کتاب وحشی با عنوان فرعی از گمشده تا پیدا شده در مسیر پاسفیک کرست اثر شریل استرید (زاده ۱۷ سپتامبر ۱۹۶۸) رماننویس، مقالهنویس و مجری مقیم آمریکاست. اولین رمان وی – مشعل – در سال ۲۰۰۶ چاپ شد که نظر مثبت منتقدان را به همراه داشت. کتاب دومش یعنی کتاب وحشی که سرگذشت نامه خود اوست، در سال ۲۰۱۲ به چاپ رسید و به اثری پرفروش در سطح جهان بدل گردید و باعث شهرتش شد.
پشت جلد کتاب وحشی آمده است:
کتاب وحشی در مورد زندگی واقعی خود نویسنده نوشته شده، دختری که در ۲۲ سالگی مادرش را از دست میدهد و در چهارسال بعدی، به دلیل غم فقدان مادرش در زندگی و ازهم پاشیدن خانواده به مسیر تجربههای مخاطرهآمیز و اشتباه میافتد و زندگی کاری و عشقی و خانوادگیاش کاملا در معرض نابودی قرار میگیرد.
ممکن است کلیت این داستان برای شما خیلی کلیشهای و دراماتیک به نظر برسد و نظرتان را برای مطالعه کتاب جلب نکند! اما چه چیزی باعث محبوبیت و پرفروش شدن این کتاب شده است؟ – قلم نویسنده!
[ مطلب مرتبط: کتاب دختر استالین – زندگینامه ]
درباره کتاب وحشی
شریل استرید با قدرت بیانی که دارد کاملا صادقانه و وفادارانه به پیش میرود. هیچ ترس و ابایی از نشان دادن خود واقعیاش ندارد. حتی در زمانهایی که احساس یا فکر غیر معقولی در لحظه نابهجا دارد بازهم بیانش میکند و کاملا به شما این احساس را میدهد که زندگی و شخصیتش (بدون هیچ اغراق یا ادبی کردن بیش از اندازه) را زیر اشعه ایکس گذاشته است! این صداقت همه جانبه به شدت خواننده را به نویسنده نزدیک میکند. داستان به قدری بیتعارف و راحت بیان میشود که شما فکر میکنید میتواند زندگی خود شما هم باشد! و از همه مهمتر چقدر شخصیت اصلی داستان شبیه به زندگی واقعی است: یک انسان کامل با تمام مزایا و معایبش.
این صداقت قلم باعث شده برخی از کاربران گودریدز از شریل استرید عصبانی شوند که چرا تا این حد خودخواه بوده یا چرا چنین تصمیماتی گرفته است! یا چرا به راحتی زندگیاش را در معرض چنین تجاربی قرار داده است. اما باید به خاطر داشته باشیم که واکنشها و نحوه پذیرش هر انسانی کاملا متفاوت است و حتی خود نویسنده هم تمام تصمیماتی که در آن چهار سال پشت سر گذاشته را تایید نمیکند. اما تمام همین مشکلات باعث میشود او دست به نجات خودش بزند و مسیری را نتخاب کند که به جلای روحی و ذهنیاش منجر شود.
یکی دیگر از جنبههای فوقالعاده قلم نویسنده، تشبیهات و استعارههای به شدت عمیقی است که در نوشتن استفاده کرده است. کتاب به شدت روان و خوشخوان و به نظر راحت و ساده نوشته شده اما بدون درک کردن استعارههایی که شرل بکار برده بخش اعظمی از دریافتهای روحی و تحول زندگیاش را از دست میدهید! این استعارهها به شدت هوشمندانه و در عین حال به نظر سطحی نوشته شدهاند اما نقطه قوت نویسندگی شریل استرید هستند. در تک تک لحظههای مطالعه باید به یاد داشته باشد که چکمه فقط یک چکمه ساده کوهنوردی نیست! یا دل کندن از یک غذا، دیدن یک بیلچه و احساس نیاز پیدا کردن به خرید کتابی که راهنمای مسیر پاسفیک کرست است، بیرون آوردن ماشین مدفون زیر برف و همزمانی تصمیم به سفر و… صرفا یک اتفاق ساده نیستند.
هر بخش کتاب با جملاتی از سایر نویسندگان شروع میشود، جملاتی که به شدت هوشمندانه و خوب انتخاب شدهاند، فلسفی و انگیزشیاند و به واقع همان جملاتیاند که برای خود شرل هم کمک کننده بودهاند. مانند:
بخش سوم – گسترهی نورها
حالا ما درن کوهها هستیم، و آنها درون ما. – جان میور (اولین تابستان من در سیرا)
اگر شهامتت سد راهت شد پایت را از شهامتت فراتر بگذار. –امیلی دیکنسون
مابقی کتاب در مورد رفتن به این مسیر و طی کردن آن است که برای شریل تبدیل به مسیر رسیدن به خود و تزکیه نفس میشود. در تمام طول راه صحبتهای شریل با خودش، با مادر از دست رفتهاش و تقلای شریل برای کنار آمدن و پذیرفتن این فقدان و زندگی نابود شدهاش است. صحبتهایی که علاوه بر کمک کردن به شریل در واقع برای ما هم راهگشا و الهامبخشاند. نحوه بیان شریل به شدت خاص و جالب است. از ترکیبها و جملاتی استفاده میکند که برای خواننده تازگی دارد و کتاب را از یک کتاب زندگینامه معمولی به یک کتاب سیر و سلوکی فوقالعاده تبدیل میکند.
تصمیم به قدم گذاشتن در چنین راه دشوار و طولانی – بیش از ۱۰۰۰ مایل از کالیفرنیای جنوبی، تا پل خدایان در مرز اورگان در واشنگتن. این مسیر زیبا کل طول وست کاوست (west coast) را، از کانادا تا مکزیک، در بر میگیرد. با توجه به سازمان پسیفیک کرست، این مسیر، ناهموار، دورافتاده و در بخشی نقاط خطرناک است که به راحتی نمیتوان از آن عبور کرد – برای یک دختر جوان که تا به حال تجربه پیادهروی یا حتی تنهایی پیک نیک رفتن را هم نداشته، اراده و قدرت شرل را نشان میدهد و همچنین به ما نشان میدهد که پس ما هم میتوانیم! پس همه چیز فقط به خواست آدم بر میگردد، که حاضری برای نجات خودت تا کجا پیش بروی؟
شما پا به پای نویسنده در این مسیر پیادهروی میکنید، تشنه میشوید، از تنهایی در شب در جنگل به وحشت میافتید، از تمام نابلدیهای خود و بازهم وارد شدن به این مسیر خشمگین و ناامید میشوید، سنگینی کولهپشتی شرل بر روی شانههای شما هم هست و در واقع شما هم دارید به مرحله نهایی پیدا کردن خود نزدیک میشوید و بارها از خودتان میپرسید من حاضرم برای زندگیام چکار کنم؟ من تا کجا به پیش می روم؟
تمام تجربیات قبل از پیادهروی و طول پیادهروی آن قدر حرف برای گفتن دارند و خوب بیان شدهاند که خواننده ممکن است فکر کند پس نویسنده چه چیزی را برای پایان کتاب نگه داشته است؟ چه حرف پایانی در چنته دارد که بعد از تمام این تجربه فوقالعاده بازهم قادر باشد ما را تکان دهد و به خودمان بیاورد؟ اما اصلا نگران نباشید! در پایان کتاب وحشی شما به شدت غافلگیر میشوید. پاراگراف پایانی کتاب فوق العاده نوشته شده و با قدرتی عظیم به ذهن شما فرود میآید. درسی که نویسنده خودش از پس تمام این تجارب گرفته و به راحتی در اختیار شما هم قرار میدهد. پس زمانی که فکر میکنید بهترین قسمت کتاب نوشتههای طول مسیر هستند بازهم اتفاق بهتری برای دریافت ذهنی شما در صفحه آخر کتاب میافتد.
[ مطلب مرتبط: کتاب من یک نجات یافتهام – تجربیاتِ ١٠٨ زن و مرد است که توانستهاند با غلبه بر بیماریشان شاهدى باشند بر علاجپذیر بودن سرطان ]
مترجم در ابتداری کتاب وحشی آورده است:
این کتاب برای سرگرمی مناسب نیست. ممکن است خیلی از ما در موقعیت شخصیت اصلی این کتاب قرار گرفته باشیم یا در آینده قرار بگیریم. اگر عزیزی از دست داده اید، اگر غمگین یا افسرده یا نا امید هستید، اگر در زندگیتان روزهایی بوده که دوست داشتهاید قید همه چیز را بزنید و سر به بیابان بگذارید، اگر در زندگیتان حماقتی کردهاید، این کتاب، برای شماست.
من اضافه میکنم که اگر حتی فکر میکنید خیلی قوی و بااراده هستید هم این کتاب را بخوانید!
اگر فیلمی که بر اساس این کتاب ساخته شده را ندیدهاید پیشنهاد میکنم حتما اول کتاب را بخوانید و یا اگر فیلم را دیدهاید و فکر میکنید نیازی به خواندن کتاب نیست، سخت در اشتباهید! این کتاب بر اساس مونولوگها و دریافتهای حسی و ذهنی نوشته شده که در فیلم قابل بیان و اشاره نیستند و شما تمام آن استعارهها و مفهومهای بینظیر را از دست میدهید. پس حتما کتاب را بخوانید و بر اساس فیلم قضاوت نکنید.
دیدن مصاحبههای مختلف و نشستهایی که شریل استرید در مورد کتاب داشته هم بسیار جالب و شنیدنیاند. شریل استرید که گاهی سخنرانیهایی در TED نیز داشته که دیدن آنها هم خالی از لطف نیست.
در مورد ترجمه این کتاب باید اضافه کنیم که ترجمه به شدت عالی و قوی و روان انجام شده است. این کتاب سرشار از بازیهای کلامی با کلمه wild و ترکیبهای عجیبی است که از ویژگیهای قلم نویسنده است. کلمات عجیبی که خودش خلق کرده و استفاده کرده و شیوه نگارش خاصش کار ترجمه را به زبان فارسی سخت میکند اما مترجم – میعاد بانکی – به استادی از پس ترجمه کتاب و معادلسازی با فارسی، به طوری که نه به روان بودن و قابل فهم بودنش ضربهای بزند نه به لحن نویسنده، بر آمده و اگر این کتاب ترجمهای خوبی نداشت بیشک نمیتوانست برای خواننده فارسی زبان هم همانقدر تاثیرگذار باشد.
امیدواریم شما هم از خواندن این کتاب همانقدر لذت ببرید و درس بگیرید. این کتاب باعث تحول و انگیزش برای میلیونها خواننده در سرتاسر جهان شده است.
جملاتی از کتاب وحشی
احساس کردم که به دو بخش تقسیم شدهام: زنی که پیش از مرگ مادرم بودم و زنی که حالا بودم. زندگی قدیمیام مانند یک کبودی بر سطح بدنم بود. خود واقعیام در زیر آن کبودی، تحت همهی چیزهایی که فکر میکردم از آنها مطلع هستم، میتپید. (کتاب وحشی – صفحه ۵۳)
میتوانستم فروپاشی را درونم احساس کنم، مانند تکان خوردن یک گل قاصدک در باد. با هر حرکتم، یکی دیگر از گلبرگها پراکنده میشد. با خودم گفتم، خواهش میکنم، خواهش میکنم. (کتاب وحشی – صفحه ۵۸)
ترس، تا حد زیادی، زادهی داستانهایی است که برای خودمان تعریف میکنیم، بنابراین تصمیم گرفتم تا به خودم داستانی متفاوت از داستانی که به یک زن گفته میشد، بگویم. (کتاب وحشی – صفحه ۷۳)
مرگ مادرم چیزی بود که باعث میشد تا عمیقا باور کنم در امنیت هستم: با خودم فکر کردم که، امکان نداره اتفاق بدی برای من بیفته. بدترین اتفاق پیشتر رخ داده بود. (کتاب وحشی – صفحه ۸۵)
تنهایی همیشه برایم یک مکان واقعی بود، انگار تنهایی یک موقعیت نبود، بلکه بیشتر شبیه به اتاقی بود که میتوانستم در آن خلوت کرده و خود واقعیام را پیدا کنم. (کتاب وحشی – صفحه ۱۷۲)
از دید من، جهان گراف یا فرمول یا معادله نبود. یک داستان بود. بنابراین بیشتر به توضیحات داستانی کتاب راهنما اتکا کرده بودم. (کتاب وحشی – صفحه ۲۰۴)
تنها چیزی که آنها میگفتند این بود که، اما تو خیلی خوشحال به نظر میرسی! و این حقیقت داشت: ما خوشحال به نظر میرسیدیم. درست مانند وقتی که مادرم مرد و میکوشیدم جوری رفتار کنم که انگار همه چیز رو به راه است. غم و اندوه چهرهای ندارد! (کتاب وحشی – صفحه ۳۱۰)
اگر به پل خدایان میرسیدم، میتوانستم در سراسرش پیادهروی کنم. اگر انجامش میدادم چه کسی میشدم؟ اگر انجامش نمیدادم چه کسی میشدم؟ (کتاب وحشی – صفحه ۳۴۵)
به یاد آوردم که این دریاچه روزی کوه مازاما بوده است. این دریاچه روزی، کوهی بوده که ۱۲۰۰۰ پا ارتفاع داشته و سپس قلبش نابود شده. این دریاچه روزی خاکستر و گدازه و سنگ بوده. این دریاچه روزی یک کاسهی خالی بوده که صدها سال طول کشیده تا پر شود. ولی هرچقدر میکوشیدم، اثری از آن ها نمیدیدم. نه کوه و نه بیابان و نه کاسهی خالی را. آنها دیگر آنجا نبودند. آنجا فقط آرامش و سکوت آب وجود داشت: چیزی کخ کوه و بیابان و کاسهی خالی، پس از آغاز التیام به آن تبدیل شدند. (کتاب وحشی – صفحه ۳۹۱)
افتخارات کتاب وحشی
- ترجمه شده به بیش از ۳۰ زبان
- قرار گرفته در فهرست پرفروشترین کتابهای نیویورک تایمز به مدت ۱۲۶ هفته متوالی
- بهترین کتاب سرگذشت نامه سال ۲۰۱۲ در سایت گودریدز
- برنده بهترین کتاب غیرداستانی در جشنواره پادلی
- برنده بهترین کتاب غیر داستانی بزرگسالان از جشنواره کتاب هندوستان
- فینالیست خالق بهترین کتاب غیر داستانی در جشنواره کتاب اورگن
- قرار گرفته در فهرست باشگاه کتابخوانی اپرا وینفری
مشخصات کتاب
- کتاب وحشی
- نویسنده: شریل استرید
- ترجمه: میعاد بانکی
- انتشارات: ستاک
- تعداد صفحات: ۴۴۶
- قیمت: ۳۶۰۰۰ تومان
👤 نویسنده مطلب: نگار نظری
نظر شما در مورد کتاب وحشی چیست؟ لطفا اگر این کتاب را خواندهاید، حتما نظرات ارزشمند خود را با ما در میان بگذارید.
» معرفی چند کتاب زندگینامه دیگر: