کتاب بیگانه با عنوان اصلی L’Étranger و با عنوان انگلیسی The Stranger یکی از معروفترین کتابهای آلبر کامو و در عین حال یکی از بهترین رمانهای اوست. این رمان که در سال ۱۹۴۲ منتشر شد درباره مردی به نام مورسو است که حتی به مرگ مادرش هم اهمیتی نمیدهد. رمانی که در کنار کتاب اسطوره سیزیف و کتاب کالیگولا سه گانه پوچی را شکل میدهند. در واقع در کتابهای بیگانه و کالیگولا، ما تنها شاهد «تجربه احساس پوچی» به واسطه شخصیتهای داستان هستیم. ولی در کتاب اسطوره سیزیف کامو نه به تجربه پوچی، بلکه به «مفهوم پوچی» میپردازد و به شکل یک پژوهش، موضوع پوچی را برای مخاطب روشن میکند. در اینجا قصد داریم تا به نقد رمان بیگانه بپردازیم.
رمان بیگانه یکی از مشهورترین شروعها را دارد. شروعی که هرکسی آن را بخواند فراموش نخواهد کرد. جملات آغازین کتاب بیگانه که بار معنایی زیادی هم دارد و به نحوی میتوان آن را نماینده کتاب دانست چنین است:
امروز مامان مُرد. شاید هم دیروز. نمیدانم. تلگرامی از خانهی سالمندان به دستم رسید: «مادر درگذشت. مراسم تدفین فردا. با احترام.» این چیزی را نمیرساند. شاید هم دیروز بوده است. (کتاب بیگانه – ترجمه خشایار دیهیمی – صفحه ۵)
*توجه: در ادامه این مطلب نقد رمان بیگانه منتشر خواهد شد و قسمتهای اصلی و مختلف رمان مورد بررسی قرار میگیرد که این به معنای فاش شدن داستان اصلی کتاب است. بنابراین اگر این رمان را نخواندهاید و یا روی افشای داستان حساس هستید، خواندن این نقد را بعد از مطالعه کتاب پیشنهاد میکنیم.
[ معرفی مطلب مرتبط: زندگی و آثار آلبر کامو ]
در این نقد ما مشخصا اگزیستانسیالیسم – existentialism و ابسوردیسم – absurdism در رمان بیگانه مورد بررسی قرار گرفته است.
نقد رمان بیگانه
اگزیستانسیالیسم فلسفهای است که بر روی یگانگی و انزوای فرد، و تجربیات او در یک جهان خصومتآمیز و بیتفاوت تمرکز میکند. این فلسفه موجودیت انسان را غیرقابل توضیح میبیند و آزادی انتخاب و مسئولیتپذیری را نتایج اعمال فرد میداند. چنین فلسفهای به ستون فقرات داستان رمان بیگانه تبدیل شده و نه تنها یکی از تمهای اصلی رمان است، بلکه شاید مهمترین دلیلی باشد که کامو به خاطر آن چنین داستانی را نوشته است.
داستان رمان بیگانه که به شیوه اول شخص و از دید یک شخصیت بیتفاوت و بیاحساس به نام مورسو روایت میشود، سعی میکند فلسفه اگزیستانسیالیسم را در قامت یک فرد به نمایش بگذارد. صحبتها، تفکرات و اقدامات مورسو همان چیزهایی هستند که به عقیده کامو در یک شخصیت اگزیستانسیالیست وجود خواهد داشت. اگزیستانسیالیسم، چیزی که عرضه میکند، نتایج ظهور چنین تفکری در یک فرد و میزان درستی چنین تفکری از جمله مسائل مهمی هستند که در رمان بیگانه از آلبر کامو مورد بحث قرار گرفتهاند.
داستان با جملهای که نه تنها معرف این اثر است بلکه به نوعی خلاصهای از آن هم ارائه میدهد. مورسو به جای تمرکز بر روی اتفاق مهمی که رخ داده است (مرگ مادر)، درباره این موضوع فکر میکند که او چه وقتی از دنیا رفت، امروز بود یا دیروز، چرا که در تلگرافی که به دستش رسیده تنها معلوم شده که مراسم تدفین فردا برگزار میشود. در همین ابتدای کار و با مواجهه با چنین جملهای، خواننده در اگزیستانسیالیسم فرو میرود. مورسو با چنین عدم ابراز احساساتی نشان میدهد که نسبت به زندگی کاملا بیتفاوت است. مرگ مادر برای او اهمیتی ندارد، در اصل تنها مساله نگرانکننده برای او این است که باید به مراسم تدفین برود. زمانی که در نهایت به مراسم میرسد، باز هم با چنین بیتفاوتی مواجه میشویم. او تمایلی به باز کردن تابوت ندارد و بیشتر بابت گرمای هوا ناراحت است. در بخش ابتدایی رمان، کامو نه تنها خواننده را با فلسفه اگزیستانسیالیسم آشنا میکند، بلکه این تفکر را در قالبی جسمی به نمایش میگذارد.
از سرعت بالاآمدن آفتاب در آسمان متعجب شدم. متوجه شدم که مدتی است حومهی دهکده پر از صدای وزوز حشرهها و خشخش علفها شده است. عرق از سر و صورتم میریخت. کلاه نداشتم، برای همین خودم را با دستمال باد میزدم. (کتاب بیگانه – ترجمه خشایار دیهیمی – صفحه ۱۸)
همین نمایش جسمی اگزیستانسیالیسم باعث تمایز بیگانه با آثار دیگر شده است. بر خلاف کتابهای مختلفی که سعی میکنند به شیوهای آکادمیک و نظری چنین فلسفهای را آموزش دهند، کامو این کار را در قالب یک شخصیت انجام میدهد، شخصیتی که نشان میدهد شخصی با چنین تفکراتی در جامعه چگونه رفتار خواهد کرد. نه در دنیای بیرونی که مورسو در آن زندگی میکند و در دنیای درونی تفکرات او هیچ نظم و ترتیب عقلانی وجود ندارد.
در اعمال مورسو هیچ منطق عینی دیده نمیشود. برای مثال او بدون هیچ منطقی میخواهد با ماری ازدواج کند یا یک فرد عرب را بکشد. مورسو در طول داستان اساسا درباره چیزهای جزئی و بیاهمیت صحبت میکند. او درباره آب و هوا، غذایی که میخورد، کارهایی که در طول روز انجام داده است و… حرف میزند، درباره احساس یا تفکرات او نسبت به بقیه مردم، مکانها و مسائل دیگر چیزی نمیخوانیم. یک انسان غرق در اگزیستانسیالیسم به همین ترتیب بیتفاوت و بیاحساس خواهد بود. مورسو هیچوقت مردم را قضاوت نمیکند، در نهایت هم خودش بدون هیچ دلیل مشخصی به خاطر کشتن یک عرب، اعدام میشود.
فلسفه یا نظریه اگزیستانسیالیسم همیشه بحثبرانگیز بوده است، ولی بسیاری از نکات قابلتوجه و منطقی آن را نمیتوان نادیده گرفت. اگر بخواهیم عمیقا به جهان نگاه کنیم، بیهدف به نظر میرسد. انسانها همیشه میل یا به عبارتی اجباری ذاتی برای پیدا کردن منطق در چیزهای مختلف دارند. به همین دلیل هر انسانی به شیوه خود برای جهان هدفی متصور است، حتی اگر لزوما چنین هدفی وجود نداشته باشد. اما چرا چنین نظریهای در قرن نوزدهم مطرح شد و نه سدههای پیشین؟ دلیل آن تراژدی و مصیبتی است که جهان در طی این قرن و در اثر جنگ های مختلف مشاهده کرد. اگر نگاهی به زندگی خود آلبر کامو بیندازیم، به راحتی میتوانیم به ارتباط میان سرآغاز اگزیستانسیالیسم و تراژدی شخصی پی ببریم.
در سال ۱۹۱۴ پدر کامو در جنگ جهانی اول شرکت کرد و کشته شد. آلبر در سال ۱۹۳۴ با سیمون هیه ازدواج میکند، ولی دو سال بعد از او طلاق گرفت. در سال ۱۹۳۹ او به صورت داوطلبانه در جنگ جهانی دوم شرکت کرد ولی به علت بیماری کنار گذاشته شد. در سال ۱۹۴۰ مقالهای درباره وضعیت مسلمانان الجزایر نوشت، مسالهای که باعث از دست دادن شغل و در نهایت مهاجرت به فرانسه شد. او در سال ۱۹۴۱ به جنبش مقاومت فرانسه علیه نازیها پیوست و به سردبیر نشریه زیرزمینی کمبت تبدیل شد. تمام این ماجراها و هم چنین چندین اتفاق دیگر که در زندگی کامو رخ داد، بر روی وی اثر گذاشت و باعث بروز چنین نقطه نظر غمانگیز و بدبینانهای نسبت به زندگی شد. بدون تردید همین زاویه دید سنگ بنای او در فلسفه اگزیستانسیالیسم شد.
[ معرفی کتاب: نقد رمان ناتور دشت – اثر جروم دیوید سلینجر ]
کامو اعتقاد شدیدی به ابسوردیسم داشت. او معتقد بود تلاش انسان برای پیدا کردن معنایی در این جهان بینتیجه خواهد بود، بنابراین در جستجوی معنا بودن یا زندگی کردن به طریقی که گویی معنایی در زندگی جاری است، کاری مضحک است. ابسوردیسم شاید در نگاه اول هم معنای اگزیستانسیالیسم به نظر برسد، ولی این دو مقوله با هم تفاوتهایی دارند. اگزیستانسیالیسم میخواهد نشان دهد که این دنیا هیچ مقصود و معنایی ندارد. ابسوردیسم از این هم یک قدم فراتر میرود و معتقد است زندگی نه تنها بیهدف است، بلکه هرگونه تلاش برای پیدا کردن معنا در آن هم کاری مضحک و عبث است. خود کامو هم اعتقاد بیشتری به ابسوردیسم داشت.
آلبر کامو در نوشتن بیگانه بیشتر بر روی فلسفه اگزیستانسیالیسم تمرکز کرده است. ولی اگزیستانسیالیسم هم مصون از نقد نیست. هربرت مارکوزه اگزیستانسیالیسم را مخصوصا از جنبه بودن و نبودن که سارتر مطرح کرد، مورد انتقاد قرار داده است. چرا که معتقد است این نظریه جنبههای مشخصی از زندگی در یک جامعه مدرن و خرد کننده را در ماهیت خود هستی به تصویر میکشد، جنبههایی همچون اضطراب و بیمعنایی: «اگزیستانسیالیسم تا به این جای کار یک نظریه کمال گرایانه باقی مانده است. این فلسفه چنین فرض میکند که در بستر مشخصههای هستیشناسانه و ماورائی، یک سری وضعیت تاریخی مشخص از هستی انسان وجود دارد. به این ترتیب اگزیستانسیالیسم به یک ایدئولوژی پرخاشگر تبدیل میشود و رادیکالیسمی گمراهکننده را به نمایش میگذارد.» منظور مارکوزه این است که تنها به دلیل این که انسان وضعیتی غمانگیز دارد و زندگی بدون هدف به نظر میرسد، اگزیستانسیالیسم هم به چنین باوری رسیده است. این که جهان هدفی دارد یا خیر را باید از جنبههای هستیشناسانه و مابعدالطبیعه بررسی کرد، مسالهای نیست که از طریق پیگیری حوادث تاریخی بتوان پی به وجود آن برد.
نمیدانم چرا، چیزی در درونم ترکید. از بیخ گلو با همهی قدرتم فریاد زدم. فحشش دادم و گفتم لازم نکرده برایم دعا کند. یقهی ردایش را چسبیده بودم. هرچه ته دلم بود و در گلویم گیر کرده بود بیرون میریختم. معجونی بود از شادی و خشم. پس او اینقدر از هر چیز مطمئن بود؟ این اطمینانش به یک تار موی یک زن هم نمیارزید. حتی نمیتوانست بداند که زنده است چون مثل مردهها زندگی میکرد. شاید به نظر دست من خالی میآمد. اما من از خودم مطمئن بودم، مطمئن از همهچیز، خیلی مطمئنتر از او، مطمئن از زندگیام و مطمئن از مرگم که بهزودی به سراغم میآمد. (کتاب بیگانه – ترجمه خشایار دیهیمی – صفحه ۱۲۳)
[ معرفی مطلب مرتبط: زندگی و آثار ژان پل سارتر ]
👤 مطلبی که تحت عنوان نقد رمان بیگانه مطالعه کردید ترجمهای از نقد سایت studymoose بود که توسط سایت نقد روز انجام شده است. قسمتهایی که از متن کتاب که در این نقد خواندید از ترجمه خشایار دیهیمی از نشر ماهی بود.
نظر شما در مورد نقد رمان بیگانه چیست؟ آیا از آلبر کامو کتابی خواندهاید؟ اگر این کتاب را نخواندهاید، آیا به مطالعه آن علاقهمند شدید؟ لطفا نظرات خود را با ما در میان بگذارید.
» معرفی چند کتاب خوب دیگر: