فقط روزهایی که مینویسم اثر جستارنویس، ویراستار و فیلمنامهنویس آمریکایی آرتور کریستال Arthur Krystal است. کریستال توانسته در سال ۲۰۱۰ جایزه بهترین جستارنویس سال را در آمریکا از آن خود کند. او برای مجلهها و نشریههای معتبر مینویسد و شغل اصلیاش نوشتن نقد و معرفی کتاب است.
نکته عجیب درباره جستارنویس معروف این است که اطلاعات بسیار کمی از او وجود دارد. حتی تاریخ تولد او برای ما مشخص نیست و در سراسر اینترنت و در پروفایلهای او در سایتهای مختلف فقط یک عکس وجود دارد. آرتور کریستال توانسته زندگی خود را کاملا شبیه جی. دی. سلینجر (نویسنده کتاب ناتور دشت که سالهای سال به دور از مردم و رسانهها زندگی کرد.) دور از چشم همه نگاه دارد.
مترجم کتاب – احسان لطفی – درباره آرتور کریستال مینویسد: «کریستال را لابهلای مقالههایش بهتر میشود پیدا کرد. مقالههایی که بیشترشان درباره ادبیاتند اما ماهرانه از میان جزئیات شخصی میگذرند. خنثی و همهجانبه و بیطرف به نظر میآیند – از نگاه دانای کلی که از بالا و اطراف به سوژه نگاه میکند – اما ردِ چشمی که دارد نگاه میکند در تصویر معلوم است.» به عقیده من هم با خواندن این کتاب شما میتوانید نویسنده را کاملا از میان کلمات بشناسید و حتی نحوه زندگی او را درک کنید.
پشت جلد کتاب فقط روزهایی که مینویسم آمده است:
[ معرفی کتاب: کتاب چرا ادبیات اثر ماریو بارگاس یوسا ]
کتاب فقط روزهایی که مینویسم
همانطور که روی جلد کتاب هم نوشته شده است، این کتاب شامل پنج «جستار روایی» درباره نوشتن و خواندن است. اما شاید بد نباشد قبل از پرداختن به کتاب تعریفی از «جستار» و «جستار روایی» داشته باشیم. در نظر داشته باشید که این موارد با مقاله متفاوت هستند. در ابتدای کتاب تعریف مفصلی از جستار و جستار روایی ارائه شده است اما در اینجا به تعریف کوتاهی از هر کدام بسنده میکنیم.
» جستار:
متنی غیرداستانی درباره مفهوم یا رخدادی واقعی است که فقط به یک موضوع مشخص میپردازد و هدفش طرح دیدگاه شخصی و توجیه موضعگیری نویسنده است. به عبارتی مقالهای است که به جای انتقال اطلاعات صرف، دیدگاه جستارنویس نسبت به موضوع را شرح میدهد.
» جستار روایی:
متنی غیرداستانی درباره مفهوم یا رخدادی واقعی است که فقط به یک موضوع مشخص میپردازد، هدفش طرح دیدگاه شخصی و توجیه موضعگیری نویسنده است و با چاشنی طنزی ظریف، ساختاری ظاهرا نامنظم و گاه به لحنی شبیه زبان شفاهی، داستان یا ساختار داستانی را به خدمت خود میگیرد و روایت نویسنده از موضوع را ارائه میدهد.
عنوان جستارهای روایی کتاب فقط روزهایی که مینویسم عبارت است از: سخنگوی تنبلها / لذتهای گناهآلود / وقتی نویسنده حرف میزند / زندگی و نویسندگی / دیگر کتاب نمیخوانم.
جستار اول این کتاب شاید شخصیترین جستار کتاب باشد. نویسنده در آن به زندگی خودش و موضع مهمی که در پیش گرفته میپردازد. اینکه چرا سبک زندگی فقیرانهای در پیش گرفته و به دنبال پول نیست. در نظر بگیرید نویسنده برای اینکه نمیخواهد دنبال پول برود باید جواب پس دهد! همین باعث شده در متن این جستار نیش و کنایههای زیادی ببینیم. آرتور در این جستار سبک زندگی خودش و دیگر نویسندهها و ارتباط تنبلی با آن را بررسی میکند.
جستار دوم کتاب شاید یکی از بهترین جستارهایی باشد که میتوانید مطالعه کنید. جستاری درباره اینکه آیا دعوای داستان ادبی و داستان ژانر رو به پایان است؟ جستاری درباره اینکه چرا مثلا نویسندهها خجالت میکشند به یک کتاب خاص اشاره و اعتراف کنند آن را دوست دارند. درباره لذتهایی که فکر میکنیم گناهآلود هستند.
جستار سوم از کتاب فقط روزهایی که مینویسم نیز بسیار خوب است. احتمالا شما هم در مکالمات یا شبکههای اجتماعی با این سوال روبهرو شدهاید که میگوید: «دوست داشتید با کدام نویسنده دیدار کنید؟» آرتور کریستال در این جستار بسیار دقیق و بهجا شرح میدهد که چرا بهتر است خالقان متون محبوبمان را نبینیم.
جستار چهارم درباره این موضوع است که چرا زندگی و حرفه نویسنده از هم جدا نیست و جستار آخر کتاب، که به عقیده من ارزشمندترین جستار کتاب است به این سوال پاسخ میدهد که آیا خواننده واقعی آخر داستان معلوم میشود؟ در این جستار آخر نویسنده بازهم به مواردی اشاره میکند که شاید در حالت عادی کسی از آنها صحبت نکند. در واقع ترس از قضاوت شدن و احمق جلوه کردن در درون هر فردی باعث میشود او نظراتش را به طور کامل بیان نکند. اما در این جستارها آرتور کریستال همهچیز را بیان میکند و به خواننده نشان میدهد که ایرادی ندارد اگر شما هم متفاوت فکر میکنید.
[ معرفی کتاب: کتاب از کتاب رهایی نداریم – گفتگوی اومبرتو اکو و ژان کلود کریر ]
درباره کتاب آرتور کریستال
به راحتی میشود عاشق این کتاب و جستارهای آن شد اما از طرف دیگر ممکن است برای بسیارانی این کتاب هیچ جذابیتی نداشته باشد. مشخصا این کتاب شامل جستارهایی درباره نوشتن و خواندن است و شما اگر علاقهای به نوشتن نداشته باشید و یا کتابهای زیادی نخوانده باشید ممکن است با کتاب ارتباط برقرار نکنید.
در کتاب به رمانهای، نویسندهها و فیلسوفان زیادی اشاره شده و گاه درباره آنها حرفی زده میشود که باید در جریان آن کتاب و یا کارهای آن فرد باشید تا منظور نویسنده را درک کنید. البته مترجم کتاب برای هر مورد پانوشت مناسبی قرار داده اما به طور کلی بنابراین پیشنهاد ما این است که اگر عاشق نوشتن و خواندن هستید حتما این کتاب را بخوانید در غیر این صورت کمی صبر کنید و کتابهای بیشتری بخوانید.
نکته بسیار جذاب درباره کتاب فقط روزهایی که مینویسم برای من این است که در هر جستار نویسنده مقداری عصیان دیده میشود. میتوانید در هر نوشته ببینید که نویسنده به یک باور یا یک فکر حمله کرده و در نقد آن نکات خوبی اشاره کرده است. همین بیپرده سخن گفتن از موارد مختلف و ساختارشکن بودن آن باعث علاقهمند شدن شما به کتاب میشود.
مثلا در نظر بگیرید در جستار سوم، آرتور کریستال مینویسد نویسندهها تقریبا هرگز آن شخصیت جذاب و یا پختهای که فکر میکنیم نیستند و به طور کلی فکر دیدار با آنها اشتباه هست. نویسندهها در نوشتههایشان خوب فکر میکنند و بسیار پخته به نظر میآید اما در اگر با آنها روبهرو شوید ممکن است حالتان به هم بخورد. یا مثلا در جستار آخر آرتور که یک منتقد حرفهای است اعتراف میکند که دیگر کتاب خواندن فایدهای ندارد. کافیست شما با چند نویسنده و کارهای آنها آشنا باشید. نویسندههایی مانند مونتنی، شکسپیر، گوته، نیچه، داستایفسکی و… . آرتور اشاره میکند همینها کافی هستند و بقیه در طول تاریخ فقط به تفسیر و گزارش از این نویسندهها پرداختهاند.
کتاب ترجمه خوبی دارد و با گرافیک جذابش خواندن را لذتبخش میکند. آرتور کریستال نویسندهای باهوش، شجاع و خوشذوق است و اگر این کتاب را هم نمیخوانید پیشنهاد میکنم گاهی جستار بخوانید.
[ معرفی مطلب: چطور بیشتر کتاب بخوانیم؟ ]
جملاتی از کتاب فقط روزهایی که مینویسم
- سخنگوی تنبلها
در جامعهای که موفقیت مالی را با فراست، کاردانی و پرستیژ اجتماعی مترادف میداند، خوب پول درنیاوردن معانی خاص خودش را دارد. غیر از مشاغلی که در آنها پول، مساله و دغدغه اصلی نیست – مثل معلمی یا دیپلماسی یا فیلمسازی مستند – تصور عامه درباره صاحبان کمدرآمد بقیه شغلها این است که اعتماد به نفس یا عُرضه لازم برای پولدار شدن را نداشتهاند. (کتاب فقط روزهایی که مینویسم – صفحه ۱۸)
گول نخورید: تنبلی، شکل واحدی ندارد. آدمهای پرانرژی، ممکن است شبیه هم باشند اما تنبلها هر کدام با سرعتهای متفاوت ساز خودشان را میزنند. بعضیها شقالقمر میکنند و سر کار میروند، بعضیها در خانه میمانند و همسران پرانرژیشان با دنیای روزمره سر و کله میزنند، بعضیها هم واقعا رشد علف – یا معادل امروزیاش، تلویزیون – را تماشا میکنند. (کتاب فقط روزهایی که مینویسم – صفحه ۲۵)
- لذتهای گناهآلود
ستایش اغواگر است و نویسندههایی که معمولا در پی تحسین و تمجید ادبی نیستند هم ممکن است روزی دنبالش بیفتند. (کتاب فقط روزهایی که مینویسم – صفحه ۳۷)
اورول دو دسته کتاب بدِ خوب در ذهنش داشت: اولی شامل ادبیات تفننی میشد که هیچ ارتباطی با زندگی واقعی نداشت. دومی با آن که به زندگی واقعی مربوط بود اما «طبق هیچ استاندارد ادبی محکمی، نمیشد خوب خطابش کرد» و بنابراین نشان میداد که «روشنفکر و پالایش ذهنی، همانطور که به زیان کمدین موزیکال است برای داستانگو هم ضرر دارد.» (کتاب فقط روزهایی که مینویسم – صفحه ۴۱)
- وقتی نویسنده حرف میزند
فکر میکنم نویسندههایی که روی کاغذ، تحتتاثیر قرارمان میدهند ممکن است الزاما در ملاقات حضوری نتوانند این کار را بکنند. (کتاب فقط روزهایی که مینویسم – صفحه ۵۹)
زیاد میشنویم که آدمها می گویند حاضرند چقدر بدهند تا شکسپیر را ببینند! من یکی حاضرم کلی بدهم که او را نبینم، حداقل اگر کوچکترین شباهتی به بقیه آنهایی که تا به حال دیده ام داشته باشد. بنابراین پوزشهای دیرهنگام من نثار خورخه لوئیس بورخس باد که یک بار برای دیدن و شنیدناش راهم را کج کردم اما چیزی بیشتر از یک نارضایتی مبهم نصیبم نشد. چطور میتوانست غیر از این بشود؟ من از او انتظار برآورده کردن چیزی را داشتم که فقط از عهده داستانهایش برمیآمد. (کتاب فقط روزهایی که مینویسم – صفحه ۶۴)
میگویند یک روز جغرافیدان و کاشف آلمانی، فردریش هومبولت به دوستش که پزشکی پاریسی بود گفت که میخواهد یک دیوانه درست و حسابی را از نزدیک ببیند. چند روز بعد سر میز مهمانی دوستش، با دو مرد در طرفین خودش روبهرو شد، یکی مودب و کمحرف بود و به گپ و گعده تن نمیداد. دیگری لباسهای تابهتا و ناهماهنگ داشت، درباره همه موضوعات جهان حرف میزد، دستهایش را بیمحابا در هوا تکان میداد و اداهای هولناک از خودش در میآورد. وقتی شام تمام شد هومبولت به مرد حراف اشاره کرد و در گوش میزبانش گفت «از دیوانهات خوشم آمد». میزبان ابرو در هم کشید و جواب داد: «دیوانه، آن یکی است. ایشان موسیو بالزاک هستند.» (کتاب فقط روزهایی که مینویسم – صفحه ۷۱)
- زندگی و نویسندگی
کییرکگور جایی میگوید که دو راه برای زندگی هست: آدم میتواند رنج بکشد یا استاد و متخصصِ رنجِ دیگران باشد. منظور کییرکگور از استاد، کسی است که تواناییهای خاص و چشمگیرش در مشاهده و تامل، او را از رنج مهیب در امان بدارد. استادِ کییرکگور، ولو تنها از همین دریچه، به هنرمند نیچه شبیه است؛ کسی که منفصل از عمیقترین لحظههای محسوسِ حیات زندگی میکند. هنرمندها به روایتِ نیچه، آدمهای پرشوری نیستند. آنقدر مشغول تفسیر خودشانند که زمان و توانی برای احساسِ شرم دربارهی خودشان باقی نمیماند. دربرابر شورها و شوقهای آتشین هم شرمگین نمیشوند چون همیشه دارند شور را به منتها درجه در هنرشان به کار میبرند. احساساتی که در حالت عادی میتوانستند صرف عشق و خشمهای پرشور و حرارت شوند، با جبر و وسواس استفاده از زندگی برای خلق هنر، تخلیه میشوند و به تعبیر نیچه در این فرآیند، هنر مانند خونآشامی شیرهی زندگیِ هنرمند را میمکد. (کتاب فقط روزهایی که مینویسم – صفحه ۷۹)
- دیگر کتاب نمیخوانم
بیشتر خوانندگان اما، از زیر سوال بردن متخصصان میترسند؛ میترسند که به خاطر درک نکردن و قدر ندانستنِ شعری از جیمز مریل یا جوری گراهام، احمق به نظر بیایند. میترسند در زمره همان آدمهایی قرار بگیرند که به یک تابلوی نقاشی اکسپرسیونیستی نگاه میکنند و میگویند «بچه ده سال من هم میتواند این را بکشید.» (کتاب فقط روزهایی که مینویسم – صفحه ۱۰۱)
من همچنان معتقدم یک تار موی هومر، دانته، شکسپیر، کیتس و جویس میارزد به همه نظریهپردازها و متخصصان چندفرهنگی یا کسانی که در کارگاههای نگارش خلاق شرکت میکنند و این روزها به زور میخواهند ما را به فیض برسانند. (کتاب فقط روزهایی که مینویسم – صفحه ۱۰۲)
مشخصات کتاب
- عنوان اصلی: فقط روزهایی که مینویسم
- عنوان فرعی: پنج جستار روایی درباره نوشتن و خواندن
- نویسنده: آرتور کریستال
- ترجمه: احسان لطفی
- انتشارات: اطراف
- تعداد صفحات: ۱۲۰
- قیمت چاپ ششم: ۱۶۰۰۰ تومان
نظر شما در مورد کتاب فقط روزهایی که مینویسم چیست؟ لطفا اگر این کتاب را خواندهاید، حتما نظرات ارزشمند خود را با ما در میان بگذارید.
» معرفی چند کتاب دیگر: