انتشارات متخصصان

چرا ملت‌ها شکست می‌خورند

هزار و یک کتاب قبل از مرگ

کتاب چرا ملت‌ها شکست می‌خورند با عنوان اصلی Why Nations Fail کتابی است که تحسین‌ چند اقتصاددان برنده جایزه نوبل و شماری از اندیشمندان حوزه اقتصاد را برانگیخته است. دارون عجم‌اوغلو و جیمز ای. رابینسون نویسندگان کتاب همراه با گروهی از اقتصاددانان شرط توسعه را گذر از نظام الیگارشی (حکومت گروه‌های خاص) می‌دانند و سعی دارند شرایط اقتصادی موثر بر شکل‌گیری و فروپاشی نظام‌های اندک‌سالار را تبیین کنند.

این دیدگاه تحولی بزرگ در اندیشه اقتصادی است. به عقیده نویسندگان این کتاب، سیاست‌های مرسوم اقتصاد کلان از هر نوع که باشد موضوعی ثانوی و موضوع اصلی توسعه، رابطه دولت با ملت است. این گزاره محصول تجارب پرهزینه کشورهای مختلف جهان در طول تاریخ است.

این کتاب اولین بار در سال ۲۰۱۲ منتشر شد. به زبان ساده، نویسندگان کتاب در این اثر ارزشمند تلاش می کنند تا دلایل فقر و ثروتمندی ملت‌های مختلف را به شکلی جامع مورد بررسی قرار دهند. در نظر آن‌ها، اقلیم، جغرافیا و فرهنگ نمی‌توانند در راه رسیدن یک کشور به کامیابی اجتماعی و سیاسی، نقشی تعیین کننده داشته باشند و این نهادهای حاکم هستند که این نقش را بر عهده دارند. این دو نویسنده برای اثبات گفته ی خود، از طیفی وسیع از نمونه های تاریخی استفاده می کنند: از شهر – دولت‌های تمدن مایا و انقلاب سال ۱۶۸۸ انگلستان گرفته تا قیام مصری‌ها در سال ۲۰۱۱ که منجر به سقوط حسنی مبارک از قدرت شد.

کتاب چرا ملت‌ها شکست می‌خورند را می‌توان در دسته‌بندی سیاسی – اجتماعی جای داد که اطلاعاتی ارزشمندی در رابطه با اوضاع سیاسی و اقتصادی جهان در اختیار مخاطبین می‌گذارد.

در قسمتی از متن پشت جلد کتاب چنین آمده است:

چرا برخی کشورها ثروتمند و برخی دیگر فقیرند؟ آیا این امر ناشی از فرهنگ، آب و هوا یا جغرافیا است؟ شاید جهل و غفلت از سیاست‌های صحیح علت ناکامی‌ها است؟ مطلقاً خیر. هیچ یک از این عوامل قطعی یا محتوم نیستند. از این که بگذریم، چگونه توضیح دهیم که چرا بوتسوانا تبدیل به یکی از کشورهایی شده است که سریعترین رشدها را در جهان دارند، در حال که سایر کشورهای آفریقایی همچون زیمبابوه، کنگو و سیرالئون در ورطه فقر و خشونت گرفتار آمده‌اند؟ دارون عجم اوغلو و رابینسون قاطعانه نشان می‌دهند که این نهادهای اقتصادی و سیاسی ساخت دست بشرند که شالوده موفقیت‌های اقتصادی (یا فقدان آن) را می‌سازند.

[ » معرفی و نقد کتاب: کتاب آداب دیکتاتوری – کتاب درباره کیش شخصیت ]

کتاب چرا ملت‌ها شکست می‌خورند

در جایی از تاریخ زندگی می‌کنیم که زندگی انسان بسیار پیچیده تر از پیشینیانش شده است. روابط اقتصادی و سیاسی و سرنوشت افراد در سطح کلان شکل می‌گیرد و تصمیمات بزرگ دولت‌هاست که زندگی ملت‌هایشان را می‌سازد. یکی از مهم‌ترین و جدی‌ترین مسائلی که انسان امروز درگیر آن است اقتصاد است. اقتصاد مشخصه‌ای است که سطح زندگی در یک کشور را تعیین می‌کند و در رضایت افراد از زندگی نقش اساسی را ایفا می‌کند. بحران‌های اقتصادی در سطح جهان ریشه‌ی بسیاری از انقلاب‌ها بوده‌اند و دولت‌هایی که توانسته‌اند رفاه اقتصادی را تامین کنند تا حد زیادی توانسته‌اند رضایت ملت‌هایشان را جلب کنند و سال‌های آرام و بی‌دغدغه‌ای را بگذرانند.

کتاب حاضر ده فصل در زمینه اقتصاد سیاسی دارد که شش اقتصاددان برنده جایزه نوبل کنت. جی. ارو – نوبل ۱۹۷۲، رابرت سولو – نوبل ۱۹۸۷، بکر – نوبل ۱۹۹۲، میشل اسپنس و جورج آکرلوف – برندگان نوبل ۲۰۰۱، و پیتر دیاموند – نوبل سال ۲۰۱۰ و شماری دیگر از اندیشمندان آن را تحسین کرده‌اند. همچنین این کتاب جزو فهرست کتاب های برگزیده توسط بیل گیتس، مارک زاگربرگ و نیز واشنگتن پست نیز می‌باشد.

پاسخ محکم عنوان کتاب و تمام سوالاتی که در ذهن خواننده ممکن است شکل بگیرد، در نهاد‌های سیاسی و اقتصادی فراگیر نهفته است. رسیدن به نهادهای فراگیر و بازارهای آزاد به هیچ روی ساده نیست. جوامعی که اکنون در رفاه زندگی می‌کنند برای رسیدن به چنین جایگاهی  دویست یا حتی سیصد سال صبر و تلاش کرده‌اند. اگر به گذشته هر یک از این کشورها بنگریم خواهیم دید که در مواقع حساس تاریخ و در بزنگاه‌هایی که زمان عمل بود نه حرف توانستند با آگاهی و به دور از خودبینی عمل کنند.

بنابر آموزه‌های کتاب حاضر، اقتصاد و سیاست هرگز از هم جدا نبوده و نیستند. مسیر پیشرفت و بالندگی جوامع از بازارهای آزاد می‌گذرد. شرکت‌های خصوصی و سرمایه‌گذاران خارجی باید از امنیت سرمایه‌هایشان اطمینان داشته باشند، مردم باید به فعالیت‌های اقتصادی تشویق شوند و مطمئن باشند که سرمایه‌هاشان توسط دولت حفظ می‌شود و به چپاول نمی‌رود.

کتاب چرا ملت‌ها شکست می‌خورند صرفاً کتابی که سوالات جذابی مطرح کند نیست. این کتاب یک بررسی تاریخی – اجتماعی پیرامون تمام مسائلی که به پیشرفت و شکست ملت‌ها منجر می‌شوند دارد و در یک نگاه کلی به بررسی وضعیت اقتصاد ملت‌های مختلف از زوایای مختلف می‌پردازد و با مثال‌های مختلف به شکل علمی به کندوکاو می‌پردازد. بنابراین می‌توان گفت با کتاب راحتی روبه‌رو نیستیم و خواندن هر فصل از کتاب نیاز به تحقیق و صرف انرژی زیادی دارد. اما نهایتاً با غرق شدن در مطالب کتاب و تفکر پیرامون هر فصل و نیز مرور تاریخ ملت‌ها به پاسخ سوال مهمی می‌رسیم که همان عنوان کتاب است.

همان‌طور که اشاره شد، کتاب حاضر در سال ۲۰۱۲ منتشر شد و در آن زمان حرکت‌ها و جنبش‌های بهار عربی در جریان بود. همچنین در کشور مصر تحولاتی در حال رخ دادن بود. به همین خاطر در پیش‌درآمد کتاب به این موضوع که چرا مصری‌ها میدان التحریر را اشغال کردند تا حسنی مبارک را به زیر بکشند و این واقعه به فهم ما از علل فقر و بهروزی اقتصادی چه معنایی می‌بخشد؟ پرداخته است.

در سایر فصل‌های کتاب عوامل مختلفی نیز نهادها – جریان‌های سیاسی – جغرافیا – تاریخ – ریشه‌های فقر بررسی شده است. فصل‌های کتاب چرا ملت‌ها شکست می‌خورند عبارت است از:

فصل اول: خیلی نزدیک، خیلی متفاوت
فصل دوم: نظریه‌هایی که جواب نمی‌دهند
فصل سوم: تولید فقر و غنا
فصل چهارم: تفاوت‌های کوچک و برهه‌های سرنوشت‌ساز، وزن تاریخ
فصل پنجم: من آینده را دیده‌ام و نتیجه‌بخش است: رشد تحت سلطه نهادهای استثماری
فصل ششم: جدایی
فصل هفتم: نقطه عطف
فصل هشتم: در سرزمین ما نه: موانع توسعه
فصل نهم: توسعه معکوس
فصل دهم: پراکندگی رفاه
فصل یازدهم: چرخه تکاملی
فصل دوازدهم: چرخه شوم
فصل سیزدهم: امروزه چرا ملت‌ها شکست می‌خورند
فصل چهاردهم: در هم شکستن قالب
فصل پانزدهم: فهم فقر و غنا

[ » معرفی و نقد کتاب: کتاب دکترین شوک – ظهور سرمایه‌داری فاجعه‌محور ]

چرا ملت‌ها شکست می‌خورند

جملاتی از متن کتاب

دسترسی برابر به قدرت اقتصادی و فرصت‌های اجتماعی برای بهبود عملکرد اقتصادی مفید و حتی ضروری است اما برای سیاستمدار خطرناک است زیرا قدرت اقتصادی به تدریج به حوزه‌های دیگر سرایت خواهد کرد و قدرت سیاسی او را به خطر خواهد انداخت. سیاستمداران بر سر این دو راهی عموماً ترجیح می‌دهند که اقتصاد و سیاست را به گروهی معدود واگذار کنند، گروهی که حافظ منافع سیاسی آن‌ها باشند. این مسیر همان اندک سالاری یا الیگارشی است. هر جا شکوفایی اقتصادی به بار می‌نشیند الیگارشی رخت بربسته و هر جا اقتصاد زمین می‌خورد الیگارشی حاکم است.

سازوکارهایی مانند آموزش گسترش اطلاعات از طریق رسانه‌های آزاد شرکت در سازمان‌های غیر دولتی و حضور احزاب در فضای سیاسی راهکارهای مرسوم توانمندسازی مردم است. نظام‌های اندک سالار این سازوکارها را از جریان اصلی خود منحرف می‌سازند و به گونه‌ای آن‌ها را دستکاری می‌کنند که به قدرت آن‌ها خللی وارد نشود.

مصر در گذشته انقلاب‌هایی را تجربه کرده است که هیچ‌چیز را تغییر ندادند زیرا آنانی که بنای این انقلاب‌ها را برافراشتند صرفاً زمام امور را از چنگ پیشینیان خود درآوردند و دوباره نظامی مشابه ایجاد کردند. به دست آوردن قدرت سیاسی واقعی و تغییر نحوه عملکرد جامعه برای شهروندان عادی جامعه به راستی مشکل اما امکان‌پذیر است.

بیماری‌های استوایی سبب نرخ بالای مرگ و میر نوزادان در آفریقا می‌شود اما این بیماری دلیل فقر آفریقا نیست بلکه عمدتاً پیامد فقر و عدم توانایی یا عدم تمایل دولت‌ها نسبت به انجام اقداماتی است که باید برای ریشه‌کن کردن این بیماری‌ها صورت پذیرد. انگلستان قرن ۱۹ نیز مکان بسیار ناسالمی بود اما دولت به تدریج برای حل این مسئله اقدام کرد. ارتقای سلامت و امید به زندگی در انگلستان علت موفقیت اقتصادی این کشور نبود بلکه یکی از دستاوردهای تحول اقتصادی و سیاسی بود که در این کشور رخ داد.

اقتصاد بازار مفهومی انتزاعی برای بیان وضعیتی است که در آن همه افراد و بنگاه ها می‌توانند آزادانه تولید کنند و به خرید و فروش هر محصول و خدمتی که می‌خواهند بپردازند. وقتی این شرایط محقق نمی‌شود شکست بازار اتفاق می‌افتد. این شکست‌ها بنیان نظریه‌ای در بابنابرابری در جهان را فراهم می‌کند.

سطح پایین تحصیلات در کشورهای فقیر ناشی از نهادهای اقتصادی است که نمی‌توانند والدین را به آموزش فرزندان تشویق کنند. این امر خود به سبب وجود نهادهای سیاسی است که در واداشتن دولت به احداث، تأمین مالی و پشتیبانی از مدارس و خواسته‌های والدین و فرزندان با شکست روبه‌رو هستند. هزینه‌ای که این کشورها به خاطر تحصیلات پایین مردم و فقدان بازارهای فراگیر می‌پردازند بسیار بالاست. آن‌ها در شکوفا کردن استعدادها ناموفق‌اند. آنها بیل گیتس‌های بالقوه فراوان و شاید یکی دو آلبرت انیشتین بالقوه دارند که در حال حاضر به عنوان کشاورزان فقیر تحصیل نکرده به کارهایی وادار می‌شوند که نمی‌خواهند انجام دهند؛ یا به خدمت ارتش در می‌آیند زیرا هرگز فرصت نمی‌یابند تا حرفه‌ای را که برایش آفریده شده‌اند بشناسند.

جمهوری دموکراتیک کنگو فعلی فقیر باقی مانده است زیرا همچنان فاقد نهادهای اقتصادی‌ای است که در شهروندان محرک‌های اولیه‌ای را ایجاد می‌کنند که موفقیت اقتصادی یک جامعه در گرو آن‌هاست. جغرافیا، فرهنگ یا غفلت سیاستمداران و شهروندان کنگو نیست که آنان را فقیر نگاه داشته است بلکه دلیل آن وجود نهادهای اقتصادی استعماری است. این نهادها پس از گذشت قرون متمادی بر جای خود باقی مانده‌اند زیرا قدرت سیاسی همچنان در دست یک طبقه کوچک از فرادستان متمرکز است.

مشکل سیاستمدار عموماً کمبود علم و دانش نیست. مشکل دوراهی حفظ قدرت سیاسی از طریق قربانی کردن منافع عمومی یا تامین منافع عمومی و از دست دادن تدریجی قدرت سیاسی است.

ممالکی چون بریتانیا و ایالات متحده آمریکا به آن دلیل ثروتمند شده‌اند که شهروندان‌شان، حلقۀ بسته و تنگ فرادستان صاحب قدرت را شکستند، حاکمیت آنان را سرنگون کردند و جامعه‌ای بنا نهادند که در آن حقوق سیاسی به گونه‌ای فراگیر توزیع شده، حکومت نسبت به شهروندان پاسخگو بوده و بخش وسیعی از مردم می‌توانند از مزیّت فرصت‌های اقتصادی بهره‌مند شوند.

مشخصات کتاب
  • عنوان اصلی: چرا ملت‌ها شکست می‌خورند
  • عنوان فرعی: ریشه‌های قدرت، ثروت و فقر
  • نویسنده: دارون عجم‌ اوغلو – جیمز ای. رابینسون
  • ترجمه: محسن میردامادی – محمدحسین نعیمی‌پور
  • انتشارات: روزنه
  • تعداد صفحات: ۵۷۶
  • قیمت چاپ هجدهم: ۳۶۰۰۰۰ تومان

شما در مورد کتاب چرا ملت‌های شکست می‌خورند چه فکری می‌کنید؟ لطفا اگر این کتاب را خوانده‌اید، حتما نظرات ارزشمند خود را با کافه‌بوک در میان بگذارید.

[ لینک: کانال تلگرام کافه بوک ]


» معرفی دو کتاب دیگر: