نشانک

کتاب سال بلوا

هزار و یک کتاب قبل از مرگ

ایده بوک

کتاب سال بلوا رمانی از عباس معروفی است که به گفته خودش سه سال و اندی طول کشید.

معمولا بعد از – سمفونی مردگان – عباس معروفی را به خاطر کتاب سال بلوا می شناسند.

معروفی در ابتدای کتاب چنین نوشته است:

با احترام و یاد
سیمین دانشور و سیمین بهبهانی
کتاب را به مادرم پیشکش می کنم

در پشت جلد این کتاب آمده است:

گفتم آب، و ساعت لنگریمان گفت: دنگ دنگ دنگ.

آمیختگی اسطوره با دنیای امروز ما، شگرد عباس معروفی است. و اکنون اساطیر دیگری پیش روی ما قرار دارند: سیاوش، حسین، و اسماعیل. قربانیان سه فرهنگ.

کتاب های دیگر عباس معروفی:

کتاب سال بلوا نوشته عباس معروفی

کتاب سال بلوا

کتاب سال بلوا به صورت اول شخص در ذهن یک زن به نام – نوشافرین – اتفاق می افتد و شروع آن به گونه ای است که مستقیما داخل داستان پرت می شویم. یعنی نویسنده در ابتدای کتاب سراغ حاشیه نمی رود و خواننده را مستقیم وارد اصل داستان می کند. در ادامه به مرور ذهنیت ها و شخصیت های کتاب سال بلوا و کلیت داستان برایمان مشخص می شود.


کتاب سال بلوا حاوی خاطراتی است که در ذهن نوشافرین مرور می شود.

نوشا دختر سرهنگ نیلوفری است. سرهنگی که برای پیمودن پله های ترقی به سنگسر (مکانی که داستان کتاب در آن اتفاق می افتد) آمده است و تصمیم دارد آینده ای باشکوه برای دخترش رقم بزند اما…

اما نوشا عاشق کوزه گری غریب می شود و تمام وجودش را تقدیم او می کند، با این حال تقدیر، تصمیم دیگری برای نوشا گرفته است و…

✔️ در دل کتاب سال بلوا افسانه زرگر و دختر پادشاه هم وجود دارد که گاه مخاطب را به کلی از کتاب دور می کند و دنیایی متفاوت برای او ترسیم می کند. افسانه ای که با داستان کتاب در هم آمیخته شده و این هنر نویسنده را نشان می دهد.

در کتاب سال بلوا شخصیت های اصلی دیگری هم وجود دارند. شخصیت هایی که هر کدام براساس دلایل خود فعالیت های خاصی انجام می دهد. از این بین می توان به ملکوم آلمانی اشاره کرد که با هدف خاصی قصد دارد یک پل بزرگ از کوه پیغمبران به کافرقلعه بزند.

کتاب سال بلوا در هفت شب اتفاق می افتد. هفت شب که از دید اول شخص (نوشافرین) و سوم شخص (خود نویسنده) روایت می شود.

درباره کتاب سال بلوا

قبل از هرچیزی این رمان در مورد مظلومیت زن ایرانی است. زنی که از زورگویی های مردانه، از سختی های زمانه و از نگاه های هیز مردان در امان نیست و مدام باید مراقب خود باشد که مبادا کاری کند که مردی را تحریک کند.

این موضوع در قسمت های مختلف کتاب سال بلوا دیده می شود، به عنوان مثال:

دست هام را بلند کردم که اولین ضربه های تفنگ موزر را دفع کنم. معصوم لوله موزر را در دست داشت و قنداق سنگینش را به کله ام می کوفت.

از یاد برده بودم که دخترم، و در آن لحظه به این فکر نمی کردم که مردها وقتی با آن سبیل سربالا و چشم های براق زل بزنند به آدم، از بالا به پایین و از پایین به بالا، چشم های جستجوگری که انگار به زور می خواهد چادر آدم را پس بزند و سراپای آدم را یکباره ببلعد، آدم از خجالت آب می شود، ذوب می شود، لای دست های یک نفر فشرده می شود و به قدر قطره ای فرو می افتد، چِک.

سروان خسروی گفت: “بله، فرموده بودید. با اجاره‌دار صحبت کردم، بهش گفتم پوستت را می‌کنم اگر سنگ درست در ترازو نگذاری.” و بی آن‌که نگاهش را از من بردارد، چایش را خورد، لیوان را روی میز گذاشت و تعلیمی را چندبار به پاهاش کوبید.
مادر گفت: “نوشا!” و چشم‌غره‌ای به رانم رفت. به تندی چاک دامنم را پوشاندم و زیرچشمی سروان خسروی را پاییدم. انگار با چشم‌هایش دامنم را جر داده بود و بعد با خوشی زل‌ زده بود.

کتاب سال بلوا به موضوعات مختلفی اشاره می کند. به عشق ممنوعه می پردازد و قدرت طلبی را به خوبی نشان می دهد. زن ستیزی را بررسی می کند و نشان می دهد که تا چه حد زن ها محدود هستند. و عباس معروفی همه این موارد را در کتاب سال بلوا به شیوه ای زیبا نوشته شده است. به گونه ای هر کدام از این موضوعات تکه ای از داستان را شکل می دهد و مخاطب باید این تکه ها را همانند پازل کنار هم بچیند و در آخر به مفهوم اصلی داستان برسد. همین داستان را به شدت جذاب کرده است و از خستگی خواننده می کاهد.


[ کتاب های مرتبط: سمفونی مردگانزنی با موهای قرمز ]


ولی از دیدگاه شخصی من در قیاس با سمفونی مردگان، کتاب سال بلوا یک سر و گردن پایین تر است.

معرفی کتاب سال بلوا نوشته عباس معروفی

قسمت هایی از متن کتاب سال بلوا

گاهی احساس می‌ کردم دنیا بر اساس عقل و منطق مردانه می‌ گردد که مردها شوهر زن‌ ها بشوند و صورتشان را چروکیده کنند، اگر توانستند بچه به دامنشان بیندازند و اگر نتوانستند اشکشان را در بیاورند. زن موجودی است معلول و بی اراده که همه جرئت و شهامتش را می‌ کشند تا بتوانند برتریشان را به اثبات برسانند. مسابقه مهمی بود و مرد باید برنده می‌ شد. -صفحه۶۳

زن‌ ها را باید روی صفر نگه داشت، یکی بدهی، دومی را هم می‌ خواهند. -صفحه۸۴

سال‌ ها بعد فهمیدم که مردها همه‌ شان بچه‌ اند، اما بعضی‌ ها ادای آدم بزرگ‌ ها را درمی‌ آورند و نمی‌ شود بهشان اعتماد کرد، به خودشان هم دروغ می‌ گویند. -صفحه۱۷۴

عمرباخته ها، عاشق عمر دیگران می شوند. -صفحه۱۸۳

تقدیر، اسب رم کرده ای است که نمی شود بهش دهنه زد. -صفحه۲۳۲

وقتی آدم دورخیز کند که بلند بپرد، اما نتواند و در همان پشت و پسله بماند، دیگر چی واسه آدم می‌ماند؟ -صفحه۲۵۰

قسمتی از متن کتاب سال بلوا

جهان باتلاقی گندیده و مرگبار است که نباید دست و پا زد، آرام آرام باید زندگی کرد و مرد و رفت. -صفحه۲۹۴

حسینا گفت:”می دانی اولین بوسه جهان چطور کشف شد؟”
دست هاش تار آرنج گِلی بود، گفت که در زمان های بسیار قدیم زن و مردی پینه دوز یک روز به هنگام کار بوسه را کشف کردند. مرد دست هاش به کار بود، تکه نخی را با دندان کند، به زنش گفت بیا این را از لب من بردار و بینداز. زن هم دست هاش به سوزن و وصله بود، آمد که نخ را از لب های مرد بردارد، دید دستش بند است، گفت چه کار کنم. ناچار با لب برداشت، شیرین بود، ادامه دادند. -صفحه۳۲۸

مشخصات کتاب

  • کتاب سال بلوا
  • نویسنده: عباس معروفی
  • انتشارات: ققنوس
  • تعداد صفحات: ۳۴۲
  • چاپ پانزدهم – ۴۴۰۰ نسخه
  • قیمت: ۱۹۰۰۰ تومان

این مطلب با همکاری شیرزاد نوشته شده است.


نظر شما در مورد کتاب سال بلوا چیست؟ آیا این کتاب را خوانده اید؟

لطفا نظرات ارزشمند خود را در قسمت کامنت های همین صفحه با ما به اشتراک بگذارید.

فیسبوک توییتر گوگل + لینکداین تلگرام واتس اپ کلوب

نقد و بررسی کتاب

قلم نویسنده

6

تاثیرگذاری و جذابیت کتاب

6

مشخصات ظاهری و قیمت

8

امتیاز شما به مطلب

دوست داشتم: 1501
دوست نداشتم: 438
میانگین امتیازات: 3.43

چاپ کتاب

113 دیدگاه در “کتاب سال بلوا

داستان تلخ و واقعی در جلد یک افسانه بیان می کند . قلم نویسنده محشره و همین مخاطب را مجاب می کند که ادامه بدهد .
شاهکار ادبی و در عین حال بی پرده و ساده

گفتم آب، و ساعت لنگری مان گفت: دنگ دنگ دنگ……..خدا بیامرزد زنده یاد عباس معروفی را .واقعا چیره دست بود.

نسخه جیبی این کتاب خلاصه شده یا تفاوتی ندارن؟

گاهی احساس می‌ کردم دنیا بر اساس عقل و منطق مردانه می‌ گردد که مردها شوهر زن‌ ها بشوند و صورتشان را چروکیده کنند، اگر توانستند بچه به دامنشان بیندازند و اگر نتوانستند اشکشان را در بیاورند. زن موجودی است معلول و بی اراده که همه جرئت و شهامتش را می‌ کشند تا بتوانند برتریشان را به اثبات برسانند. مسابقه مهمی بود و مرد باید برنده می‌ شد

اون خانم های که نوشته بودن تو ایران از این مسایل نیست لطف کنند ی کمی به فرهنگ لرستان مرور کنن تا این کتاب برایشان جا بیفته
بسیار عالی نوشتن شده بود
من خود دست کمی از نوشا نداشتم ندارم
زنی که ۶۰سال توی این مملکت زندگی میکنه با این همه مشکلات دریغ از یه ذره محبت از طرف همسر مثل یک خدمتکار در منزل کارم میکنم بودن هیچ گونه توجه و محبتی
ممنونم از این قلم زیبا

اون خانم های که نوشته بودن تو ایران از این مسایل نیست لطف کنند ی کمی به فرهنگ لرستان مرور کنن تا این کتاب برایشان جا بیفته
بسیار عالی نوشتن شده بود
من خود دست کمی از نوشا نداشتم ندارم
زنی که ۶۰سال توی این مملکت زندگی میکنه با این همه مشکلات دریغ از یه ذره محبت از طرف همسر مثل یک خدمتکار در منزل کارم میکنم بودن هیچ گونه توجه و محبتی
ممنونم از این قلم زیبا

درود آقای شیرزاد
نکات خوب و تاثیرگذاری رو آورده بودین برای معرفی کتاب مشتاق شدم حتما بخوانم
ممنونم

انقدر سیاه نمایی از جامعه ایرانی اصلا درست نیست
من یک زنم و در این جامعه دارم زندگی میکنم و هیچ محدودیتی برای رشد و ترقی من نیست
چرا باید در این کتاب زن ایرانی رو آنقدر بیچاره و بدبخت نشون داده بشه
این بی انصافی هست

کاملا موافقم👍🏻

عزیزم شما از اون دسته افرادی هستین که گوش و چشمتون رو چسبیدید نمیتونید واقعیت رو ببینید

این رمان یه جورایی برمیگرده به اون زمان جنگ توی سنگسر
الان رو نمیگه (البته الانم داریم ولی به شل دیگه).
الان برای اینکه شما بتونی پاتو بذاری بیرون از خونه، زن‌های زیادی به جرم بی‌عفتی و هرزگی سنگسار شدن.
کم نبوده ظلم به زن
کم نباید گریه کرد برای زن

سیاه نماییی؟؟؟؟
شما اول ببینید چه دوره ای رو روایت میکنه بعد حرف بزنید
همچین چیزی در ایران بوده
و روایت این کار برای الان نیس

کجای ایران زندگی میکنی که انقدر ازادانه پیشرفت و ترقی میکنی!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! مطمئنی زنی؟؟؟؟

برای اینکه امروز شما بتونید مدرسه و دانشگاه برید تا به قول خودتون پیشرفت و ترقی کنید!!! زن های زیادی جنگیدند چون مدارس فقط برای پسران بوده و جامعه ایران اعتقاد داشته کشوری که توش دخترها به مدرسه برند رو فساد بر می داره!!
به خیلی از معلم ها و دخترانی که به مدرسه می رفتند در خیابان تف می انداختند و بهشون لقب هرزه و فاسد می دادن.
پس شما لطفا اول برو تاریخ رو مطالعه کن بعد نظر بده.

شاهکار بود .
تا الان سه بار خواندم .
تمام شخصیتهای داستان واقعی بودند.
با خاطرات مادر بزرگم همخونی داشت .
مادر بزرگم اهل سنگسر بودند .

مغزم درد گرفت تو دو سه روز خوندمش چقد اولش سخت ارتباط می‌گرفتم باهاش نظمی نداره انگار ولی یجاعایی انقد عمیق با نوشا و حسینا ارتباط میگرفتم ک دلم میخواس زار بزنم ،خیلی قشنگ بود خوشحالم که خوندمش 🌹

مگه میشه از عباس معروفی کتاب که هیچ؛ جمله ای بخونی و غرق و مهبوته این همه مهارت و ذکاوت تو نوشتن نشی…!
سمفونی مردگان من رو ترغیب کرد که بقیه ی اثار اقای معروفی رو هم بخونم که بیشتر مطمئن شم ایشون یه استاد بی بدیل بودن..
روحشون شاد

درسته.منم دقیقا این حالت رو اولش داشتم

با وجود اینکه رمان سال بلوا با روایت پیرنگی نسبتا خوب حرکت میکنه ولی به لحاظ شخصیت پردازی و فضاسازی در قیاس با سمفونی مردگان موفق عمل نکرده. جدا از این در سال بلوا بر خلاف سمفونی مردگان آنچنان با کنش های درونی و برونی شخصیت ها هم مواجه نیستیم. بزرگ ترین نقطه ضعف سال بلوا دقیقا در فصل هایی ست(شب دوم، چهارم و ششم) که دانای کل وظیفه روایت را بر عهده داره چرا که به نظر می رسه تاکید نا به جا در خلق خرده داستان های ناقص و متعدد در جهت نمایان کردن هر چه بیشتر اوضاع بستر اجتماعی – تاریخی رمان موجب شده اکثریت کارکترها هیج گاه مبدل به شخصیت نشوند و در حد تیپ باقی بمانند دقیقا همان جایی که در ورای داستان نه سرهنگش سرهنگ هست، نه یاغی اش یاغیست، نه زمین دارش زمین دارست، نه فاحشه اش فاحشه است، نه نوکرش نوکرست، نه اشغال گرش اشغال گرست، نه خارجی اش خارجی هست. در مقابل این فصل ها هم چهار فصل ( شب های اول، سوم، پنجم و هفتم) که نقطه قابل توجه و مثبت اثر بوده به شکل اول شخص و از زاویه دید شخصیت اصلی یعنی نوش آفرین در واپسین لحظات عمر خود و حتی بعد از آن اونهم به شکل سیال ذهن روایت می شود، تکنیکی که باعث جذابیت خوب روایی اثر شده به گونه ای که تا صفحه های پایانی داستان هم خواننده به دنبال داستان حرکت می کند. (less)

من این کتاب رو همین‌حالا تموم کردم و به معنای واقعی کلمه، افتادم یه گوشه از اتاق و دارم های های اشک می‌ریزم.
امسال دو تا کتاب خوندم که از ظلم نسبت به زنان گفته شده و هردوشون باعث شدند های های اشک بریزم و بیفتم گوشه اتاق از شوک و غم یکی سال بلوا نوشته خدابیامرز عباس معروفی و دیگری هادس نوشته مریم نفیسی راد. این دو کتاب رو بخونید تا ذره ذره به تفکر واداشته شید و در نهایت از شدت شوک مات و مبهوت شوید و تمام ادرنالین خون، با اشک تخلیه بشه.

من خودم اهل سنگسرم کتاب سال بلوا بی نظیره با پوست و خونم درک می کنم نوشته های اقای معروفی رو‌
نویسنده بی تکرار روحت شاد

چه نیازی داره حالا تعریف کتاب خودت و بدی و با سال بلوا مقایسه اش کنی؟

به نظرم لزومی نداره نویسنده هادس اینجور تبلیغ کنه
👍

مشخصه خودت مریم نفیسی راد نویسنده کتابهای ضعیف هادس و فیلی در اتاقی. آخه هادس بی سر و ته با سال بلوا قابل مقایسه است؟ واقعاً مخاطب کافه بوک رو انقدر نادون فرض کردی؟

سبک نوشتاری کتاب بنظرم با صدسال تنهایی گابریل مارکز مشابهت زیاد داشت
فضاهای تخیلی و همینطور پرداختن به ظلمی که در طول تاریخ به زنان میشود در هر دو کتاب خصیصه بارزشان است.
خیلی لذت بردم و اگرچه ابتدا بنظر پیچیده می رسید منتهی در پایان بخوبی پازلها کنار هم قرار گرفتند و خواننده می تواند تراوشات ذهن نویسنده را انتها براحتی متوجه شود.

ممنونم از نقد و معرفی بسیار استادانه
کتابهای حالا دیگر باید بگوییم مرحوم عباس معروفی
یعنی سمفونی مردگان و سال بلوا جزو شاهکارهای ادبیات بحساب می آیند و شخصیت سازی آیدین و نوش آفرین بسیار بسیار هنرمندانه و جاودانه است

به معرفی خواهرم سال بلوا و سمفونی مردگان و فریدون سه پسر داشت رو از استاد عباس معروفی خوندم ، نمیشه در وصف این سه کتاب چیزی گفت فقط میگم زنده باد استاد چه شاهکارهایی خلق کردین تا همیشه جاودان هستند ، سه شخصیت آیدین در سمفونی و حسینا در سال بلوا و مجید امانی در فریدون سه پسر داشت بی نظیییییر بودن .

سرگیجه گرفتم از خوندن این کتاب ۶۷ صفحه تا اینجا خوندم هنوز نفهمیدم چی به چیه کی به کیه کجا به کجاس ۱۱۰ تومن قیمت کتابه ولی به امید اینکه بتونم همه چی رو سر هم بندی کنم تا بفهممش میرم جلو . ولی تا اینجاش که از خریدنش پشیمونم . اعصابمو خرد کرد که یک نظمی نداره . ولی بصورت تکه ای مطالب جالبه . ولی کلا” دوسش ندارم

سرگیجه گرفتم از خوندن این کتاب ۶۷ صفحه تا اینجا خوندم هنوز نفهمیدم چی به چیه کی به کیه کجا به کجاس ۱۱۰ تومن قیمت کتابه ولی به امید اینکه بتونم همه چی رو سر هم بندی کنم تا بفهممش میرم جلو . ولی تا اینجاش که از خریدنش پشیمونم . اعصابمو خرد کرد که یک نظمی نداره . ولی بصورت تکه ای مطالب جالبه . ولی کلا” دوسش ندارم

همین یه جمله در وصف این کتاب:

“زن صدای بلند خطه ی خراب ماست.”
ع.س

۱ دی ۱۴۰۰

چراا توی کامنتا داستانو اسپویل میکنیدد 🙁
حسم واسه خوندنش کم شد نکنید خاهرا برادرا نکنید😂

*خطر اسپویل

من نفهمیدم حسینا آخر سر کشته شد؟ آیا دو جنازه که با هم دفن شدن حسینا و نوشا بودن؟ 😭😭😭

چقدر ارزش خوندن داشت،و چقدر غم انگیز بود…
انگار باید این کتاب رو میخوندم ، باید میخوندم تا میفهمیدم قصه ها و آدم هایی قبل من وجود داشتن که شاید شدید تر از من این نوع دلگرفتگی ها و غم ها رو تجربه کردن،این خواستن و نرسیدن رو و این مظلومیت بیش از حد رو که همش تاوان چیزی به نام عشق هست.
نوشا چقدر عاشق بود که حتی بعد از مرگش هم انتظار حسینارو می کشید.
چرا تاوان عشق انقدر سنگینه؟

عجب متنی نوشتی بسیار عاشقانه

بازاری هستم و در ده روز تونستم این رمان زیبا رو تموم کنم ، برای وصف این رمان همین کافیه بگم فروش در این ده روز تقریبا نصف شد ، اینقدر جذب داستان و کارکترها و دیالوگهای کوتاهش شدم حوصله فروش نداشتم ، بینهایت فضای غمگینی داره بینهایت ولی لحظات شیرینی هم مثل دیدارهای نوشا و‌ حسینا چاشنی داستان شده
فضای ایران نسبت به اون زمان تغییر زیادی نکرده و‌ زن ها کماکان در حاشیه هستند و مظلوم و ستمدیده و گاها ناآگاه از قدرت خود از حق خود و از زندگی خود و…

عید همین سال چند تا کتاب گرفتم و شروع کردم به خواندن، لذت بردم از خواندن ۳ تا از این کتابها که قلم و هنر روایت نویسندههای آنها لذت خواندن را بکامم شیرین کرد یکی کتاب “سال بلوا” ی آقای عباس معروفی بود که نیاز به تعریف ندارد و فقط می توانم بگویم از استاد معروفی جز این انتظار نمی رفت. کتاب دیگری که لحظاتم را شیرین کرد ” یوزپلنگانی که با من دویده‌اند” بیژن نجدی بود که قریحه شاعری خود را در دل متن داستان‌ها چنان استادانه و زیبا بکار برده که تشبیهات، استعاره ها انگار نقاشی اتفاقات و لحظات و اشیاء و طبیعت بیجان روایت داستان است.حیف که ایشان زود رفتند و آثار داستانی ایشان محدود است و کتاب سومی که از یک نویسنده ناشناس بدستم رسید و خواندم کتاب” دیوار گِلی” محمد رضا غلامی بود که زیبایی و جسارت نویسنده را در شرح موضوعات و لطافت قلم او را در روایت لحظات را ستایش کردم و می توانم بگویم با خواندن هر کدام از داستانهای این کتاب کم حجم یک آفرین و باریکلای به نویسنده می گفتم. داستان این نویسنده مثل قهوه ترکی بود که خوب دم کشیده بود و با باقلوا جرعه جرعه می نوشیدی. توصیه میکنم دوستان کتابخوان و ادب دوست را به خواندن این کتابها

چقدر مشتاق شدم دو کتاب نامبرده را مطالعه کنم ..🙏

بسیار عالی،غم انگیز،دلگیر،گیرا،ادامه دار….غصه غصه غصه غصه و غم و بی نهایت غم،و نوشا و حسینا و عشق بی سرانجاممم،،،،چرا خدایا عاشقا دل سوخته میشن.من عاشق این کتابم،و عاشق کتاب سمفونی موردگان،و عاشق شعرهای استاد بزرگ عباس معروفی عزیز هستم،

کتاب خیلی خوبی بود.اوایل داستان خیلی کند پیش میره ولی به تدریج روند داستان بهتر میشه .در کل جناب آقای معروفی داستان متفاوتی را بیان میکند و جای تاسف وجود دارد که بعد از این همه سال باز هم شاهد این گونه ظلم و ستم ها به زن ها هستیم.

فقط این کتاب خواست بگه که هنوز هم نوشاهای قربانی در فرهنگ ایرانی هست که ناخواسته بخاطر بزرگترها قربانی میشن

سال بلوا را که میخواندم انگار آرام آرام در انبوهی از هزاران حس به هم آمیخته غرق می شدم
عشق، ترس،هیجان، سردرگمی ، یاس ، ناامنی ، غم
دلم هزاران بار برای “نوشا” تپید .
دلم ب حالش سوخت و به حال همه ی نوشاها ، نوشاهای گذشته و نوشاهای امروز .
و این حقیقت چقدر تلخ است که هنوز هم نوشا هایی داریم با سرنوشت های مرگبار . چقدر مظلوم اند آنهایی که تسلیم سرنوشت میشوند ، آنهایی که حسرت به دل از دنیا می روند …
غصه دختری را خوردم که به جای نه ، بله میگوید و خودش هم نمی داند چرا این کار را کرده ، غصه مادری را خوردم که فکر میکند دارد دخترش را خوشبخت می کند اما در واقع حسرت به دلش میکند ، غصه پدری که در عجز و غم و انتظار میمیرد . پدری که از همه ی مرد های مهربانِ دنیا مهربان تر بود . غصه حسینایی که بوی خاک می داد و گناهش کوزه گری بود …

به وقت ۲۲ آبان پاییز ۹۹

در مقایسه با سمفونی مردگان این کتاب سطحش پایین تر بودولی باز هم زیبا بود .نکته ی جالبش اینجا بود که زمانی که سمفونی مردگان رو خوندم بهمن۹۸ بود و حس اون زمان به نظرم با فضای کتاب و درد اون روزهامون یکی بود و زمانیکه سال بلوا رو خوندم پاییز ۹۹٫همون دردها.همون مشکلها و همون بلواها ودردی که در گذر زمانها از بین نمیره فقط شکلش عوض میشه.
به امید روزی که بتونیم از گذشته مون اینده ی بهتری بسازیم نه اینکه فقط تکرارش کنیم.

سلام لطفا چندتا کتاب شبیه کتابای زویا پیرزاد یا یه عاشقانه ارام نادر ابراهیمی معرفی کنید. ممنون

خیلی جالب بود وقتی دیدم جاوید تو کتاب سال بلوا همون جاوید تو کتاب داستان جاوید از اقای اسماعیل فصیحه..👏🏼👌🏼👏🏼

سلام
ممنون از سایت خوبتون؛ ولی انصافا به کتاب کم لطفی کردین علی‌الخصوص، در زمینه قلم! من به شخصه توی کل مدت زمانی که داشتم می‌خوندم، جذب نحوه‌ی پردازش داستان و کاراکتر خیلی منو جذب کرد. درسته که دیالوگ‌ها بسیار ضعیفه ولی، بازهم از این کیفیتی که شما براش در نظر گرفتین، بالاتره!

ببخشید در کتاب سال بلوا جاوید کی هستن وه با نوشا چ نصبتی دارن وه ایا نوشا بچه دار میشه؟

خدمتکار خانه هستن ، نه نوشا بچه دار نشد

من نوشته های آقای معروفی رو خیلی دوست دارم و این کتاب رو تازه خوندم اما به نظرم حال و هوای داستان من رو یاد کتاب سو و شوون بانو دانشور انداخت ؛ گاهی شباهتهایی بودیا شاید من اینگونه فکر میکنم والبته که اصلا قبل قیاس با یکدیگر نیستند

با این کتاب سردرد گرفتم. سمفونی مردگان واقعا یه سرو گردن بالاتره
سردرگمی بدی توی کتاب هست. اون اوایل به سرعت نمیشه پیش رفت چون واقعا وسط داستان افتادی و نویسنده قطره چکونی اطلاعات میده….وسط های مونده به آخر میفهمی که پدر نوشا واقعا کی بوده.در چه سالی فضای کتاب هست…از حس تعلیق کتاب اصلااااا خوشم نیومد

من فضای کتابهای آقای معروفی رو خیلی دوست دارم .رفت وبرگشتهای عالی در زمان و مکان .سمفونی مردگان ،تماما مخصوص وسال بلوا ،اما سمفونی مردگان یک سروگردن از همشون بالاتره

یکی از بهترین کتاب هایی بود ک خوندم
کتاب های عباس معروفی حرف نداره
تصویرسازی عاااالی بود

دست مریزاد آقای معروفی
عالییییییییی😍😍😍

من این کتابو تازه تموم کردم و کتاب سمفونی مردگان رو هم ٣،۴ ماه قبل خونده بودم.خیلی کم پیش میاد که یه داستان رو آدم همچین تاثیری بزاره که تو صفحه های اخر کتاب با خودش بگه کاش یه ١٠٠ صفحه دیگه هم این داستان ادامه داشت و این کتاب این تاثیرو رو من داشت خیلی بیشتر از سمفونی مردگان درگیر این کتاب بودم
با تشکر از سایت خوبتون که به عنوان یه منبع مطمئنم برا کتاب خونا میشه ازش لذت برد.

من سه بار این کتاب رو خوندم.واقعا به آقای معروفی میگم چوخ بترسن داداش.

هنوز نخوندم آمادوست دارم بخونم

هنر نویسندگی عباس معروفی عالی است. کتاب خوبی بود ولی به نظر من یه سر و گردن از سمفونی مردگان کمتر بود به نظرم یه کمی حالت سور رئال داشت که من خوشم نیومد ولی در کل خوب بود.

من دارم کتاب صوتی سال بلوا رو با صدای خانم عاطفه رضوی گوش میدم . واقعا معرکه است یک داستان گیرا که آدم رو در خودش غرق می کنه . عباس معروفی تلخ نویس بی بدیلی هست . اما نمیشه از قلمش لذت نبرد….

تازه شروع کردمش …
ولی اوایل کتاب کمی سر در گم شده ام
امیدوارم بعدش روال را در دست بگیرم

نمیدونم چطور بگم این اثر شاااااااااآهکاره ، فوق العادس واقعا بیان نویسندهههه عااالیست بسیار ادبی و زیبااا

بی نهایت قلم نویسنده زیباست. من این کتاب را بیشتر از سمفونی مردگان دوست داشتم.

سلام
آقای معروفی داستانهایش هم جالب است هم جاذب و در بین نویسندگان ازین قبیل داستان مولفی هستند حاذق
کتاب سمونی مردگان را خواندم و مشغول ورق زدن سال بلوا که این نوشتار کام را شیرین میکند چون حلوا البت نه ازجهت ژانری که درآمده است به انشاء چرا که موضوع قصه، ذهن را می رنجاند به خاطر اجحاف در حق نسوان
به نظرم شباهتهایی بین دو داستان سال بلوا و سمفونی مردگان وجود دارد یکی اینکه در هر دو روایت اوضاع نا به سامان است و نا امنی
و شخصیت های نزدیک به هم مانند دو بازیگر داستان مستر لرد صاحب کارخانه پنکه سازی لرد در اردبیل و آقای ملکوم کاربلد راه سازی که فردی آلمانی است در سنگسر سمنان که هردو خارجی هستند
و سروان خسروی سال بلوا و ایاز پاسبان
خارج از حوصله شاید شود ولی آثار آقای معروفی درد را نشان میدهد که اگر بهش پرداخته شود دواست
باتشکر

واقعا داستان فوق العاده است، یک شاهکار و افسوس که زود تمام شد و اگر هزاران هزار کتاب نخوانده در دست اقدام نداشتم قطعا یکبار دیگر می خواندمش

همین حالا کتاب را تمام کردم به خوبی مظلومیت زن ایرانی را به تصویر کشیده است و بسیار غم انگیز اما گیراست آفرین به این قلن و داستان پردازی

کتاب بسیار زیبایی بود. ای کاش کارگردان خوب و مثل تورناتوره ایتالیایی و البته فضای مهیایی داشتیم که فیلمش رو می‌ساختند.
به نظر من این کتاب از سمفونی بهتر است

اول از همه تشکر میکنم از سایت بسیار عالی و مفیدتون، بخصوص در زمان حاضر که تقریبا فضای مجازی لبریز از پوچی و بی محتوایی شده. از طریق شما با این کتاب اشنا شدم بسیار از خواندن ان لذت بردم. البته پیگیری حوادث و اتفاقات و فلش بک های پی در پی احتیاج به تمرکز و رفتن در بطن ماجرا دارد که اوایل داستان شاید کمی مشکل است.

این کتاب و کتاب سمفونی مردگان رو خوندم هر دو فوق العاده بود. آفرین به این قلم و هزار آفرین به دستانی که به این زیبایی مینویسد.

کتاب قشنگی بود…واقعا عباس معروفی بهترین نویسنده ی ایرانیست…ولی پیشنهاد میکنم اول سال بلوا را بخونید(چون سطحش از همه پایینتره)بعد فریدون سه پسر داشت(که اونو باید آنلاین بخونید چون ممنوعه) و بعد هم سمفونی مردگان (پیشنهاد میکنم اگه خیلی غمگین هستید این کتاب رو حداقل نخونید،چون این خیلی دیگه غم انگیز ولی جذاب هستش)…

سروته داستان رو نفهمیدم هرچه بیشتر میرفتم جلو گیج ترمیشدم

کتاب خوبی بود . من که لذت بردم منم مث نوشا به کسی که دوسش داشتم نرسیدم

هر عاشقی که به عشقش نرسیده تمام لحاظات حسیناو نوشا رو با دل و جون درک میکنه و خودش یک روز جای اونها بوده؛من لذت بردم

رنج های عشق از دست رفتم رو از زبان نوشا شنیدم.رنجهایی که او هیچگاه بمن نخوابد گفت. عالی بود اگر بتوانی زندگیش کنی

نوشا رو جای عشق از دست رفتم دیدم و دنیا رو از طرف اون نگاه کردم، زیبا بود. گاهی رنجهای بشر زیباست.

داشتم نظرات رو میخوندم و به نظر شما رسیدم . من هم در زندگی مردی نوشا بودم و اون حسینا و این کتاب انگار زندگی ما بود .

این کتاب با صدای خانم عاطفه رضوی بسیار شنیدنی ولذت بخش است.

خیلی قشنگ بود و پایان غمگینی داشت
اما یکم مبهم بود!خیلی سریع از یه زمان به زمان دیگه پرت میشدیم..
و آخرشو نفهمیدم!نوشافرین بخاطر کتک هایی که از شوهرش خورد، مُرد؟
و سیاوشان برادر حسینا بود که کشتنش؟
حسینا زنده موند یا همون مردی بود که جلوی عمه نوشا نشسته بود حسینا بود؟؟
لطفا اگه کسی میدونه بگه

اثار ادبی به این میگن نه به کتاب هایی مثل من پیش از تو و ….

دقیقا…. همینطور که شما فرمودید و هرگاه خواستید کسی را شکنجه روحی کنید، پیشنهاد می کنم کتاب یک بعلاوه یک از خانم جوجو مویز رو مد نظرتون قرار بدهید. یک فاجعه به تمام معنی

من فکر میکنم حسینا خیلی قبلتر مرده چون دیگه نه ردی بودی ازش و نه اثری و وقتی حسینا تو جمع مردگانی که نوشا میدیده بوده پس قطعا مرده البته این نظره منه

نه سیاوشان برادر حسینا بود که کشته شد و سیاوشان قبلا عمه نوشا رو دوست داشت و دلیل اینکه نوشا او را با عمه اش دید این بود که هر دو آن ها مرده بودند و بالاخره به هم رسیده بودند، نوشا هم به خاطر کتک ها و ضربه های دکتر معصوم و عدم رسیدگی در دو سه هفته مرد البته وقتی خبر مرگ حسینا رو شنید. حسینا هم نمرد او خود را به دربه دری و آوارگی ابدی سپرد، مثل یک عاشق واقعی.

نویسنده هایی مثل جوجو مویز و هم رده هاش تو ایران بین عوام مخاطب دارن و صرفا برای تفریح مطالعه میکنن نه یادگیری

فکر می کنم نوشا از ضعف بدنی، روحی و ضربه هایی که به سرش وارد شده بود و چرک کرده بود، مرد.
به نظرم سیاوشان، همون حسینا بود… در ادبیات ما، سیاوش نماد انسان هایی است که پاک شده اند و از آتش عبور می کنند و نمی سوزند، به نظر نویسنده می خواسته بگه حسینا سختی های زیادی کشیده و این سختی ها باعث پاکی اش شده.
عمه نوشا، سال ها قبل، توسط پدر نوشا کشته شده بود و نمی توانست در این زمان زندگی کند.

بله. نوشا به خاطر ضربات پیاپی موزر به سرش به تقریبا کما رفت و بعد با شنیدن ای جمله که حسینا کشته شده مرد. به نظر میاد اون حسینا بود که کشته شد

من الان به روز سوم رسیدم. البته کتاب صوتیش رو گوش می دم. به گویندگی بسیار هنرمندانه خانم عاطفه رضوی. بسیار زیباست. فلاش بکهای به جا و با ریتم مناسب. واقعا از گوش دادنش لذت می برم. قبلا هم سمفونی مردگان اقای معروفی رو خواندم. سبک نگارششون رو بسیار دوست دارم.

*خطر اسپویل

منم لذت بردم از این کتاب –ولی برام ابهاماتی داشت یکی اینکه حسینا همون سیاوش بود ایا و دیگری اینکه ایا حسینا همون معشوقه عمه نوشافرین بود؟؟؟؟؟؟؟؟؟

*خطر اسپویل

من سه بار سمفونی مردگان اقای معروفی رو خوندم و هر با بیشتر وارد اون فضا میشدم و احساس می کردم که عضوی از اون خونواده هستم و حالا که سال بلوا رو خوندم دوباره همون حس رو دارم اما نکته ای که من متوجه نشدم این جاس که روای شب های فرد نوشا بود و راوی شب های زوج دانای کل چطور در شب هفتم زندگی بعد نوشا به تصویر کشیده شده؟

عااالی بود عالی مثل کتاب سمفونی مردگان ک خیلی عالیه و کتاب فریدون سه پسر داشت ک واقعا شاهکاره ،ب نظرمن آقای معروفی جز بهترین نویسندگان ایرانی هستن باآرزوی موفقیتهای پی در پی

من دوشب بیدار موندم و تمومش کردم خیلی قشنگ بود اصلا وسطای داستان فراموش کردم که داستانه انگاری واقعا اتفاق افتاده؛خیلی غم انگیز بود تو بعضی قسمتهاش که دیدار نوش آفرین و حسینا رو تعریف میکرد واقعا دیدم دارم گریه میکنم

خیلی قشنگ بود

سلام!
من کتاب صوتی سمفونی مردگان رو گوش دادم و بارز ترین ویژگی ای که منو جذب میکرد مقید نبودن به بعد زمان و مکان بود!واقعا جذاب
حتما سال بلوا رو هم میخونم و نظرمو میگم شاید مفید واقع بشه؛بدرود

واقعا یکی از رمانهای ستودنی عباس معروف

خیلی خسته کننده بود. نه داستان جذابی داشت نه قلم نویسنده جذب کننده بود. به زحمت تونستم تمومش کنم. واقعاً پیش نمیرفت از بس که آب بسته بود بهش؛ مثل یک سری از سریال ها. وقتی توصیفات و تعاریف از یه حدی بیشتر بشه واقعاً حوصله آدم سر می بره

خستگی و دلزدگی؛
کوفتگی و بی جانی مفرط؛
وازدگی و ناامیدی و یأس.
این سال بلوا، برای گذشتگان، و آنهایی مه گرفتارش بوده اند قطعا و تنها به مدت یکسال طول نکشیده.
یک قرن.
یا شاید…
عمر تلف کرده و درش جان ها داده اند.
روح ها گرو گذاشته و قسم ها خورده اند.
و حقیقتا، ”مقصر کیست؟ وقتی بازی و بازیگر یگانه نیست؟“.

شاید خنده دار باشد اما، به رغم این تفاسیر هنوز و همچنان موفق به خوانش و مطالعه ی کتاب «سمفونی مردگان نشده ام».
اساسا معتقدم که بایستی یک نویسنده، یک مولف و یک نگارگر را پس از خوانش بهترین اثرش درک کرد و شناخت. باید با بهترین اثر شروع کرد. باید…
اما برخلاف این نکته بایستی بگویم به علت وهم زدگی محیر العقولی که در ارتباط با خوانش کتب موردعلاقه ام (که از مدت ها پیش برای خرید و… اش برنامه ها ریخته ام) گریبانگرم شده تصمیم گرفتم جناب «معروفی» را از «سال بلوا»یش آغاز کنم.

همواره متن دست نیافتنی، پر پیچ و خم و جانداری (منظورم قوی و پرتوان است ها!) به نظر می رسید و هر دم کوشش ها و مرارت های خواننده را برای حدس ماجرا و درک آینده ای از پیش اعلام شده بی نتیجه و بی حاصل و بی ثمر می نمود.
در واقع باید بگویم از در هم آمیزی احساسات ظریف زنانه و عواطف سرکوب شده و غیرقابل انعطاف مردانه، و به تصویر کشیدن تمام این احساسات ضد و نقیض به دست یک نگارگر مذکر بسیار متحیر و متعجب هستم.
خودکامگی و استبداد و خودرایی مردان؛ در کنار ظرافت طبع و انعطاف و ضعف زنان و به قول امروزیها: آوانس دادن شان…
به راستی که چه غمناک و غم انگیز می نماید این اتفاقات کوچک و بزرگ و از دم دردآور.
اما عجیب دلم می سوزد به حال سرهای روی نیزه.
بدن های آویخته به درخت. سرهای سرِ دار. و بدن های خراشید و سوراخ سوراخ که سیبل ترکش گلوله ها شدند.

این داستان و هر داستان دیگر و اینچنینی در حقیقت نمایش خودِ زندگی ست.

بخوانید و لذت ببرید از درد جگرسوزی که تا انتها، رها تان نمی کند.

ممنون.

چه خوب گفتی، درد جگر سوزی که تا انتها رهایمان نمی کند..

همین امروز تمومش کردم، خیلی از زنها بعد از خوندن این کتاب خودشونو جای نوش آفرین میذارن مث خود من،واقعا زندگی بی عشق هیچ طعمی نداره

نوشته های جناب آقای معرفی با توجه به توانایی بالای ایشون در حفظ جریان داستان و یکپارچگی و در عین حال عدم توالی وقوع حوادث و ورود شخصیت ها به داستانهاشون،
فضا سازی بسیار عالی و …بسیار بسیار جذاب بود برای من.
من با ایشون با کتاب سمفونی مردگان اشنا شدم
تماما مخصوص
فریدن سه پسر داشت
هم از کتابهای خوب ایشون هست ک کم و بیش همین رویه در اونها با قوت و ضعف ها در فاکتورهای مختلف قالب داستانی وجود داره ک در عین حال برای من جذاب بودن
بسیار رمان جذابی هست سال بلوا
و ممنونم از کافه بوک

*خطر لو رفتن داستان کتاب.

همه ی داستان خیلی خوب و زبیا بیان شده بود فقط آخرش برام مبهم بود؟سیاوشان کی بود؟و اینکه حسینا بدون هیچ ردی از خودش نوشافرین رو ترک کرد؟

سیاوش همون سیاوشان برادر حسینا بود که حسینا دنبالش میگشت و یک درویش بود و بله حسینا نوشافرین رو ترک کرد ..

به نظر میرسه که حسینا در حقیقت وجود خارجی نداشت و همه وقایع داستان زاییده تخیل نوشا بوده که واقعا رمان رو جذاب کرده به نظر من.

در بخش هایی از کتاب با شخصیت جاوید آشنا میشیم که همون پسر بچه ی زرتشتی کتاب داستان جاویده که این خیلی ب نظرم قشنگه

بسیار عالی
چ قد خوبه ک ما در نقطه صفر مرزی هستیم از کتابخونه و .‌‌..خیلی چیزای دیگه محرومیم اما اطلاعات کاملی رو در اختیار ما از محتوای کتابا قرار می دین.
درود

دقیقا. داستان جاوید نوشته ی اسماعیل فصیح

کتاب زیبایی بود از خوندنش بسیار لذت بردم.

من کتاب سمونی مردگان رو نخوندم
ولی این کتاب بسیار خوب بود، قلم نویسنده خیلی قوی بود
و اگر با دقت خونده میشد، آدم رو غرق در داستان و حکایت تلخ و عمیق نوش آفرین میکرد
حتما مطالعه کنید

با سلام
بله به تازگی از انتشارات با ناشر تهیه کردم تا حال پیش نیامده بود کتابی از آقای معروفی مطالعه کنم
کتاب بسیار خوبی بود احساس به خوبی بیان شده بود آرزوی موفقیت برای این نویسنده خوبمون رو دارم.

کتاب خوبی بود، اما سمفونی مردگان شاهکار عباس معروفی محسوب میشه. به نظرم اگر یک بار این کتاب را خوانده اید لازمه که سمفونی مردگان را سه یا چهار بار بخوانید.

تازه این کتاب رو تموم کردم در کل کتاب خوبی بود ممنون از نویسنده خوبمون اقای عباس معروفی
برداشت من: سختی ها و مشکلات زندگی مردم ایران به خصوص زنان در دوران جنگ جهانی رو نشون میداد و البته رمانی عاشقانه …
توصیف ها بسیار ظریف عالی بودند.
تنها نکته پرش های سریع از زمانی به زمان دیگر بود که کمی گیج کننده بود ولی از خوندن کتاب لذت بردم

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *