داستان نویسی

کتاب مقلدها

https://www.iranketab.ir/

کتاب مقلدها در کشور هائیتی اتفاق می‌افتد. هائیتی میان جزیره کوبا و جزیره پرتوریکو جزو مجمع‌الجزایر آنتیل بزرگ است که مرز میان اقیانوس اطلس و دریای کارائیب به شمار می‌رود. جزیره‌ای که در آغاز قرن بیستم و با قدرت گرفتن نظامی و اقتصادی آمریکا تبدیل به حاشیه امن آمریکا می‌شود و پس از ۱۹ سال اشغال، به دست «دکتر دووالیه»، پزشک روستایی آن می‌افتد.

دووالیه کشور تضادهای هائیتی را که شامل قشر ثروتمندها و حلبی‌نشین‌ها شده بود به شیوه‌ی خاص خودش، یک‌سر به یک حلبی‌آباد تبدیل کرد و از قضای روزگار همین عامل ریشه‌دار شدن او در این کشور شد. گراهام گرین می‌گوید:

«اگر شما در هائیتی زندگی کرده باشید بدی را خوب می‌شناسید. در برابر این وضع و به خاطر جبر وقایع، آدمی مجبور است جبهه بگیرد و شاید تمامی ارزش کتاب من در این کشیده‌ای است که به گوش «دووالیه» و «توتون‌ماکوت»هایش (سازمان امنیتی هراس‌انگیز دووالیه) می‌خورد.»

وقتی هم‌زمان با انتشار کتاب مقلدها ترجمه فرانسوی آن نیز منتشر شد چند تن از نویسندگان فرانسوی با گراهام گرین به گفت‌وگو نشستند. آن‌ها معتقد بودند که شاید کتاب «مقلدها» آخرین کتاب گراهام گرین باشد و به‌احتمال بهترین آن و نیز وحشیانه‌ترین و باشهامت‌ترینشان.

در پشت جلد کتاب آمده است:

از اینکه مقلد هستیم نباید چندان گله‌مند باشیم. بازیگری حرفه‌ی شریفی است. اگر لااقل مقلدهای خوبی بودیم، دست کم دنیا شناختی از سبک پیدا می‌کرد. ما وا خورده‌ایم… فقط همین. مقلدهای بدی هستیم، انسان‌های بدی نیستیم.

کتاب مقلدها وضع بشر را در چنبره نظارت نظام‌های ستمگر در اقلیمی دورافتاده و بدون بازتاب خبری، به تصویر می‌کشد و مضمون مقلدها را منحصر به‌فرد می‌سازد. این رمان شهادت‌نامه‌ای است درباره‌ی مرگ، آزادی و سیاه‌روزی مردمانی که آن را با جنگ و مبارزه به‌‌دست آورده بودند.

قبلا در وب‌سایت معرفی کتاب کافه‌بوک از گراهام گرین، کتاب پایان رابطه و کتاب امریکایی آرام را بررسی کردیم که پیشنهاد می‌کنم نیم‌نگاهی به آن داشته باشید.

کتاب مقلدها

همان‌طور که اشاره کردیم گراهام گرین، رمان «مقلدها» را در سال‌های پایانی فعالیت حرفه‌ای‌اش نوشت، اما انتشار این اثر مهم، با استقبال چشم‌گیر و تحسین منتقدان مواجه شد. ترسیم فضای حکومت دیکتاتوری در هائیتی، حذف مخالفان و اختناق، بر مبنای واقعیت تاریخی با بهره‌گیری از روایت خاص گرین، نقطه‌ی عطف این رمان و نیز جریانی در ادبیات داستانی قرن حاضر بود. ترکیبی از سیاهی و طنز، بیم و امید، و خشونتی که بر مردم بی‌نوای هائیتی رفته، فضای کلی این رمان را تشکیل می‌دهد.

برای خواننده‌ای که گاه حقیقت را پیچیده در دروغ و دردهای بی‌پایان راحت‌تر می‌پذیرد، آثار گراهام گرین، نگریستن به چشم‌انداز دلخواه است. آنچه در آثار او می‌درخشد، نه تنها فرم روایت و ساختار و بی‌نقص، بلکه می‌تواند سراسر اصل محتوایی باشد که گرین مستقیم بر آن دست می‌گذارد: باور دروغ‌های زیبا و پناه گرفتن پشت نقاب‌ها.

در کتاب مقلدها داستان یک سفر را می‌خوانیم. آدم‌هایی با انزوایی بی‌دروپیکر خویش، که طی سفری به هائیتی هم‌سفر می‌شوند و در سودای رسیدن به آرزوها، به تماشای نقاب‌های یکدیگر می‌نشینند. آقای براون، آقا و خانم اسمیت و سرگرد جونز، با روایت‌هایی متفاوت از هم و با رویاهایی فروپاشیده، نمایشی از حقیقت برپا می‌کنند، تلخ و خون‌بار و پررمزوراز. آن‌ها در یک کشتی به مقصد کشور هائیتی هم‌سفر می‌شوند و سرنوشتشان به هم گره می‌خورد. کشتی «مده آ» با مسافرانش به سوی جهنمی که پیش از این بهشتی برای خود بود؛ پیش می‌رود.

آقا و خانم اسمیت یک زن و شوهر خیالباف و با حسن نیت آمریکایی آمده‌اند تا در کشور قحطی‌زدهٔ هائیتی، یک مرکز گیاهخواری راه بیندازند. آن‌ها بر این باورند که گیاهخواری درمان درد خشونت و بیداد آدمیزاد است؛ البته راوی کتاب اعتقاد دارد که مردم هائیتی چاره‌ای جز گیاه‌خواری ندارند؛ زیرا گوشتی نصیبشان نمی‌شود که بخورند!

براون، که صاحب هتلی در این کشور بی مسافر است، حال که خریداری برای هتلش نیافته‌ است به کشور ترس و نومیدی بازمی‌گردد تا دستکم محبوبه‌اش را از دست ندهد و اما جونز، که نمی‌دانیم سرگرد ارتش است یا این عنوان را به قصد و تزویر به خود بسته‌است؟

زمانی که کشور هائیتی در میان این حصارهای تنگ و تاریک از یادها فراموش شده بود، گراهام گرین در هیبت یک جهانگرد قدم به هائیتی گذاشت و مدتی در آنجا زندگی کرد و تمامی این سیاهی و فقر و عقب‌ماندگی و رعب و وحشت را به چشم دید و پس از بازگشت، رمان مقلدها را نوشت. مقلدها یک تنه بیشتر از تمام مطبوعات، همچون تندر صدا کرد و افکار عمومی جهان را متوجه این سرزمین دیو زده کرد. تا زمانی که مقلدها خوانده می‌شود، زخم این سرزمین مرگ‌زده تازه می‌ماند، زیرا این رمان بیش از هر رسانه‌ای مؤثر است. رمان مقلدها وضع بشر را در چنبره نظام‌های ستمگر در اقلیمی دورافتاده و بدون بازتاب خبری، به تصویر می‌کشد. این رمان شهادت‌نامه‌ای است درباره مرگ آزادی و سیاه‌روزی مردمانی که آن را با جنگ و مبارزه به دست آورده بودند.

در قسمت دیگری از متن پشت جلد کتاب آمده است:

در رمان مقلدها، هائیتی در چنگال پاپادوکِ دیکتاتور، اسیر است و ماکوته، پلیس امنیتی او، یکه‌تازی می‌کند. گراهام گرین با شگردهای سینمایی و شیوه‌های گزارش‌نویسی، نقش‌بازانش را در فضای جدی و طنز – که ویژه اوست – به حرکت درآورد.

گراهام گرین در کتاب مقلدها از انسان بازی‌خورد امروز می‌نویسد،‌ از پیکره‌ای که میان وحشت و درماندگی برای خود می‌سازد. انسان،‌ این موجود رنج‌کشیده، که لحظه‌ای از کودتاهای کوچک و جنگ‌های بزرگ‌ رها نشده، سرانجام تمایل دارد برای تسکین خود به دیگری رجوع کند. اما این دیگری،‌ خود جز تصویری شفاف از شکست نیست.

[ » معرفی و نقد کتاب: رمان سور بز | اثر ماریو بارگاس یوسا ]

کتاب مقلدها

جملاتی از متن کتاب

کشتی ما خیلی کوچک بود، به گمانم رقم کل مسافرینش از چهارده نفر بالا نمی‌زد، گرچه مده‌آ هنوز خیلی جا داشت. فصل جهانگردی نبود و به هر حال جزیره‌ای که ما به طرفش می‌رفتیم دیگر جاذبه‌ی جهانگردی نداشت. در میان مسافرین یک سیاه‌پوست شق‌ورق بود که پیراهنی با یقه‌ی سفید خیلی بلند و سرآستین آهاری به تن و عینک دسته‌طلایی به چشم داشت و به سن دومینیک می‌رفت. تقریبا همیشه تنها بود و از دیگران کناره می‌گرفت.

در زندگی بیشتر مردم، لحظه‌ی بی‌بازگشتی هست که در موقع خود به چشم نمی‌آید. نه من ونه جونز هیچ‌یک متوجه چنین لحظه‌ای نشدیم و با این حال مثل خلبانان هواپیمای باربری قدیمی، پیش از اختراع جت، به اقتضای طبیعت زندگی‌مان چشم‌های‌مان را بیشتر باز می‌کردیم تا بیشتر ببینیم.

بدبینی کالای ارزانی است – می‌توان آن را در هر مغازه‌ای به قیمت مقطوع خرید – در ترکیب همه‌ی اجناسی که کیفیت متوسط دارند بدبینی پیدا می‌شود.

گفتم: «به هر صورت شما دارید به یک کشور گیاهخوار می‌روید.»
-منظورتان چیست آقای براون؟
-نود و پنج درصد مردم این کشور فقیرتر از آن‌اند که دست‌شان به گوشت یا ماهی و یا تخم‌مرغ برسد.

حتی اگر به چیزی اعتقادتان را از دست داده‌اید، نفس اعتماد را فراموش نکنید. انسان همواره به جای اعتقادی که از دست داده جانشینی برمی‌گزیند. آیا این جانشین می‌تواند همان اعتقاد قبلی، منتهی با نقاب دیگری باشد؟

خواب‌ها، که به نظر فروید، تحقق آرزوهای ما هستند آن‌قدرها هم سرراست نیستند.

آهسته حرف می‌زد که از گفته‌هایش چیزی دستگیرم نشود. شاید به ازای مرده‌اش به آن‌ها پول پیشنهاد می‌کرد. در نظام دیکتاتوری، آدمی صاحب هیچ‌چیز نیست، حتی شوهر مرده‌اش.

چرا در غیاب ما جای اشیا عوض می‌شود؟ حتی مارتا عطرش را عوض کرده بود. هرچه زندگی بی‌ثبات‌تر باشد، کمتر دل‌مان می‌خواهد که جزییات آن تغییر کنند.

مشخصات کتاب
  • عنوان: کتاب مقلدها
  • نویسنده: گراهام گرین
  • ترجمه: محمدعلی سپانلو
  • انتشارات: افق
  • تعداد صفحات: ۴۵۶
  • قیمت چاپ سوم – سال ۱۴۰۰: ۷۵۰۰۰ تومان

نظر شما در مورد کتاب مقلدها چیست؟ لطفا اگر این کتاب را خوانده‌اید، حتما نظرات ارزشمند خود را با کافه‌بوک در میان بگذارید. با نظر دادن در مورد کتاب‌ها در انتخاب کتاب به همدیگر کمک می‌کنیم.

[ همراه ما باشید در: کانال تلگرام کافه بوک ]


» معرفی چند کتاب خوب و مرتبط دیگر:

  1. کتاب روزگار سخت
  2. کتاب چشم انتظار در خاک رفتگان
  3. کتاب عسل و حنظل