در فوریهی سال ۱۹۰۵ در مسکو، گروهی از تروریستها که شاخهای از حزب سوسیالیست انقلابی بودند دست به تلاشی سازمانیافته برای سوءقصد به جان ولیکی کنیاز سرگئی، عموی تزار، زدند. این تلاش، و شرایط غیرمعمولی که منجر به این سوءقصد شد و در پی سوءقصد پیش آمد، موضوع نمایشنامه صالحان است. مهم نیست برخی از موقعیتها در این نمایشنامه چقدر به نظر خارقالعاده بیایند؛ همهی آنها عین واقعیتند.
آلبر کامو نویسنده خوشقیافه فرانسوی – الجزایری میانهی قرن بیستم بود که به خاطر رمانها، مقالهها و نمایشنامههایش مورد توجه قرار گرفت و در سال ۱۹۵۷ برنده جایزه نوبل ادبیات شد. موسسه نوبل در توصیف آثار او مینویسد: «آثار مهم ادبی او با روشنبینی و شنیدن دقیق مشکلات وجدان انسانی در زمان ما همراه است.»
نمایشنامه صالحان یکی از خواندنیترین کتابهای آلبر کامو است که پیرامون مسائل طغیان، انقلاب و جباریت میچرخد. در این نمایشنامه کوتاه که پنج پرده دارد یک سوال اساسی مطرح میشود: برای رسیدن به آرمان و هدف انقلابی باید چه چیزهایی را فدا کرد و مهمتر از همه، تا کجا میتوان پیش رفت؟
از جمله کتابهای آلبر کامو که تاکنون در سایت «معرفی و نقد کتاب کافهبوک» به آنها پرداخته شده میتوان به موارد زیر اشاره کرد. با کلیک بر روی هر کدام از این مطالب معرفی کاملی از آن کتاب ارائه شده است:
- رمان بیگانه
- نمایشنامه کالیگولا
- کتاب افسانه سیزیف
- رمان مرگ خوش
- نمایشنامه سوءتفاهم
- رمان طاعون
- کتاب حکومت نظامی
- کتاب خطاب به عشق
در ادامه با معرفی نمایشنامه صالحان با ما همراه باشید تا بررسی کنیم آیا از دیدگاه آلبر کامو در این کتاب، هدف وسیله را توجیه میکند یا خیر.
نمایشنامه صالحان
همانطور که اشاره شد داستان کلی نمایشنامه از این قرار است که گروهی از تروریستها قصد دارند ولیکی کنیاز سرگئی، عموی تزار را ترور کنند. همهچیز از قبل برنامهریزی شده و افراد در حالت آمادهباش منتظر عبور کالسکه کنیاز هستند. «کالیایف» کسی است که داوطلب شده تا اولین بمب را داخل کالسکه بیندازد و در این راه هم بسیار مصمم است.
کالیایف شاعر و بسیار خندهرو است و این کار را سعادتی بزرگ میداند که قلب استبداد را نشانه میگیرد. هنگامی که در گروه بحث میشود که کار باید با دقت و ظرافت انجام شود و حتی نیاز به فردی باتجربه دارند، کالیایف اینگونه از خود دفاع میکند:
(دستهایش را نشان میدهد) نیگا کن. فکر میکنی این دستها بلرزن؟ این دستها هیچوقت نمیلرزن. چی فکر کردی؟ اون جلاد جلوِ چشمم باشه و بعد دستم یا دلم بلرزه؟ اصلاً فکرش رو هم میتونی بکنی؟ (نمایشنامه صالحان اثر آلبر کامو – صفحه ۲۱)
با این حال «دورا» که تنها زن حاضر در نمایشنامه و بمبساز گروه است موضوع را تا این حد ساده نمیبیند. از دیدگاه او ایمان داشتن کافی نیست و فرد باید در لحظهی آخر که شجاعت دقیقاً به همان لحظه مربوط است هیجان خود را کنترل کند و کار را به نتیجه برساند. دورا تلاش میکند با گفتگو از لحاظ روانی کالیایف را هم آماده کند. به این ترتیب آماده انجام عملیات میشوند.
کالسکهی کنیاز همانطور که پیشبینی شده بود از راه میرسد ولی به آرامی حرکت میکند و هیچ صدایی هم از جایی شنیده نمیشود. هنگامی که کالیایف غرق در اشک بازمیگردد توضیح میدهد که کنیاز در کالسکه تنها نبود و دو بچه – برادرزادههای کنیاز – در کالسکه بودند. بنابراین او نتوانسته بود بمب را درون کالسکه بیندازد.
دویدم طرف کالسکه. بعد بچهها رو دیدم. نمیخندیدن. صاف و شق و رق نشسته بودن و به یه جای دور نگاه میکردن. ماتم گرفته بودن! توی اون لباسهای رسمی، با اون ژست رسمی، دستها زیر بغل، و هر کدوم طرف یه در کالسکه. (نمایشنامه صالحان اثر آلبر کامو – صفحه ۳۷)
این موضوع دستمایه بحث عمیقی بین اعضای گروه میشود که آیا کالیایف باید کار را تمام میکرد یا نه. اما شانس با اعضای گروه همراه است و کنیاز قرار است دوباره از همان مسیر به سمت تئاتر حرکت کند بنابراین آنها یک شانس دوباره خواهند داشت اما اگر دوباره بچهها در کالسکه بودند چه؟
[ » معرفی و نقد کتاب: نمایشنامه بالاخره این زندگی مال کیه؟ – اثر برایان کلارک ]
درباره کتاب آلبر کامو
آلبر کامو درباره نمایشنامه که همه اتفاقات آن عین واقعیت است اشاره میکند که حتی اسم شخصیتها را تغییر نداده و دلیل این کار را چنین بیان میکند: «علتش ضعف قوهی تخیلم نبوده، بلکه این کار را از سر احترام و تحسین نسبت به مردان و زنانی کردهام که در جریان نکوهیدنیترین اعمال، باز قادر نبودند دل و قلبشان را نادیده بگیرند.»
اما صحبت اصلی کامو در نمایشنامه و اعتقاد او این است که برای رسیدن به هدف، برای رسیدن به آرمانی که داریم – حتی اگر آن آرمان حمله به استبداد و رسیدن به عدالت و آزادی باشد – انجام هر کاری مجاز نیست. انسان نمیتواند از طریق کشتن بچهها این مسیر را طی کند و خواننده در این کتاب متوجه میشود که فلسفه کامو عدالتی را قبول دارد که در آن روح انسان از بین نرود. البته همه اعضای گروه تروریستی این دیدگاه را قبول ندارند.
یکی از افراد نمایشنامه «استپان» است که از زندان به سوئیس فرار کرده و به تازگی نزد اعضای گروه بازگشته است. از دیدگاه او نظم آهنین چیزی است که آنها را نجات میدهد. او میگوید «حزب سوسیالیست انقلابی به یه نظم آهنین احتیاج داره. اگه این نظم آهنین رو داشته باشیم، کنیاز رو میکشیم و قال این استبداد رو میکَنیم.» اما اگر این نظم رعایت نشود خطاهایی پیش میآید که باعث زنده ماندن استبداد میشود. یکی از این خطاها هم غفلت کالیایف است که بمب را در لحظه آخر پرتاب نکرد.
استپان بمب را انقلابی میداند و در راه رسیدن به هدف همهچیز را مجاز میداند. نقطه اوج کتاب نیز دقیقاً جایی است که بین اعضای گروه بحث شدیدی پیرامون کار کالیایف جریان دارد. استپان با یک سوال کلیدی اعضای گروه را به چالش میکشد:
چه اهمیتی داره که تو صالح نباشی، برپاکنندهی عدالت نباشی، ولی عدالت اجرا بشه، حتی به دست آدمکشها؟(نمایشنامه صالحان اثر آلبر کامو – صفحه ۴۴)
نمایشنامه صالحان با حالوهوایی پرشور و قهرمانانه آغاز میشود ولی درنهایت با ابهام و تردید ادامه پیدا میکند. مباحث اخلاقی و بحثهای موجود در کتاب بسیار جدی هستند و خواننده باید مراقب باشد انتخاب درست را فراموش نکند. درنهایت اینکه آلبر کامو طرفدار زندگی و البته عصیان در برابر ناعدالتی است اما آیا عدالت با مرگ بیگناهان ممکن است؟
مترجم کتاب – خشایار دیهیمی – که ترجمه خوبی از کتاب ارائه داده است در یادداشتی که ابتدای کتاب آمده است، دلیل انتخاب عنوان کتاب را چنین توضیح میدهد: این نمایشنامه قبلاً با ترجمههای متعدد تحت دو عنوان عادلها و راستان به فارسی منتشر شده است. بنا به تصریح خود کامو، عنوان، برگرفته از یک روایت عبری است. طبق این روایت، در هر نسل ۳۶ نفر متولد میشوند که بار رنج جهان را به دوش میکشند تا جهان را از پلیدیها مصون و محفوظ بدارند و جان خود را هم در این راه فدا میکنند… در فارسی، کلیمیان اینان را «صلحا» یا «صالحان» میخواندند.
[ » معرفی و نقد کتاب: نمایشنامه در انتظار گودو – همراه با اینفوگرافیک ]
جملاتی از نمایشنامه صالحان
نظم لازمه. نظم آهنین. توی زندون اینو فهمیدم. حزب سوسیالیست انقلابی به یه نظم آهنین احتیاج داره. اگه این نظم آهنین رو داشته باشیم، کنیاز رو میکشیم و قال این استبداد رو میکَنیم. (نمایشنامه صالحان – صفحه ۱۴)
حرفزدن از بیعدالتی کافی نیست. باید جونت رو کف دستت بگیری و مبارزه کنی. (نمایشنامه صالحان – صفحه ۱۸)
فکر میکنن دیوونهم، فکر میکنن هواییام. ولی من هم مثل اونا یه آرمان دارم. مثل اونا دلم میخواد خودم رو فدای آرمانم بکنم. من هم میتونم مثل اونا زرنگ باشم، تودار باشم، دروغ بگم، خودم رو بروز ندم. اما زندگی بازم به نظر قشنگه، محشره. من زیبایی رو دوست دارم، از خوشبختی خوشم میآد! واسه همینه که از استبداد بیزارم. چطوری میتونم اینها رو براشون توضیح بدم؟ انقلاب، آره، معلومه! ولی انقلاب واسه زندگی، واسه فرصتدادن به آدمها که زندگی کنن و از زندگی لذت ببرن، میفهمی؟ (نمایشنامه صالحان – صفحه ۲۵)
هیچوقت بچههایی رو که از گرسنگی میمیرن دیدین؟ من دیدهم. و مُردن با بمب در مقایسه با مرگ تدریجی از گرسنگی عین خوشبختیه. (نمایشنامه صالحان – صفحه ۴۲)
من حاضر نیستم با وعدهی عدالتی موهوم در آینده، خودم رو اسباب یه بیعدالتی و ظلم تازه و اضافی کنم. برادرها، میخوام رک و پوستکنده حرف بزنم و دستکم به شما چیزی رو بگم که سادهترین دهقان ما هم میتونه به شما بگه: کشتن بچهها خلاف شرفه. و اگه یه روزی توی زندگیم ببینم که انقلاب حسابش رو از شرف جدا کرده، من هم حسابم رو از انقلاب جدا میکنم. (نمایشنامه صالحان – صفحه ۴۶)
شرف آخرین دارایی فقراس. (نمایشنامه صالحان – صفحه ۴۶)
اگه میشد فقط برای یک ساعت رنج و بدبختیِ این دنیا رو از یاد برد، و دل رو به دل سپرد که هرجا میخواد بره و تو رو با خودش ببره. یک ساعت، به هوای دل خود، یک ساعت و نه بیشتر. میتونی فکرش رو بکنی؟ (نمایشنامه صالحان – صفحه ۶۰)
دنیا شده برهوت، برهوتی خالی از انسانیت. (نمایشنامه صالحان – صفحه ۸۳)
آدمهایی هستن که حتی پستتر از آدمکشهان؛ آدمهایی که دیگران رو وادار میکنن دست به جنایت و آدمکشی بزنن، آدمهایی که ذاتاً جنایتکار و آدمکش نیستن. (نمایشنامه صالحان – صفحه ۸۵)
مُردن و خلاصشدن از تضادهای درونت خیلی سادهتر و آسونتر از زندگیکردن با این تضادهای درونیه. (نمایشنامه صالحان – صفحه ۹۹)
مشخصات کتاب
- کتاب صالحان
- نویسنده: آلبر کامو
- ترجمه: خشایار دیهیمی
- انتشارات: ماهی
- تعداد صفحات: ۱۰۸
- قیمت چاپ سوم – زمستان ۱۳۹۵: ۷۵۰۰ تومان
نظر شما در مورد کتاب صالحان چیست؟ لطفا اگر این کتاب را خواندهاید، حتما نظرات ارزشمند خود را با ما در میان بگذارید. با نظر دادن در مورد کتابها در انتخاب کتاب به همدیگر کمک کنیم.
[ لینک: کانال تلگرام کافه بوک ]
» معرفی چند کتاب دیگر با ترجمه خشایار دیهیمی: