انتشارات متخصصان

کتاب خنده سرخ

هزار و یک کتاب قبل از مرگ

کتاب خنده سرخ یک رمان ضدجنگ است که به صورت یادداشت‌های هذیان گونه، پراکنده و نامنظم و با شیوه سیال ذهن روایت می‌شود. ما این روایت را از زبان شخصى می‌شنویم که برادرش به جنگ رفته، دو پایش را از دست داده و عقل او زایل شده است.

حال او از طریق یادداشت‌های پراکنده برادرش، سعی دارد فجایعی را که از سر گذارنده‌اند شرح دهد. جالب است که بدانید هیچکدام از شخصیت‌های داستان نامی ندارند و آن‌ها فقط، طبق جایگاه، شغل و نسبت خانوادگی خطاب قرار می‌گیرند. همین موضوع ما را به این سمت سوق می‌دهد که انسان‌ها صرفا مهره‌هایی هستند که توسط سیاست و ساز و کار جنگ به بازی گرفته می‌شوند.

از طرفی، فرم روایی داستان به گونه‌ای است که تا نیمه کار، گمان می‌کنیم همان شخصیت محوری راوىِ ماجراست، اما بعد، راوی اصلی و نقطه نظر داستان را می‌شناسیم. این یکی از تکنیک‌های آندری‌یف است، که مخاطب را به بازی بگیرد.

در مقدمه کتاب خنده سرخ چنین آمده است:

خنده سرخ نخستین بار در ١٩٠۵ و در ویژه‌نامه‌ی مجله دانش روسیه که به یاد آنتون چخوف تقدیم شده بود، در کنار آثار ارزشمندى از گورکى و کوپرین و بونیون به انتشار رسید (چخوف در ١٩٠۴ و پیش از پایان خنده سرخ فوت کرد). اثر را ماکسیم گورکى ضمن نامه‌ای به آندری‌یف بسیار ستود و آن را به غایت مهم و بهنگام و گیرا دانست. رمان بر خوانندگان و منتقدان روسى تاثیر چشمگیر و حیرت‌آوری داشت و بلافاصله در همان سال به چندین زبان ترجمه شد.

از جمله دیگر آثار لیانید آندری‌یف که با ترجمه‌های خوب حمیدرضا آتش‌برآب روانه بازار شده‌اند می‌توان به این دو کتاب نیز اشاره کرد:

کتاب خنده سرخ

شخصیت محوری داستان، بعد از آنکه در جنگ دو پایش را از دست می‌دهد، به آغوش خانواده برمی‌گردد. و درحالی که سعی دارد همه‌چیز را عادى جلوه دهد و از امکان‌های زندگی‌ای که برایش باقى مانده نهایت استفاده را برای ادامه این زیستِ ناچیز بکند، هرچقدر جلوتر می‌رود می‌بیند آنقدر محدود شده که توان هیچ کاری را ندارد. نه توان نوشتن را؛ بخاطر لرزش بی‌امان دستانش، و نه حتی دیگر توانِ فکر کردن و حرف زدن را، با مغزی که گویی از درون دچار فروپاشى شده است.

او ذوب شده، به کلى از بین رفته و گویی تازه دارد تکه‌های از بین رفته‌اش را می‌بیند و باز می‌شناسد.

به باور راوی، کسانی که در جنگ حضور دارند، رفته رفته دچار حالتِ منگی می‌شوند. عقل و درایتشان را از دست می‌دهند و درواقع مطلقاً متوجه نیستند که چه چیزی در اطرافشان در حال وقوع است. آن‌ها صرفاً ماشین‌وار می‌کشند یا طبق طبیعتشان برای زنده ماندن می‌جنگند. نوعی اراده معطوف به حیات که خودشان هم متوجه آن نیستند. آن‌ها آنقدر در جنگ و خون حل شده‌اند، که اگر در میان راه، جلویشان را بگیرید و از آن‌ها بپرسید چه کسى هستند و اینجا چکار میکنند؟ جوابى ندارند!

آندری‌یف از جنگی می‌گوید که ذره ذره تمام امکان‌های زیستن را از انسان سلب می‌کند؛ حتی حداقل امکان‌های یک زیست ساده و معمولى را. جنگی که تمام نمی‌شود، چرا که در ذهن انسان‌ها به طرزی مصرانه و جنون‌وار خود را ادامه می‌دهد.

کتاب خنده سرخ، تصویری است از زمینى آغشته به خون. دیگر نه گلى می‌روید و نه ترانه‌ای خوانده می‌شود. بلکه فقط خون است که جریان دارد. توده‌ای صاف و خون‌آلود. که نقطه نقطه‌اش را جسد پوشانده، با خنده‌ای سرخ بر لب که حاکی از ادامه حقارت‌آمیز این زیستن است.

[ » معرفی و نقد کتاب: رمان رودین  – ادبیات روسیه ]

کتاب خنده سرخ

جملاتی از متن رمان خنده سرخ

می‌شود بیرحم شد، احساس را دور ریخت و مثل قصاب و جراح و یک نظامی به دیدن اشک و خون و رنج عادت کنی، ولی چه‌طور ممکنه حقیقت را بشناسی و آگاهانه نادیده‌اش بگیری؟!

زمان می‌گذرد، می‌بینم دارم به همه‌ی این مرگ و رنج و خون عادت می‌کنم، حسم را به زندگی روزمره از دست می‌دهم، هر روز سردتر از دیروزم و فقط دارم به فجایع واکنش نشان می‌دهم، با این حال بازهم نمی‌توانم به واقعیت مسخره‌ی این جنگ عادت کنم.

مزخرف می‌گویند که به تعداد آدم‌ها ذهنیات و تصورات مختلفی وجود دارد. بشریت فقط یک ذهن و تصور دارد و همان هم دارد تیرگی می‌گیرد.

شانه ای بالا انداخت و گفت: چاره چیه؟ هر روز و تقریباً سر یک ساعت مشخص روزنامه‌ها موتورشان روشن می‌شود و بشریت به لرزه می‌افتد. این همزمانی تأثرات و افکار و رنج و وحشت پشتم را خالی می‌کند و حس می‌کنم یک تخته‌پاره روی امواجم یا ذره غباری توی گردباد. با قدرت زیادشان من را از زندگی معمولم جدا می‌کنند و هر صبح خدا لحظه رعب‌آوری از راه می‌رسد که من انگاری بالای پرتگاه سیاه جنون آویزان مانده‌ام و… بعد هم از آنجا پرت می‌شوم چون که… چون که باید سقوط کنم. قضیه قطعیه. تو هنوز همه چیز را نمی‌دانی داداش. تو روزنامه نمی‌خوانی و خیلی چیزها را ازتان مخفی کرده‌اند. نه، هنوز از همه چیز خبر نداری، داداش.

وای از این انتظار، وای از این نزدیک‌شدنِ آهسته و محتوم جنون، وای از این احساس آنیِ چیزی عظیم که به ورطه می‌افتد، وای و وای از این درد تحمل ناپذیر که اندیشه‌ی آدمی را یکسر زجر می‌دهد… قلبم بی‌حس و نابود شده است و دیگر بارقه‌ی حیاتی در آن نیست.

از طاعون می‌شد به جایی گریخت و پنهان شد و برای رهایی از آن چاره‌ای جست، اما چه‌طور می‌توان از کمند فکری که به هرچیز رسوخ می‌کند و حد و مرزی نمی‌شناسد، گریخت؟!

این مردمی که من می شناسم، با کمال میل حاضرند تن به هر بلاهتی بدهند تا فقط نشنوند چه طور عقلشان در مبارزه طاقت فرسا با مزخرفات زائل مى‌شود.

دارم از شما می‌پرسم، آدمکشان ملعون! دارم در برابر چشم جهان و جهانیان از شما می‌پرسم، آدمکشان ملعون، ای کلاغ‌هایی که بر مردار خلق نشسته‌اید، ای درندگان پست مفلوک! شما مشتی درنده‌اید! چرا برادرم را کشتید؟ اگر چهره‌ای انسانی داشتید، بر صورتتان سیلی می‌زدم، اما چهره‌تان پوزه‌ی کریه درندگان است. تظاهر می‌کنید که انسانید، اما از زیر دستکش شما دارم چنگال مخفی شده‌تان را می‌بینم و جمجمه‌ی پهن و صاف درنده تان از زیر کلاه پیداست. پشت آن نطق‌های هوشمندانه‌تان صدای زنجیر پوسیده‌ی جنونتان به گوشم آشناست.

همینه که از چاقو و هرچی تیز و براقه می‌ترسم. حس می‌کنم اگه چاقو دست بگیرم، حتما می‌زنم یکی را می‌کشم. چون وقتی چاقوی تیز دم دست هست، چرا نزنی و نکشى؟

مشخصات کتاب
  • عنوان: کتاب خنده سرخ
  • نویسنده: لیانید آندری‌یِف
  • ترجمه: حمیدرضا آتش‌برآب
  • انتشارات: نشر کتاب پارسه
  • تعداد صفحات کتاب: ۱۶۰
  • قیمت چاپ دوم – سال ۱۴۰۲: ۲۲۰۰۰۰ تومان

👤 نویسنده مطلب: نگار نوشادی 

نظر شما در مورد کتاب خنده سرخ چیست؟ لطفا اگر این کتاب را خوانده‌اید، حتما نظرات ارزشمند خود را با ما در میان بگذارید. از میان کتاب‌های آندری‌یف کدام یک را خوانده‌اید؟

[ لینک: کانال تلگرام کافه بوک ]


» معرفی چند کتاب دیگر از ادبیات روسیه:

  1. کتاب مرشد و مارگاریتا
  2. رمان برادران کارامازوف
  3. رمان دوازده صندلی