پولیکوشکا / رنج بازگشت.

به طور کلی اگر سخت نگیریم، می‌توان آثار سیلونه و مخصوصاً رمان‌ها و داستان‌های او را به دو بخش تقسیم کرد. دسته اول آثاری هستند که در آن یک فرد انقلابی در برابر نظام فاشیستی و ظلم می‌ایستد و به مبارزه می‌پردازد. این فرد مبارز طرفدار توده مردم است و برای آنان همه‌کار می‌کند. کتاب نان و شراب و قهرمان آن را می‌توان نماینده این دسته از آثار سیلونه در نظر گرفت. دسته دیگر شامل مواردی است که در آن‌ها خبری از مبارزه و فعالیت‌های انقلابی نیست و شخصیت‌های داستان پس از تلاش‌های فراوان به این نتیجه رسیده‌اند که از ایدئولوژی‌های مختلف آن عدالت اجتماعی که فکر می‌کردند حاصل نمی‌شود و نمی‌توان مردم را نجات داد. این شخصیت‌ها همواره با حسرت به گذشته خود نگاه می‌کنند و دیگر به فکر فعالیت‌های انقلابی نیستند. دست‌آورد این گروه این است که اکنون محبتی پنهانی به چند دوست دارند و می‌توانند انسان باشرف را به خوبی تشخیص دهند. داستان‌های کوتاه کتاب حاضر از همین دسته دوم است.

به عنوان مثال، داستان «رنج بازگشت» را در نظر بگیرید. در این داستان فردی مهم و بلندپایه حضور دارد که بعد از شنیدن بیماری دختری که سال‌ها قبل او را می‌شناخت قصد دارد به دیار خود بازگردد تا او را ملاقات کند. به هنگام بازگشت گذشته را هم مرور می‌کند، گذشته‌ای که در آن، پدر همین دختر خطاب به او گفته بود روزی «ترقی می‌کنی و برای خودت کسی می‌شوی و ما را از یاد می‌بری.» البته که این آدم تحصیل‌کرده انکار کرده بود و می‌گفت هرگز آن‌ها را فراموش نمی‌کند و همیشه در خدمت آنان خواهد بود.

اما در واقعیت آن‌ها را فراموش کرده بود و هیچ کاری هم به حال آن‌ها انجام نمی‌داد. حتی به التماس‌نامه‌های کشیش منطقه برای پیدا کردن کار برای دهقانان جوان هم پاسخ نمی‌داد. رنج بازگشت روایت سختی‌هایی است که این مرد بلندپایه در بازگشت به دهکده‌اش می‌کشد. صحبت‌های هرکدام از اهالی دهکده مانند تیری به قلب اوست.

یکی از پیرزن‌ها هم گفت: باید هم همین‌طور می‌شد، در کله‌ای که پر از معلومات شده باشد، دیگر جایی برای چیزهای دیگری که قبلاً توی سر آدم بوده، باقی نمی‌ماند. پیرزن دیگری گفت: بله، درست است، تا بوده همین بوده. (داستان رنج بازگشت – صفحه ۱۶۶)

اما بخش اصلی کتاب حاضر همان فصل «خروج اضطراری» است که تقریبا نیمی از کتاب را به خود اختصاص داده است. اینیاتسیو سیلونه در این بخش مهم از کتاب از زندگی و دوران کودکی‌اش می‌گوید و سپس به شکل خلاصه شرح می‌دهد که چطور به فردی انقلابی تبدیل شد. در نهایت به شکل مفصل‌تری به جلسات کومینترن در مسکو می‌پردازد. جلساتی که در آن اعضای حزب اسیر سیاست‌ها و اوامر استالین شدند و دیگر اعضای بلندپایه مانند تروتسکی را حذف می‌کردند.

اتفاقاتی که در این جلسات رخ داد به حدی برای سیلونه غیرقابل هضم بود که نهایتا باعث شد او از حزب کناره‌گیری کند. اما چون چیزی تحت عنوان کنار رفتن از حزب وجود نداشت، حزب به اصطلاح او را اخراج کرد. پس از این جلسات بود که جنبش‌های تروتسکیستی هم شکل گرفت اما سیلونه همچنان از فعالیت‌های سیاسی کنار ماند تا اینکه نهایتا پس از سال‌ها اقامت در سوئیس به ایتالیا بازگشت و با فشار گروهی از مبارزان ایتالیایی به سازماندهی نیروهای ضدفاشیستی مشغول شد.

مهدی سحابی – که ترجمه بسیار خوبی از کتاب ارائه کرده است – در مقدمه خود در ادامه این بحث می‌نویسد:

با گذشت زمان، سیلونه هرچه بیش‌تر به کاربرد اجتماعی و سیاسی ادبیات پی می‌برد و هرچه بیش‌تر خود را وقف آن می‌کرد. با این همه، علی‌رغم دوری از حزب‌ها، فعالیت اجتماعی او کمابیش ادامه داشت، هرچند که او دیگر خود را نویسنده و نه چیز دیگر می‌دانست و تکیه کلامش این بود: «عالی‌ترین وظیفه‌ی یک نویسنده این است که تجربه‌ی همگانی را به شعور همگانی تبدیل کند.» براساس همین اعتقاد، او بر آن بود که «جای واقعی یک نویسنده، میان مردم و بیرون از قلمرو تشکیلات سیاسی است.» از همین رو، خوش داشت خود را «مسیحی بی‌کلیسا و سوسیالیست بی‌حزب» بخواند.

[ » معرفی و نقد کتاب: رمان ژرمینال – اثر امیل زولا ]

کتاب خروج اضطراری

درباره کتاب سیلونه

با مطالعه رمان‌ها و داستان‌های سیلونه به شکل آشکاری به شباهت آن‌ها با خود زندگی نویسنده پی می‌بریم. در واقع سیلونه دقیقاً می‌داند که مشغول نوشتن چه چیزی است. همان‌طور که خودش می‌گوید نوشتن تنها برای او پرداختن به هنر نیست. سیلونه در قسمتی از فصل خروج اضطراری درباره معنای آثار ادبی‌اش هم صحبت می‌کند و می‌نویسد که عمل نوشتن برایش «یک کار راحت و خوشایند ادبی و ذوقی نبوده و نمی‌توانسته باشد، بلکه ادامه‌ی مبارزه‌ای رنج‌آور بوده است؛ مبارزه‌ای یک‌تنه، پس از جدایی‌ام از رفقایی که برایم عزیز بودند.»

اما مبارزه سیلونه دقیقا چیست؟ اگر کتاب‌های سیلونه را خوانده باشید می‌دانید که او از ایدئولوژی‌هایی که نهایتاً به دیکتاتوری ختم می‌شوند بسیار نوشته است و به همین جهت بسیار ستایشگر آزادی است. آزادی در نظر این نویسنده که خود را مسیحی بی‌کلیسا و سوسیالیست بی‌حزب می‌داند آنقدر جایگاه بالایی دارد که تقریبا در تمامی کتاب‌هایش درباره آن می‌نویسد. در کتاب خروج اضطراری نیز می‌نویسد:

آزادی یعنی که انسان این امکان را داشته باشد که شک کند، اشتباه کند، جست‌وجو کند، حرفش را بزند، بتواند به هر مقامی، چه مقام ادبی و هنری و فلسفی و چه مقام مذهبی و اجتماعی و حتی سیاسی نه بگوید. (کتاب خروج اضطراری – صفحه ۱۰۷)

البته مفاهیم مطرح شده در فصل خروج اضطراری بسیار بیشتر از تکریم آزادی است. سیلونه بار دیگر در این کتاب نشان می‌دهد که قدرت به چه شکل عمل می‌کند و مهم‌تر از همه اینکه انقلاب کمونیستی چطور پس از حذف دشمنان خود شروع به از بین بردن بهترین فرزندانش می‌کند. سیلونه همچنین در این مقاله از ناامیدی صحبت می‌کند. ناامیدی همه آن‌هایی که گوشه چشمی به انقلاب کمونیستی شوروی داشتند ولی درنهایت تنها چیزی که گیرشان آمد رنج و تباهی و «خاکستر یک جوانی تباه شده» بود.

داستان‌های کوتاهی که در کتاب آمده است نیز هرکدام به نحوی یک پیام اخلاقی در خود دارند که نشان می‌دهد فرد برای انجام یک کار خوب حتما نباید یک مسیحی معتقد و یا یک فرد انقلابی باشد. همه ما می‌توانیم به عنوان یک انسان در خدمت انسان دیگری باشیم. این داستان‌ها به نحوی همان لقب که سیلونه به خود داده بود را در ذهن شکل می‌دهد: مسیحی بی‌کلیسا و سوسیالیست بی‌حزب.

روی هم رفته، مطالب گردآوری شده در کتاب حاضر باعث شده که این کتاب به یکی از بهترین و خواندنی‌ترین کتاب‌های سیلونه برای شروع تبدیل شود و شما اگر تا به حال از اینیاتسیو سیلونه کتابی نخوانده‌اید، پیشنهاد ما این است از همین کتاب شروع کنید. داستان‌های کوتاه را بخوانید و سپس سراغ مقاله مهم و خواندنی خروج اضطراری بروید تا هم با زندگی سیلونه و هم فضای فکری و زندگی او آشنا شوید.

[ » معرفی و نقد کتاب: رمان ظلمت در نیمروز – نشر ماهی ]

جملاتی از کتاب خروج اضطراری

با لبخندی گفت: « وقتی سن آدم از یک حدی گذشت، دیگر خودش از چیزی لذت نمی‌برد، بلکه به خوشی دیگران خوش است. همان‌طور که پدرها از خوشی بچه‌هایشان لذت می‌برند.» (داستان آشنایی با یک کشیش عجیب – صفحه ۴۸)

دانستن این‌که چه کسانی دیوانه‌ی واقعی هستند کار ساده‌ای نیست، شاید یکی از مشکل‌ترین رشته‌های علمی باشد. (کتاب خروج اضطراری – صفحه ۷۰)

به‌استثنای بعضی موارد نادر، عمل نوشتن برای من یک کار راحت و خوشایند ادبی و ذوقی نبوده و نمی‌توانسته باشد، بلکه ادامه‌ی مبارزه‌ای رنج‌آور بوده است؛ مبارزه‌ای یک‌تنه، پس از جدایی‌ام از رفقایی که برای عزیز بودند. و این‌که گه‌گاه در بیان آن‌چه می‌خواهم بگویم با مشکل روبه‌رو می‌شوم به خاطر بی‌اعتنایی‌ام به قواعد هنر نویسندگی نیست، بلکه ناشی از وجدانی است که برخی از زخم‌های نهانی‌اش همچنان باز است و شاید هرگز خوب نشود؛ وجدانی که در هر حال، سرسختانه به صداقت خود پایبند است. اما، بدون شک، تنها صداقت آدمی برای اثبات حقانیت او کافی نیست. (کتاب خروج اضطراری – صفحه ۷۴)

در سال ۱۹۱۵ زمین‌لرزه‌ی شدیدی بخش عمده‌ی ناحیه‌ی ما را ویران کرد و در عرض سی ثانیه حدود سی هزار نفر را کشت. آن‌چه بیش از همه مایه‌ی حیرت من شد خونسردی مردم در برابر این فاجعه‌ی عظیم بود. در جایی چون ناحیه‌ی ما، که آن‌همه ظلم و بی‌عدالتی در آن بی‌کیفر می‌ماند، وقوع زلزله‌های پیاپی چیزی بسیار عادی و طبیعی جلوه می‌کرد و هیچ نیازی به بررسی و توضیح نداشت. حتی تعجب‌آور بود که چرا تعداد زلزله‌ها از آن بیش‌تر نمی‌شد. زمین‌لرزه فقیر و غنی، تحصیل‌کرده و بی‌سواد، مقامات و مردم عادی، همه را با هم کشت. طبیعت با پدید آوردن زلزله همان چیزی را محقق می‌ساخت که در قانون و سخنرانی‌ها قولش داده می‌شد اما به عمل درنمی‌آمد. و آن چیز مساوات بود. (کتاب خروج اضطراری – صفحه ۹۳)

بین سال‌های ۱۹۲۱ تا ۱۹۲۷ چندین مورد پیش آمد که به مسکو بروم و به‌عنوان عضو هیئت نمایندگی حزب کمونیست ایتالیا در کنگره‌ها و گردهمایی‌ها شرکت کنم. در برخورد با کمونیست‌های روسی، و حتی شخصیت‌های واقعاً استثنایی چون لنین و تروتسکی، آن‌چه بیش از هر چیز دیگری توجه مرا جلب کرد این بود که مطلقاً توانایی بحث صادقانه درباره‌ی نظرات مخالف نظر خود را نداشتند. به‌نظر آنان کسی که عقیده‌ی متفاوتی را ابراز می‌کرد، به همین دلیل که جرئت مخالفت به خود می‌داد اگر خائن و خودفروخته نبود دست‌کم فرصت‌طلب بود. (کتاب خروج اضطراری – صفحه ۱۰۵)

هیچ بردگی‌ای بدتر از بردگی ناآگاهانه نیست. (کتاب خروج اضطراری – صفحه ۱۰۷)

در اساس‌نامه‌ی حزب‌های کمونیست کناره گیری اعضا پیش‌بینی نشده است؛ فقط «اخراج» وجود دارد. (کتاب خروج اضطراری – صفحه ۱۴۴)

به‌راستی رفتن چه مفهومی دارد؟ چه بسیارند کسانی که در یک‌جا می‌مانند و همان‌جا می‌میرند، و سراسر زندگی را با آرزوی جزیره‌های دوردست و شهرهای دست‌نیافتنی می‌گذرانند. و در عوض، غم دوری از وطن همیشه چون خوره مهاجران را آزار می‌دهد. (داستان رنج بازگشت – صفحه ۱۵۹)

مشخصات کتاب
  • عنوان: خروج اضطراری
  • نویسنده: اینیاتسیو سیلونه
  • ترجمه: مهدی سحابی
  • انتشارات: ماهی
  • تعداد صفحات: ۱۶۸
  • قیمت چاپ چهارم – پاییز ۱۳۹۷: ۱۴۰۰۰ تومان

نظر شما در مورد کتاب خروج اضطراری چیست؟ لطفا اگر این کتاب را خوانده‌اید حتما نظرات ارزشمند خود را با ما در میان بگذارید. با نظر دادن درباره کتاب‌ها در انتخاب کتاب به همدیگر کمک می‌کنیم.

[ لینک: کانال تلگرام کافه بوک ]


» معرفی چند کتاب دیگر از نشر ماهی:

  1. رمان محاکمه
  2. رمان مرده‌ها جوان می‌مانند
  3. رمان دوازده صندلی