نشانک

مسئله اسپینوزا

هزار و یک کتاب قبل از مرگ

ایده بوک

عاشقان کتاب‌های فلسفی و روانشناسی، بدون شک اروین د. یالوم و کتاب‌های او را می‌شناسند. کتاب مسئله اسپینوزا یکی دیگر از رمان‌های بسیار جذاب و خواندنی یالوم است که خود یالوم در مورد آن می‌نویسید:

سال‌هاست که می‌خواستم در مورد این متفکر دلیر قرن هفده بنویسم. او در جهان بسیار تنها بود – بدون خانواده، بدون عضویت در جامعه‌ی دینی – کسی که کتاب‌هایش حقیقتا جهان را تغییر داد. حس نزدیکی عجیب به اسپینوزا با دانستن این‌که اینشتین، یکی از اولین قهرمانانم، یک اسپینوزایی بوده است، تقویت شد.

در قسمتی از پشت جلد کتاب آمده است:

بنتو اسپینوزا، فیلسوف و متفکر قرن هفدهم و زمینه‌ساز روشنگری قرن هجدهم، در بیست و چهار سالگی از جامعه‌ی یهودی طرد و فروش کتاب‌هایش ممنوع شد. او طبق فلسفه‌ی خودش زندگی کرد: با عشق عقلانی به خدا رسید، خود را از بندگی امیال مزاحم رها کرد و زندگی‌اش را در آرامش و سکوت به سر برد. با این حال، مرگ و زندگی ساکت او غوغایی به پا کرد که تاکنون ادامه دارد.

[ مطلب مرتبط: رمان دروغ‌گویی روی مبل اثر یالوم – نشر قطره ]

خلاصه کتاب مسئله اسپینوزا

اروین د. یالوم در مسئله اسپینوزا دو داستان را در کنار هم روایت می‌کند. در فصل‌های فرد، داستان بنتو (باروخ) اسپینوزا و در فصل‌های زوج داستان آلفرد روزنبرگ.

همان‌طور که گفته شد، اسپینوزا فیلسوف قرن هفده بود که از سوی جامعه یهود طرد شد. داستان اسپینوزا در کتاب با ملاقات دو نفر با او آغاز می‌شود. ژاکوب و فرانکو برای کمک نزد اسپینوزا می‌روند و ژاکوب از اسپینوزا می‌خواهد تا از تفکرات خاص برای کمک به فرانکو استفاده کند. آن‌ها نیز یهودی هستند و انتظار دارند که اسپینوزای یهودی درخواست آنان را رد نکند.

فرانکو ایمان خودش رو از دست داده. او به همه چیز شک داره. تمام مناسک مذهفی، عبادات، حتی وجود خدا. مدام دچار ترسه. نمی‌خوابه و از خودکشی حرف می‌زنه. (مسئله اسپینوزا – صفحه ۱۶)

با توجه به شرایط خاصی که به وجود می‌آید، اسپینوزا تصمیم می‌گیرد با فرانکو صحبت کند و افکار و عقاید خودش را با او در میان بگذارد. در ادامه، طی یک سری از اتفاقات، خاخام‌های بزرگ جامعه یهود، که از افکار شیطانی اسپینوزا آگاه می‌شوند، تصمیم می‌گیرند او را طرد کنند. اسپینوزایی که در کودکی نزد همین خاخام‌ها رشد و پرورش یافته بود و همگان گمان می‌کردند او با هوش و ذکاوت بی‌نظیرش یکی از بزرگان یهود خواهد شد، هم‌اکنون سخت‌ترین حکم را دریافت می‌کند. این حکم در واقعیت نیز به همین سنگینی بوده است و یالوم آن را بازآفرینی کرده است. حکم تکفیر اسپینوزا در کتاب چنین آمده است:

ما دستور می‌دهیم که هیچ‌کس نباید با باروخ اسپینوزا ارتباط داشته باشد، نه به صورت نوشتاری، نه انجام دادن خدمتی برای او، نه این‌که با او زیر یک سقف باشد، نه تا دو متری او قرار بگیرد و نه هیچ مطلبی را که او نگاشته است، بخواند. (مسئله اسپینوزا – صفحه ۲۲۴)

در کنار داستان اسپینوزا، یالوم داستان آلفرد روزنبرگ را روایت می‌کند. کسی که عضو فعال حزب نازی و کسی است که ایدئولوژی‌های حزب را تعیین می‌کند. روزنبرگ یک ضدکمونیست و یهودستیز سرسخت است که به شدت اعتقاد دارد یهودیان باعث ضعیف شدن جامعه آلمان می‌شوند و باید مانع از آن شد که خون پاک و نژاد برتر آریایی را به خطر بیندازند. داستان روزنبرگ از زمان دبیرستان او شروع می‌شود. روزنبرگ در دبیرستان یک سخنرانی تند علیه یهودیان می‌کند و اکنون مدیران مدرسه در تلاش هستند که به افکار او سروسامان بدهند. هنگامی که روزنبرگ قهرمان خود را گوته معرفی می‌کند، مدیران مدرسه از او می‌خواهند در مورد قهرمان گوته نیز تحقیق کند و قهرمان گوته کسی نیست جز اسپینوزای یهودی.

در قسمت دیگری از پشت جلد کتاب خلاصه داستان کتاب به این شکل آمده است:

مسئله اسپینوزا نوشته اروین د. یالوم، روایتی جذاب، پرکشش و مسحورکننده از زندگی این فیلسوف مشهور است. در کنار آن، آلفرد روزنبرگ، از رهبران حزب نازی است که در انتخابات دبیرستان سخنرانی تند و یهودی‌ستیزانه‌ای ایراد می‌کند. او ایمان دارد تنها نژاد برتر نژاد آریایی است. در جلسه‌ای با حضور مدیر و معلمش تصمیم گرفته می‌شود که آلفرد به عنوان تنبیه زندگی‌نامه‌ی گوته را بخواند. آن‌جاست که او درمی‌یابد گوته، کسی که او به شدت می‌ستاید، آرامش فکری خود را مدیون اسپینوزا می‌داند، اسپینوزای یهودی. چه‌طور ممکن است فردی چون گوته تا این حد یک یهودی را بستاید و افکارش را قبول داشته باشد؟ اسپینوزا چه داشت که باعث شد فردی از «نژاد برتر» او را که یک یهودی بود بستاید؟

شاید یک سوال خوب این باشد که روزنبرگ به راحتی می‌توانست موضوع ستایش اسپینوزا توسط گوته را قبول کند، چراکه خود اسپینوزا هم آموزه‌های یهود را قبول نداشت و حتی از سوی آنان تکفیر شد. در واقع اسپینوزا پیرو دین یهود نبود و عقل و خرد خودش را دنبال می‌کرد. اما مسئله‌ای که وجود دارد، این است که یک یهودی همیشه یک یهودی باقی می‌ماند، حتی اگر مسیحی شود یا هر نوع تغییر دیگری در خودش ایجاد کند. روزنبرگ عقیده داشت خون یهودی در رگ‌های اسپینوزا جریان داشت و گوته بزرگ، گوته‌ای که از نژاد برتر بود، نباید اسپینوزا را قهرمان خود قرار می‌داد. به دنبال همین مسئله این دو داستان در کتاب در عین حال که از هم جدا هستند به هم گره خورده است.

[ لینک مرتبط: مامان و معنی زندگی اثر یالوم – نشر قطره ]

مسئله اسپینوزا

درباره کتاب مسئله اسپینوزا

این رمان دارای جنبه‌های مختلفی مانند روانشناسی، فلسفی و تاریخی است که جنبه روانشناسی آن قوی‌تر از جنبه فلسفی است و جنبه تاریخی کتاب از همه ضعیف‌تر است. نحوه روایت یالوم به گونه‌ای است که همه این موارد را به خوبی در کنار هم قرار داده است و در نهایت کتابی نوشته است که مخاطب را غرق در خود می‌کند. پیشنهاد می‌کنم اگر به کتاب‌های روانشناسی علاقه دارید حتما این کتاب را بخوانید. همچنین این کتاب برای افرادی که بخواهند با فلسفه اسپینوزا در مورد دین و خدا آشنا شوند یک کتاب بسیار خوب است که مطالب آن به سادگی بیان شده است.

حرفی که اسپینوزا در این کتاب و در مقابل جامعه خودش دارد این است که به او اجازه بدهند خدا را به شیوه‌ای که خودش درک می‌کند ستایش کند. او خرافات دین یهود را قبول ندارد و تلاش می‌کند از خرد خود پیروی کند. اسپینوزا اعتقاد دارد باید موضوع دین را از موارد دیگر مانند سیاست جدا کرد و به شکل ویژه‌ای به آن نگاه کرد. خدایی که اسپینوزا قبول دارد با طبیعت برابر است و شامل همه‌چیز می‌شود که در همه‌جا حضور دارد. اینشتین هم که می‌گوید من به خدای اسپینوزا اعتقاد دارم نیز همین موضوع را به شیوه دیگری بیان می‌کند. اینشتین می‌گوید: «به اعتقاد من خدا با کائنات نردبازی نمی‌کند.» در واقع اسپینوزا همه این دنیا را براساس قاعده و قانون می‌بیند و از طریق ریاضیات درک می‌کند و خدا را در گوشه و کنار این نظم می‌بیند. ولی این موارد و بسیاری از موارد دیگر که اسپینوزا در مورد دین آن‌ها را نقد می‌کند نزد خاخام‌های زمان اسپینوزا قابل قبول نیست و او را طرد می‌کنند.

یالوم در این کتاب علاوه بر اشاره به جنبه‌هایی از فلسفه اسپینوزا، زندگی درونی اسپینوزا را به تصویر می‌کشد. موارد واقعی و حقیقت‌های مستند در مورد زندگی اسپینوزا بسیار کم است و یالوم با خلق یک شخصیت خیالی، خود را در مقام روانشناس در برابر اسپینوزا قرار می‌دهد و افکار او را بیرون می‌کشد. مثلا در مورد زن و جایگاه زنان در فلسفه اسپینوزا به خوبی ذهنیات او را نمایش می‌دهد و در اختیار مخاطب قرار می‌دهد.

در مورد روزنبرگ هم همین موضوع صدق می‌کند. یالوم در داستان آلفرد روزنبرگ نیز یک شخصیت خلق می‌کند که اتفاقا در کتاب هم، این شخصیت یک روانشناس است. در این داستان هم شاهد گفت‌وگوهایی هستیم که مانند دیگر کتاب‌های یالوم حالت جلسه روان‌درمانی دارد. یالوم سعی می‌کند به ذهن روزنبرگ نفوذ کند و علت تصمیمات و کارهای او را به مخاطب نشان دهد. صد البته جنبه‌های حقیقی داستان روزنبرگ بیشتر است و شما می‌توانید به این قسمت به شکل تاریخی هم نگاه کنید. شاید بد نباشد که به قسمتی از گفته‌های نویسنده در مورد حقیقت یا افسانه بودن این داستان که در آخر کتاب آمده است اشاره کنیم:

من دست به نوشتن رمانی زدم که می‌توانست اتفاق بیفتد. من تا جایی که می‌توانستم سعی کردم به رخدادهای تاریخی وفادار بمانم و از پس‌زمینه‌ی شغلی‌ام، یعنی روان‌پزشکی، بهره بردم تا دنیای درونی قهرمانان داستانم، یعنی بنتو اسپینوزا و آلفرد روزنبرگ را تصور کنم. دو شخصیت را به نام‌های فرانکو بنیتز و فردریش فیستر خلق کردم، تا با آن‌ها بشود به ذهن قهرمانان داستانم رسوخ کرد. البته تمامی صحنه‌هایی که آن دو در آن حاضر هستند، تخیلی است.

برای خرید کتاب مسئله اسپینوزا می‌توانید به لینک زیر مراجعه کنید و به آسان‌ترین شکل ممکن کتاب را همراه با تخفیف ویژه تهیه کنید:

بهاره نوبهار یک ترجمه خوب از این کتاب ارائه داده است که به جذابیت کتاب کمک کرده است. اما ایرادات جزئی ویراستاری کتاب می‌توانست وجود نداشته باشد تا مخاطب با یک کتاب درجه یک و بی‌نقص روبه‌رو باشد.

[ مطلب مرتبط: کتاب آیا مادر خوبی هستم – نشر قطره ]

جملاتی از متن رمان مسئله اسپینوزا

پدر منو یک سال پیش در آتش سوزوندن. به چه جرمی؟ اون‌ها صفحاتی از تورات رو که پشت خونه در خاک دفن شده بود، پیدا کردن. عموی من، پدر ژاکوب، مدت کمی بعد از اون کشته شد. من یک سوال دارم. دنیایی رو در نظر بگیر که یک پسر، بوی تن سوخته‌ی پدرش رو استشمام می‌کنه. کجاست خدایی که چنین جهانی رو خلق کرده؟ چرا او اجازه‌ی چنین کارهایی رو صادر کرده؟ آیا منو به خاطر پرسیدن این چیزها سرزنش می‌کنید؟ (مسئله اسپینوزا – صفحه ۱۸)

عقاید اشتباه، آرامش متزلزل و دروغین به بار می‌آورد. (مسئله اسپینوزا – صفحه ۸۱)

دو هزار سال قبل مردی خردمند به نام زنوفان نوشت که اگه گاوهای نر و شیرها و اسب‌ها دستانی داشتن که با اون‌ها تصاویر رو حکاکی کنن، اون‌ها خدا رو شبیه به خودشون می‌ساختن. من معتقدم اگه مثلث‌ها می‌تونستن فکر کنن اون‌ها خدایی با ظاهر و خصوصیات مثلث می‌آفریدن، دایره‌ها هم خدای دایره‌ای. (مسئله اسپینوزا – صفحه ۸۳)

هرچی بی‌اطلاعی و بی‌سوادی‌مون بیش‌تر باشه، بیش‌تر به خدا استناد می‌کنیم. (مسئله اسپینوزا – صفحه ۱۰۴)

شهرت شامل عقاید دیگران می‌شه و نیازمند اینه که طبق خواسته‌ی دیگران زندگی کنیم. برای دستیابی و نگه‌داری شهرت، باید چیزی که دیگران می‌پسندن، بپسندیم و از هرچی دوری می‌کنن، دوری کنیم. بنابراین از زندگی با شهرت یا زندگی سیاستمدارانه فرار کنین. اون یک تله‌ست. هرچی بیش‌تر به دست بیاریم بیش‌تر می‌خوایم و وقتی میل و اشتیاق‌مون برآورده نشه، عم‌مون بیش‌تر می‌شه. دوستان به من گوش کنین. اگه خواهان رستگاری هستین، زندگی خودتون رو با تلاش برای چیزی که بهش احتیاج ندارین، تلف نکنین. (مسئله اسپینوزا – صفحه ۱۲۶)

دین باید از حاکمیت مستقل و جدا باشه. (مسئله اسپینوزا – صفحه ۱۸۴)

برای من آزادی قیمت نداره. (مسئله اسپینوزا – صفحه ۱۹۶)

فکر نمی‌کنم زیر سوال بردن، بیماری باشه. اطاعت کورکورانه بدن سوال کردن، بیماریه. (مسئله اسپینوزا – صفحه ۱۹۹)

چند شب بعد اکارت و آلفرد با هم رفتند تا سخنرانی سرجوخه هیتلر را بشنوند. بعد، آن‌ها برای شام به خانه‌ی اکارت رفتند. هیتلر با اعتمادبه‌نفس جلو چهل نفر از حضار ایستاد و بدون هیچ مقدمه‌ای شروع کرد به سر دادن اخطاری پر شور نسبت به خطری که از سمت یهودیان آلمان را تهدید می‌کند. او فریاد زد: «من آمده‌ام تا به شما در مورد یهودیان هشدار دهم و بر نوع جدیدی از ضد یهود پافشاری کنم. من بر اساس حقایق، نه احساسات، بر ضد یهود بودن اصرار دارم. ضد یهودی بودن احساسی، تنها منجر به نسل‌کشی بیهوده می‌شود. این راه‌حل نیست. ما به بیش از این احتیاج داریم. خیلی بیش‌تر از این. ما یک ضد یهودی منطقی می‌خواهیم. منطق ما را به سمت نتیجه‌ای تزلزل‌ناپذیر هدایت می‌کند: حذف کل یهودیان از آلمان.» (مسئله اسپینوزا – صفحه ۲۱۲)

امیدوارم روزی در جهان باشه که چندین دین در کار نباشه، جهان دارای یک دین باشه که در اون تمام افراد خرد خودشون رو برای تجربه و ستایش خدا به کار ببرن. (مسئله اسپینوزا – صفحه ۲۷۴)

هدف غایی من پاکسازی نژادیه. از اعماق وجودم می‌دونم که این کار رو باید در زندگی انجام بدم. اگه بخوام که آلمان دوباره سرپا شه، اگه من آلمانی بدون یهودی می‌خوام و اروپایی بدون یهودی، باید با هیتلر بمونم. تنها از طریق اونه که می‌تونم این‌ها رو محقق کنم. (مسئله اسپینوزا – صفحه ۳۴۸)

عبارت اسپینوزا که گوته رو بسیار تحت تاثیر قرار داد به یاد بیار: «کسی که واقعا خدا رو دوست داره، نباید انتظار داشته باشه که خدا هم در عوض او رو دوست داشته باشه.» او می‌گه حماقته که خدا رو دوست داشته باشیم با چشم‌داشت به دریافت عشق از طرف او. (مسئله اسپینوزا – صفحه ۳۹۹)

من چی هستم؟ ذات و ماهیت من چیه؟ اون چیه که منو این‌طور که هستم می‌سازه؟ اون چیه که منجر به شکل‌گیری من به این صورت می‌شه و نه شخص دیگه‌ای؟ وقتی به موجودیت فکر می‌کنم، حقیقتی بنیادین بدیهی به نظر می‌رسه: من مثل هر چیزی که زنده‌ست، سعی می‌کنم تا بر موجودیت خودم ثبات داشته باشم. (مسئله اسپینوزا – صفحه ۴۵۵)

مشخصات کتاب

  • عنوان: مسئله اسپینوزا
  • نویسنده: اروین د. یالوم
  • ترجمه: بهاره نوبهار
  • انتشارات: قطره
  • تعداد صفحات: ۴۸۰
  • قیمت چاپ چهارم – سال ۱۳۹۷: ۴۰۰۰۰ تومان

نظر شما در مورد رمان مسئله اسپینوزا چیست؟ لطفا اگر این رمان را خوانده‌اید حتما نظرات ارزشمند خود را با ما در میان بگذارید. از میان آثار یالوم کدام کتاب او را بیشتر دوست دارید؟

[ لینک: اینستاگرام کافه‌بوک ]


» معرفی چند کتاب فلسفی دیگر:

  1. رمان دنیای سوفی – همراه با اینفوگرافیک
  2. کتاب در باب حکمت زندگی
  3. رمان راز فال ورق
فیسبوک توییتر گوگل + لینکداین تلگرام واتس اپ کلوب

امتیاز شما به مطلب

دوست داشتم: 437
دوست نداشتم: 213
میانگین امتیازات: 2.05

چاپ کتاب

27 دیدگاه در “مسئله اسپینوزا

سرگذشت انسانی که متعلق به زمانه خودش نیست زبانی حقیقت گو فکری وسیع و دیدی باز نسبت به خدا و جهان داره و فلسفه ای که میتونه دنیا را دگرگون کنه اما درک نمیشه فهمیده نمیشه و طرد میشه
اما بهای حق خواهی و حقیقت گویی را پرداخت میکنه و شجاعانه همهتوهینها تهدیدها و انزوا را به جان میخره
از ارمانش حتی به قیمت پست و پول و مقام میگذره
فقط برای حقیقت و درستی
از خردمندان یکه دنیا لذت میبرم
نمونه شرقی ان حکیم عمر خیام که اون چندین قرن از زمانه خودش پیشی گرفته بود

من وسطای کتاب هستم.
باید بگم این کتاب به اندازه وقتی نیچه گریست، درمان شوپنهاور و بیشتر از مامان و معنی زندگی جذاب بوده برام.
اسپینوزا، فوق العاده جسور و فوق العاده خردمند بوده ، اما تا اینجای کتاب در رابطه با جهت گیری دینی و برخی از بینش هاش دچار تناقض میشم.
برای مثال بارها تورات رو نقد میکنه و به چالش میکشه و حتی تاکید میکنه کتاب نوشته ی یک انسان پس از موسی است و نه خود موسی، اما باز هم در نقل قول های برای متقاعد کردن دیگران ازش استفاده میکنه . یا پیامبران رو زیر سوال میبره و رسما میگه وحی تصورات ذهنی افراد بوده( باز هم به تورات اتکا میکنه) اما کماکان گاهی ازشون نقل قول میکنه یا انگار احترامی براشون قایله
از برخی از زوایا نمیتونم کل دیدگاه اسپینوزا رو متوجه شم. از طرفی ممکنه همه ی چیزهایی که تناقض بنظر میرسه صرفا راهی بوده باشه برای اینکه اثارش به اتیش کشیده نشن
به طور کلی اگر کتابی از اسپینوزا انتشاراتی منتشر کرده که ترجمه ی مقبولی داره و خیلی سنگین نیست و مطالعه کردید،ممنون میشم بفرمایید.
و اما نهایتا به هیچ وجه مطالعه ی این کتاب رو از دست ندید:)

من که این کتابو خیلی دوست داشتم ، تلفیقی از فلسفه ،روانشناسی،تاریخ ،داستان، که خواننده رو به فکر فرو میبره،تقابل بین خرد گرایی و سنت،تاثیر گذشته روی افکار و خیلی چیزای دیگه،همراه با ترجمه خوب …..حتما پیشنهاد میکنم

من هنوز تو وسطای این کتابام تا اینجا که خوندم جذاب بوده از فلسفه خوشم نمیاد ولی داستان فلسفی رو دوس دارم اوناییکه میگن این کتاب به درد نخور بود. نمیگم کتاب به درد بخوری هست چون مبنای فکری من مسلمون با عقاید اسپینوزا فرق میکنه ولی حداقلش این بود که با یه فیلسوف آشنا شدم با عقایدش آشنا شدم و فهمیدم گوته هم از ایشون تاثیر گرفته کتاب خوندن فقط برای این نیست که تو زندگی به یه دردی بخوره اطلاعاتمون رو با خوندن کتاب افزایش میدیم فردا جایی اسم اسپینوزا رو شنیدیم بگیم یه چیزایی در موردش میدونیم.
تنها جای تعجب من اینکه که چطور تو کتاب تورات که همه مسائل رو اورده اشاره ای به آخرت نشده و محاله که اومده باشه و اسپینوزا اونو ندیده باشه. اگه نیومده چطور خاخام ها همچین تفسیری میکنن.

این کتاب ضعیف ترین اثر یالوم بود که تا حالا خوندم و درمان اگزیستنسیال بهترینش هست.

من اخیرا تمامش کردم بسیار جذاب بود از این نظر که مشتاق بودم ببینم أخرش اسپینوزز به چه حقیقتی میرسه. چون نظرش درباره خرافات داخل شده در دین واقعی بود لکن هیچ شناختی به خواننده نمیده واینکه گفت خدا حس نداره واینکه طبیعت همون خداست به نظرم نمتونه درست باشه او به قوانین حاکم بر طبیعت ایمان داره ولی خدایی که حاکم وخالق این قوانین ومسلط بر اونه مطرح نمی کنه واینکه انسان با اینهمه شگفتی در خلقت برای هدفی بزرگتر از موجودات دیگر طبیعت آفریده شده حداقلش این بود که خواننده را به تفکر در این موضوع سوق بدهد اما او را رها میکند ومیگوید باا مرگ جسم ذهن هم از بین می رود وهمه چیز تمام شود در حالیکه در جای دیگر می گوید سعادت آرامش روح است..

سلام این کتاب شناخت دقیقی از فلسفه اسپینوزا که به روش هندسی و به شیوه ریاضی بیان شده است نمیدهد و خواننده اگر میخواهد آنرا بداند می تواند کتاب روح اسپینوزا یا (شفای جان) را بخواند که کتابی دشوار است و ضمنا با خواندن رساله الهی سیاسی و رساله اخلاق به افکار ژرف این فیلسوف توانمند پی ببرد

کتاب مساله اسپینوزا چگونگی خلاصی از جهل به واقعیت ‌همچنین رهایی از بیماری تعصب و تقلید کورکورانه و دستاویز قراردادن دین توسط مروجان دینی و اشاعه خرافات و اتکا به عقل و خرد بشر و نپذیرفتن آیین خرافه را به خوبی مشخص میکنه.

من کتاب مسئله اسپینوزا رابتازگى تمام کردم هیچ مطلب قابل توجه وتأملى ندارد بیشتر پیرامون مسئله جنگ، ألمان و طرفداران هیتلر صحبت میکند وهیچ مطلبى که بخواهد از نظر ایده ولژى خواندن را اقناء کند ندارد من که ازخواندنش پشیمان شدم این هاهم که میگویند کوته وأنیشتن وکه وکه …خدا شناسى رااز اسپىنوزا گرفته اند فقط تبلیغات است براى فروش کناب ان افراد بزرگتر از ان هستند که بخواند خدا شناسی را ازاسپینو یاد بگیرند تنها
موضوعى بان اشاره مىکند این است که متولیان دین هستند براى بهره کشى از مردم عامى هزار جور خورافات را بدین منتصب مى کنند کارى که اخوندهاى خودمان کرده اند و مىکنند وباخرافات دستورهاى بى معنى مردم مسلمان بویژه شیعیان را زنجیر تعصب وسوء استفاده کشیده اند.

کتاب طبیعت از اسپینوزا رو بخونید متوجه میشید چرا از اسپینوزا تاثیر گرفتند، اسپینوزا بزرگ‌ترین فیلسوف پانتئیسمه نمیشه به همین راحتی دربارش قضاوت کرد

باروخ اسپینوزا متهم به دین ستیزی است. به نظر او دعا کردن ، پذیرش دعا توسط خدا ، معجزه و دنیای آخرت وجود ندارد و خرافات است … بسیاری از صحبت های اسپینوزا با عفاید ادیان الهی مخالفت دارد.

سلام
من به تازگی میخوام کتابهای یالوم رو شروع کنم به خوندن

آیا ترتیبی داره خوندنشون و باید به ترتیب بخونم؟؟
یا فرقی نمیکنه و میشه از هرکتابش شروع کرد؟؟

ممنون میشم راهنماییم کنید💚

سلام – ترتیب خاصی وجود ندارد اما بیشتر کتاب های یالوم در سایت معرفی شده و اگر معرفی ها را مطالعه کنید احتمالا برای خواندن کتاب ها بهتر بتوانید تصمیم بگیرید.

شوپنهاور، نیچه گریست برای دست گرمی و اثرگذاری ابتدایی، بعد اگر براتون دشوار نبود درمان اگزیستانسیال، مامان و معنای زندگی، دروغگویی روی مبل، مخلوقات یک روز، اسپینوزا آخرین کتاب!

خیلی ممنون مریم خانوم ، به نظرتون کدوم ترجمه اسپینوزا خوبه؟؟

سلام و عرض ادب. خانم مریم بنده هنوز هیچ کتابی از یالوم نخوندم. میشه خواهش کنم بطور کلی بفرمایید یالوم چی میخاد بگه و خطوط فکریش چیه ؟ با تشکر

خیلی خیلی خوب بود … ممنون بابت معرفیتون …

نقد های که به یهود داره اسپینوزا کاملا کپی از ابن حزم هست حتی جمله بندی و سبک گفتار تیز ابن حزم رو هم کپی کرده

این کتاب حتمن اثری هر چند کوچک روی شما میگذاره..کتاب هایی ک یه مقدار چاشنی فلسفه دارن شما رو خسته میکنه اما در مورد این کتاب اصلن اینطور نیستش و درگیرش خاهید شد..

اسپینوزا یک یهودی بوده که خاخام ها اون رو دارای یک استعداد خارق العاده می دونستند اون می تونست مشهور بشه و محبوبیت زیادی کسب کنه. وبه جای یه ترد شده یکی از مشهور ترین اونا بشه. . اما اون نتونست منطقش رو .،اون که خدایی رو که ذهنش به اون نشون می داد و وجودش رو ثابت می کرد نادیده بگیره .اون آرامش رو ، آزادی رو ، وقتی تجربه کرد ، که خدا رو از نگاه خودش دید.. این خیلی سخته که وقتی یه چیزی رو می بینی واحساس میکنی ، ازت بخوان که چشم بسته هرچیزی که می گن رو باور بکنی
مثل این می مونه که کور باشی وقتی بتونی ببینی ..اسپینوزا وقتی میدید ، نمی تونست خودش رو به کوری بزنه ،وقتی می دونست آزادی..یعنی که خدایت را آن گونه که میبینی دوست داشته باشی،، احساس کنی ،واین حق توست که اورا بشناسی نه اینکه خود را برده ی یک شناخت اشتباه کنی.__..دین رو ..خدا رو ..هر کس یه جور می بینه وقبول میکنه..واین قبول کردن به این آدم ودیدگاهش بستگی داره و وقتی انسان آزاده نمی تونه یک نابینا ی بینا باشه و برده یک ذهن ویک دیدگاه …….اون خدا رو به شیوه ی خودش میبینه فکر میکنه درسته وماهم به شیوه ودیدگاه خودمون .چون خدا آزادی رو اینجوری آفریده. ..

مخالفم…چطور میتونی بگی خسته میکنه؟کتابای بی محتوا و داستان وار بی هیچ منظوری خسته کنندس ن چیزی ک میتونه ی چراغ مهم تو ذهنت روشن کنه ، دیدتو عوض کنه و جمعا زندگیتو زندگی کنه!
البته ک هر کی نظری داره ولی نمیتونم انکار کنم کبهم بر خورد…

بهترین ترجمه این کتاب کدام است؟
۱-ناشر: صبح صادق مترجم: حسین کاظمی یزدی
۲-انتشارات ترانه ترجمه مشترک: زهرا حسینیان و محمدرضا فیاضی
۳-انتشارات: قطره ترجمه: بهاره نوبهار

سلام وقت بخیر
ممنون از سایت خوبتون واقعا عالیه
کدوم ترجمه از همه روونتره ؟ دوستان کدوم رو پیشنهاد میکنن؟

من ترجمه زهرا حسینیان رو خوندم خیلی خوب و ساده بود و چون کتاب جنبه فلسفی داره پاورقی زیادی داره که نمیذاره مطلب دربره از دستت

من این کتابو از نشر صبح صادق خوندم ،ترجمه ش خوب بود به نظرم و کلی حال کردم با این کتاب…کسایی که عاشق فلسفه ان با چاشنی روانشناسی محاله عاشق این کتاب نشن.. تاریخ،فلسفه، روانشناسی همه چی تو این کتابه…

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *