کتاب پرده با عنوان فرعی آخرین پروندهی هرکول پوآرو اثری از نویسنده مشهور، آگاتا گریستی است. کتابی که نویسنده مایل بود بعد از مرگش منتشر شود و سالهای سال آن را نزد خود نگه داشت. اما یکباره تصمیماش را عوض کرد و در نهایت کتاب را چاپ کرد. کتابی که به مجموعه کارآگاهی هرکول پوآرو خاتمه داد و همانطور که از عنوان مشخص است، آخرین پرونده پوآرو است.
آگاتا کریستی، با نام اصلی آگاتا مری کلاریسا کریستی، در ۱۵ سپتامبر ۱۸۹۰ در انگستان به دنیا آمد و در ۱۲ ژانویه ۱۹۷۶ از دنیا رفت. کریستی شهرتش را مدیون خلق مجموعههای جنایی – کارآگاهی خانم مارپل و کارآگاه پوآرو است، مجموعههایی که از حیث طراحی، پیرنگهای رازآلود و گرههای فراوانی دارند و حل آنها نیز به افرادی نابغه و چیرهدست صورت میگیرد. این مجموعهها باعث شد آگاتا کریستی لقب «ملکهی جنایت» را دریافت کند و در کنار شکسپیر یکی از پرفروشترین نویسندههای تاریخ شود.
در قسمتی از متن پشت جلد کتاب پرده آمده است:
[ » معرفی و نقد کتاب: رمان عدالت – اثر فریدریش دورنمات ]
کتاب پرده
آخرین پرونده هرکول پوآرو، هزارتوی تاریک قتلی مرموز است و در مکانی اتفاق میافتد که او اولین پروندهاش را در آنجا انجام داد. خانهای ییلاقی به نام «استایلز» که اکنون به کلی تغییر کرده است.
آرتور هیستینگز، دوست و همراه همیشگی پوآرو، در کمال ناباوری نامه از او دریافت میکند تا به استایلز بیاید که اکنون به مهمانخانه بدل شده است. جودیت، دختر هیستینگز، نیز در آنجا حضور دارد و به نظر میرسد این دعوت برای تجدید دیدار و گذراندن اوقاتی خوش است اما پوآرو خیلی سریع موضوع را برای هیستینگز روشن میکند: «آمدهام اینجا تا قاتلی را به دام بیندازم.»
برای حل این پرونده و گرفتن قاتل، پوآرو به دوستش نیاز دارد چرا که او «درب و داغان و علیل» شده و حتی چند قدم راه رفتن از سختترین کارهای ممکن است. خوشبختانه هیستینگز که بسیار تحت تاثیر هوش و ذکاوت پوآرو قرار دارد و میگوید پوآرو زندگیاش را برای همیشه تغییر داده، با کمال میل او را همراهی میکند. هرچند که این همراهی و همکاری با پوآرو آنطور که باید و شاید پیش نمیرود.
ماجرای اصلی از این قرار است که پوآرو با مطالعه ۵ پرونده مختلف که در هریک از آنها فردی مرده است، به این نتیجه میرسد پای یک قاتل سریالی در میان است و دلایلی وجود دارد که پوآرو باور کند در آن مهمانخانه به زودی قتل دیگری اتفاق میافتد. مسئله اینجاست که در آن ۵ پرونده یا قاتل گرفته شده و یا دادگاه رای به خودکشی مقتول داده است. بنابراین کسی جز پوآرو فکر نمیکند که پای یک قاتل خطرناک در میان باشد.
راوی داستان اما، هیستینگز است و خواننده همراه با او باید تلاش کند تا حقیقت را کشف کند. به دلایل مختلف، پوآرو اطلاعات بسیار کمی در اختیار هیستینگز قرار میدهد. پوآرو نه قاتل را معرفی میکند و نه سرنخی در اختیار او قرار میدهد ولی کمک هیستینگز برای حل معما ضروری است.
از سستی و ناتوانی هرکول پوآرو باخبر شدم. ایمان داشتم که به قول خوش مغزش همچنان با همان تیزهوشی همیشگی کار میکند، اما پیکرش چنان فرسوده شده بود که بیدرنگ فهمیدم قرار است نقش من در این داستان بسیار پررنگتر از همیشه باشد. به عبارتی باید چشم و گوش پوآرو میبودم. (کتاب پرده – آخرین پرونده هرکول پوآرو – صفحه ۵۹)
از آنجایی که قاتل بسیار حرفهای است و پوآرو اطمینان ندارد که هیستینگز به راحتی او را به دام بینداز (و خودش نیز توانایی لازم برای حضور در میدان نبرد را ندارد) صورت مسئله برای هیستینگز تغییر میکند. پوآرو از او میخواهد براساس ۵ پرونده قبلی که در برخی نکات شبیه به هم هستند، توجه از روی قاتل به روی مقتول بعدی تغییر پیدا کند. بنابراین مسئله اصلی اکنون این است که: «چه کسی قرار است به زودی جانش را از دست بدهد؟»
برای هیستینگز این مسئله جدید نیز بسیار دشوار است چرا که دخترش در آن مهمانخانه حضور دارد و شاید دختر خودش قربانی بعدی باشد و…
[ » معرفی و نقد کتاب: رمان خشکسالی – رمان معمایی پلیسی ]
درباره کتاب آگاتا کریستی
پوآرو در قسمتی از کتاب میگوید: «بدترین ویژگی قتل، تاثیر آن بر خود قاتل است.» اما اگر قاتل به شکل دیگری عمل کند چه؟ اگر به صورت مستقیم در گرفتن جان دیگری دخالت نکند آیا همچنان تحت تاثیر قرار میگیرد؟ شاید تنها جایی که قتل بدترین ویژگی را روی قاتل گذاشت در رمان جنایت و مکافات بوده باشد. اما بهتر است این کتاب را نیز مطالعه کنیم تا پی ببریم از دیدگاه هرکول پوآرو قتل چه تاثیراتی روی قاتل دارد.
همانطور که اشاره شد در کتاب پرده راوی داستان هیستینگز است و در مقایسه با پوآرو او فردی کمهوش و حتی میتوان گفت خنگ است. کسی که اتفاقات مختلف را مشاهده میکند اما چیز زیادی نمیبیند. خوشبختانه پوآرو در اتاقش حضور دارد و هر وقت هیستینگز مشاهداتش را بازگو میکند کارآگاه به موارد جدیدی پی میبرد. ولی از طرف دیگر، حضور پوآرو در پشت صحنه و حاضر نبودن در ۸۰ درصد داستان، ممکن است کمی خواننده را ناامید کند.
این ناامیدی تقریباً تا یک سوم پایانی کتاب ادامه دارد اما در آخر کتاب آن کارآگاه تیز و هشیار وارد صحنه میشود و خواننده را شگفتزده میکند. تازه در آخر کتاب است که هر خوانندهای پی میبرد او هم مانند هیستینگز چندان تیزبین نیست.
ماجرای این قتلها و پیدا کردن قاتل علاوه بر اینکه به تیزهوشی و نقشههای اساسی نیاز دارد به بررسی روانشناسانه نیز احتیاج دارد. بسیار مهم است که الگوی ذهنی قاتل را بشناسیم و حتی از گذشته او آگاه شویم. باید فهمید چرا قاتل در درجه اول دست به قتل میزند و چرا این روش عجیب را انتخاب کرده است که در آن همیشه مقتول به خودکشی متهم میشود و یا قاتل فوراً بعد از قتل پیدا میشود.
کتاب پرده جنبههای مختلف دیگری نیز دارد که از جمله آن میتوان به تاثیرات جنگ و تحول نقش زن در خانواده و اجتماع که بین هیستینگز و دخترش جریان دارد اشاره کرد. مترجم کتاب – فرشته شایان – که ترجمه خوبی از کتاب ارائه داده است، در پسگفتار خود مینویسد:
به طور کلی پیشنهاد میکنیم اگر به دنبال رمانی کارآگاهی – جنایی هستید که در آن لایههای دیگری مانند تاثیرات کودکی روی رفتار و یا تاثیرات جنگ بر انسان و جامعه نیز نقش اصلی دارند، کتاب پرده را بخوانید. اما به یاد داشته باشید که در این کتاب خبری از تعقیب و گریز هیجانی بین قاتل و کارآگاه نیست و بیشتر کتاب در فضایی آرام در جریان است.
[ » معرفی و نقد کتاب: رمان قول – اثر فریدریش دورنمات ]
جملاتی از متن کتاب پرده
آه! کاش میشد به عقب بازگردم و زندگیام را از نو آغاز کنم. کاش امروز همان روز خوش در ۱۹۱۶ بود که من برای نخستین بار به استایلز سفر کردم… از آنموقع تاکنون، چه دگرگونیها که رخ نداده است! چهرههای آشنا چقدر از هم دور افتادهاند! (کتاب پرده – صفحه ۶)
در تمام دنیا هیچ موجودی از خودراضیتر از قاتل پیدا نمیشود؛ قاتل همیشه از همهی آدمهای دیگر باهوشتر است، هیچکس به او ظنین نمیشود، پلیس را حسابی سردرگم میکند و غیره و غیره. (کتاب پرده – صفحه ۲۸)
با خودم گفتم البته چه بسیار قاتلانی که آدمهای ناچیز و میانمایهای بودهاند و درست از همین رو خواستهاند با دستزدن به جنایت خودی نشان دهند. (کتاب پرده – صفحه ۳۷)
دوست من، همهی آدمها در زندگی به چاشنی خطر نیاز دارند. بعضی آن را به واسطهای به دست میآورند، مثل چیزی که در گاوبازی رخ میدهد. بعضی دربارهاش چیزهایی میخوانند. بعضی دیگر هم آن را در سینما مییابند. اما مطمئنم امنیتِ زیادی مایهی اشمئزاز سرشت آدمی است. (کتاب پرده – صفحه ۴۹)
از نقزدن بیزارم و به خاطر ضعف و بیماری لعنتیام با تمام وجود احساس خفت میکنم. باید مدام از این و آن بخواهم کارهایم را انجام دهند. خیلی… خیلی تحقیرآمیز است. گاهی با خودم میگویم بیمار بودن واقعاً یک جور جنایت است. آدمی که سالم نیست و روحیهی حساسی هم دارد، به درد این دنیا نمیخورد و فقط باید بیسروصدا از شرش خلاص شد. (کتاب پرده – صفحه ۱۱۲)
نوشتن دربارهی شکست و سرخوردگی، آن هم در کمال خونسردی، با حس غریبی همراه است که بر عزتنفس آدمی اثری کم و بیش ویرانگر دارد. (کتاب پرده – صفحه ۱۳۹)
حقیقت از این قرار است: مرگ به هر حال از راه میرسد، پس دیگر چه فرقی میکند که زود گریبان آدم را بگیرد یا دیر؟ فرق چندانی نمیکند. (کتاب پرده – صفحه ۱۷۵)
بدترین ویژگی قتل، تاثیر آن بر خود قاتل است. (کتاب پرده – صفحه ۲۲۸)
هریک از ما زندگی آرمانی را به سبک خود تعریف میکند، مگرنه؟ (کتاب پرده – صفحه ۲۳۸)
مشخصات کتاب
- عنوان اصلی: پرده
- عنوان فرعی: آخرین پرونده هرکول پوآرو
- نویسنده: آگاتا کریستی
- ترجمه: فرشته شایان
- انتشارات: ماهی
- تعداد صفحات: ۲۴۸
- قیمت چاپ اول – بهار ۱۴۰۰: ۵۰۰۰۰ تومان
نظر شما در مورد کتاب پرده چیست؟ لطفا اگر این کتاب را خواندهاید حتما نظرات ارزشمند خود را با ما در میان بگذارید. اگر این کتاب را نخواندهاید، آیا به مطالعه آن علاقهمند شدید؟
[ لینک: کانال تلگرام کافه بوک ]
» معرفی چند کتاب معمایی – پلیسی دیگر: