کتاب پطرزبورگ اثری مهم، گیجکننده، بسیار سختخوان اما در عین حال زیبا از نویسنده روس آندرِی بیِهلی است که انتشار آن در ایران با سروصدای زیادی همراه بود. بیشتر هیاهوی انتشار این کتاب از گفته مهم ولادیمیر نابوکف برخاست که گفته بود چهار رمان از دیدگاه او برجستهترین شاهکارهای قرن بیستم است. این چهار رمان به ترتیب عبارتند از: کتاب اولیس اثر جیمز جویس – کتاب مسخ اثر فرانتس کافکا – کتاب پطرزبورگ اثر آندره بیهلی و کتاب در جستجوی زمان از دست رفته اثر مارسل پروست.
از دیدگاه ولادیمیر نابوکف که خود نویسندهای بزرگ است، این مقام به سبب ویژگیهای غریب سبک و زبان نویسنده به او بخشیده شده است و همچنین به خاطر فضای شگفتانگیزی که از روسیه در سال ۱۹۰۵ خلق کرده است.
رمان آندره بیهلی در ابتدا به صورت پاورقی در روزنامه و سپس در سال ۱۹۱۶ برای اولین بار به شکل کتاب منتشر شد که بلافاصله به عنوان اثری با اهمیت ادبی از آن یاد شد. اما پیچیدگی آن به حدی زیاد بود که هیچکس درک درستی از آن نداشت و در واقع به کتابی تبدیل شده بود که معمولا آن را ستایش میکردند اما کسی نمیتوانست دلیلی برای تحسین خود بیاورد. متن کتاب هنگامی سختتر شد که نویسنده شروع به تغییر دادن و تصحیح آن کرد. البته کار آندره بیهلی بیشتر حذف بخشهای زیادی از رمان بود تا بازنویسی رمان و از این رو نسخه جدید که در سال ۱۹۲۲ منتشر شد نزدیک به ۱۵۰ صفحه کمتر داشت.
نویسنده خود این تغییرات را «بازگشتی به آنچه در اساس در ذهن» داشته است عنوان میکند. مترجم فارسی نیز ترجمه کتاب را بر اساس نسخه ۱۹۲۲ انجام داده است که بدون دخالت سانسورچیان در برلین منتشر شده بود. به اعتقاد مترجم اگر نسخه اولیه کتاب بینقص میبود خود نویسنده در آن تغییری ایجاد نمیکرد اما چون نویسنده نسخه سال ۱۹۲۲ را آنچه در ذهن داشته میداند و بیشتر از نسخه قبل مورد قبول خودش است، فرزانه طاهری نیز همین نسخه را ترجمه کرده است. در ادامه بیشتر پیرامون ترجمه کتاب صحبت خواهیم کرد.
در قسمتی از متن پشت جلد کتاب پطرزبورگ آمده است:
[ » معرفی و نقد کتاب: رمان مرگ قسطی – نشر مرکز ]
کتاب پطرزبورگ
این رمان در شهر تاریخی و مهم پطرزبورگ در سال ۱۹۰۵ جریان دارد و تمام اتفاقات آن از ابتدا تا انتها در یک هفته تا ده روز رخ میدهد. در دورهای که فرهنگ روسیه در درخشانترین زمان خود به سر میبرد اما جامعه این کشور پهناور دچار بحران است و ما هر روزه شاهد تظاهرات و شورشهای مختلف هستیم. در همین زمان بود که ژاپن پیروز جنگی شده بود که به نظر میرسید روسیه به راحتی در آن ژاپن را شکست دهد. بنابراین ناآرامیهای اجتماعی در بالاترین سطح خود بود و این جریانات در همان صفحات ابتدایی رمان به خوبی قابل لمس است.
در ادامه با «آپولون آپولونویچ» آشنا میشویم که سناتور مهمی در دستگاه حکومتی است. اما زندگی آپولون چندان روبهراه نیست چرا که همسرش به خاطر یک خواننده ایتالیایی خانه و کاشانه را ترک کرده و تنها پسرش هم رفتار آرامشبخشی ندارد. از نظر آپولون پسرش یعنی «نیکالای آپولونویچ» یک رذل به تمام معناست. بنابراین همیشه با درگیریهای ذهنی و اندیشههای عاطل سوار کالسکه میشود و در خیابانهای پطرزبورگ به محل کار میرود. در یکی از همین مواقع است که در میان جمعیت چشمانی خیره متعلق به مرد مجهولالحالی را میبیند که به هیچ وجه عادی نیستند: گویی چشمان مرگ است که او را زیر نظر دارد.
نیکالای آپولونویچ دانشجوی فلسفه کانت است که چندان موفق هم نیست و میتوان گفت در عشق و زندگی هم ناکام مانده است. او روزانه در اتاقهایی که در اختیار دارد در کنار مجسمه کانت مشغول نوشتن نقد و تفسیر است اما از آنجا که شخصیتی قوی ندارد تحت تاثیر یک سازمان تروریستی انقلابی قرار گرفته و برای خدمت به آرمانی انقلابی تصمیم دارد با یک بمب ساعتی یکی از مقامات بلندپایه را ترور کند.
پشیمانی، ترس و ناکامی نیکالای آپولونویچ در زندگی به نظر دلایل کافی برای انجام ندادن این عمل هولناک است اما در رمان شخصیت «آلکساندر ایوانویچ دودکین» نیز حضور دارد که گفتار عمیق خود همواره به نوعی نیکالای آپولونویچ را شارژ میکند. شخصیت دودکین عملا چکیده نظریههای آنارشیستی پرطرفدار در قرن بیستم هستند که از فلسفه نیچه تاثیر گرفته و خود را ابرانسان میدانند. بنابراین این اختیار را نیز به خودشان میدهند که دست به ترور بزنند و زندگی دیگران را از بین ببرند. از طریق همین فلسفه است که دودکین، نیکالای آپولونویچ را تحت تاثیر قرار میدهد.
در کنار این روند اصلی، اتفاقات دیگری هم در جریان است. مثلا با سوفیا پطرونا آشنا میشویم که در پیرامون خود حلقهای از مردان با اندیشههای متفاوت را گرد آورده و زیر نگاه همسرش با آنها به تعامل میپردازد. ظهور مرد مرموز شنلسرخ را میبینیم که در خیابانهای شهر پطرزبورگ پرسه میزند و گاه آبروریزی هم به بار میآورد و یا اعتصابات سراسری را در پطرزبورگ شاهد هستیم و غیره.
اما شهر پطرزبورگ نیز نقش مهمی در این رمان ایفا میکند و حتی میتوان آن را یکی از شخصیتهای مهم کتاب در نظر گرفت. پطرزبورگ در این کتاب حضوری فعال دارد و فقط شهری نیست که اتفاقات در آن رخ بدهند. خیابانها، ساختمانها، کلیساها و از همه مهمتر مجسمهها حضور پررنگی در رمان دارد و حتی شاهد جریانات کتاب هستند. از جمله مهمترین نکات این کتاب اشاره پی در پی به مجسمه سوار مفرغی است. سوار مفرغی مشهورترین یادمان پطرزبورگ و حتی میتوان گفت نماد این شهر است. ستون زنپیکر نیز یکی دیگر از مواردی است که بارها به آن اشاره میشود. این ستون شاهد جدی رخدادهای تاریخی است.
[ » معرفی و نقد کتاب: رمان دوازده صندلی – ادبیات روسیه ]
درباره رمان آندره بیهلی
آندره بیهلی زمانی گفته بود که «هر رمانی بازی قایمباشک است با خواننده» و این موضوع به طور کامل درباره کتاب خودش نیز صادق است. کتاب پطرزبورگ رمانی سختخوان، فرساینده و بسیار پیچیده است که خواندن و از همه مهمتر درک آن کار هرکسی نیست. بنابراین در همین ابتدا به شما پیشنهاد میکنیم تنها زمانی به فکر خواندن این رمان باشید که به یک کتابخوان حرفهای (مخصوصا در زمینه ادبیات روسیه) تبدیل شده باشید.
آندره بیهلی در این رمان بیشتر از داستان به فرم و بیشتر از گفتن حرفهای مهم به شاعرانه بودن اهمیت میدهد. حذف قسمتهای زیادی از کتاب هم که توسط خود نویسنده انجام شد به همین خاطر بود و در واقع نویسنده بخشهای را حذف کرد که بار شاعرانگی آن را کاهش داده بود. بنابر گفته منتقدان اگر این قسمتها حذف نمیشد درک رمان به مراتب آسانتر میشد. تکرار واژههای مختلف، واج آرایی، آب و هوا، تشبیهات فراوان، استفاده از رنگهای خاص در فضاهای مختلف، استفاده از نامهای معنادار و بسیاری از موارد دیگر از جمله شگردهای نویسنده است تا یک اثر سمبولیستی زیبا را خلق کند.
همچنین برای درک رمان پطرزبورگ باید در ادبیات روسیه خبره باشید. باید پوشکین، گوگول، تولستوی و داستایفسکی را از بر باشید و از همه مهمتر تاریخ شهر پطرزبورگ را نیز بدانید؛ چرا که در این رمان همانطور که اشاره شد شهر هم مانند یک شخصیت اصلی حضور دارد و در بسیاری از موارد شاهد اتفاقات است و البته تاثیر مهمی هم روی شخصیتهای کتاب دارد. نظراتی جالب توجه درباره روسیه و شهر پطرزبورگ در رمان وجود دارد که خواننده را بیش از پیش به ادبیات روس علاقهمند میکند. به قول مترجم انگلیسی کتاب: «رمان پطرزبورگ عمیقا در خاک روسیه ریشه دارد.» بنابراین اگر با خاک روسیه و تاریخ و ادبیات این سرزمین آشنا نباشیم به یکباره سراغ این کتاب رفتن اشتباهترین کار ممکن است.
مترجمان انگلیسی کتاب – که مقدمه آنها بر کتاب در آخر کتاب ترجمه شده است – در قسمتی دیگری درباره رمان مینویسند:
مقاله دیگری در آخر کتاب ترجمه شده که به طور کامل به شهر پطرزبورگ، کلمات و واجهای رمان، نشانهها و دیگر جنبههای زیباییشناختی رمان اشاره میکند. تنها چیزی که لازم است در اینجا به آن اشاره کنیم این است که در درجه اول باید به شکل متفاوتی با این رمان روبهرو شد. آنچه در این رمان اهمیت دارد در درجه اول داستان و فلسفه نهفته در آن نیست (هرچند که داستان کتاب خود به تنهایی جذابیت و کشش بسیار زیادی دارد) بلکه فرم و ساختار شاعرانگی آن است. تشبیهها و بازیهای زبانی و از همه مهمتر نشان دادن یک شهر به عنوان قهرمان است. از این رو ترجمه برای درک زیباییهای کتاب بسیار اهمیت دارد.
پیش از هرچیزی درباره ترجمه، اشاره کنیم که فرزانه طاهری کار بزرگی انجام داده و خواننده به هنگام مطالعه یادداشتهای کتاب (که نزدیک به صد صفحه میشود) بدون تردید متوجه کار تحقیقاتی و گسترده مترجم میشود. مثلا نویسنده در نسخه ۱۹۲۲ مرتکب چند اشتباه کوچک شده است که داستان را به شکل جزئی دچار اخلال کرده اما مترجم با مقایسه نسخههای مختلف این موارد را نیز به خواننده نشان میدهد. فرزانه طاهری هرچند این رمان را از انگلیسی ترجمه کرده اما در موارد زیادی به متن روسی هم رجوع کرده و یا تحقیقاتی درباره آن انجام داده است. ترجمه فارسی در نگاه اول ممکن است بسیار سخت به نظر برسد اما نباید فراموش کرد که متن اصلی کتاب هم به همین شکل بوده است. ترجمه یک متن که به شاعرانگیاش معروف است کار بسیار دشواری است و مترجم فارسی در قسمتهای مختلف حتی حروف و کلمات را تغییر داده تا بتواند احساسی شبیه همان حس موزون بودن کلمات را منتقل کند. بنابراین به راحتی میتوان به کار فرزانه طاهری و چهار سال زمانی که برای ترجمه این کتاب گذاشته است اعتماد کرد و کتاب پطرزبورگ را خواند. از این کتاب ترجمههای دیگری هم منتشر شده است که امکان مقایسه آنها برای کافهبوک فعلا وجود ندارد.
در نهایت کتاب پطرزبورگ با همه سختیهایش اثر زیبایی است که وقتی آن را تمام کردید احساس خوشایندی از خواندن آن خواهید داشت. احتمالا نمیدانید این احساس از چه چیزی نشات میگیرد و به احتمال بسیار زیاد نمیتوانید از آن تعریف درستی هم ارائه کنید اما بدون تردید این احساس خوشایند در شما به وجود خواهد آمد.
[ » معرفی و نقد کتاب: رمان دختر سروان – اثر آلکساندر پوشکین ]
جملاتی از کتاب پطرزبورگ
درِ ساختمان برابرش چارطاق شد؛ و صدای بسته شدنش بر پشتش کوفت؛ تاریکی او را در خود پیچید؛ پنداری فروافتاده بود (به احتمال زیاد نخستین دمِ پس از مرگ همینطورهاست)؛ اما اکنون نیکالای آپولونویچ اصلاً در فکر مرگ نبود؛ به حرکات خودش فکر میکرد، و کردارش در تاریکی مُهرونشانی عجیب و غریب خورده بود؛ بر پله سرد کنار در نشست، با صورتِ فروکرده در خز و گوشِ گشوده به صدای تپش قلبش. (کتاب پطرزبورگ – صفحه ۶۳)
روسیه جلگهای است منجمدد که گرگها در آن جولان میدهند. (کتاب پطرزبورگ – صفحه ۸۸)
اکنون فعالیتم زیرزمینی است؛ خیال نکنید که به نام آرمانشهرها یا به نام نحوه تفکر تنگ و تُنُکِ شما عمل کردم؛ هرچه باشد، من نیچهای بودم، همهمان نیچهای هستیم و شما هم نیچهای هستید، هرچند اعتراف نمیکنید. از نظر ما نیچهایها، تودهها، که (به قول شما) غرایز اجتماعی آنها را به حرکت درمیآورد، به آلتِ فعل بدل میشوند، حال آنکه کل آدمها (حتی کسانی چون شما) صفحهکلیدند که انگشتان پرّان پیانوزن بر آن حرکت میکند، و بر همۀ موانع فائق میآید. (کتاب پطرزبورگ – صفحه ۹۳)
مشاهدات اَلکساندر ایوانویچ او را به این اندیشه سوق داده بود که آرامش شبانه بستگی دارد به اینکه آدم روز را چگونه گذرانده باشد: آدم آنچه را در خیابانها از سر گذرانده، در غذاخوریهای مفلوک، در چایخانهها، با خود به خانه میآورد. (کتاب پطرزبورگ – صفحه ۱۰۲)
نیکالای آپولونویچ شوریدهاحوال مینمود؛ یک هفتهای میشد که گرد و غبارِ نرم بی مانع و رادعی بر صفحه تفسیر او بر کانت مینشست؛ احساس کرد جریانی دلچسب در اندرونش جاری است… کمابیش بهابهام، دور. ارتعاشات نامناپذیری در اندرونش جنبیدند. یعنی ممکن بود – این عشق باشد؟ اما او که عشق را از بیخ منکر بود. (کتاب پطرزبورگ – صفحه ۱۴۹)
نمود هرگونه که باشد، ذات نیز به همان گونه است. (کتاب پطرزبورگ – صفحه ۲۲۶)
آپولون آپولونویچ احساس کرد هوا خفقانآور است؛ فضا به جای هوا آگنده از سرب بود؛ پنداری در آنجا اندیشههایی خوفناک و تحملناپذیر اندیشیده شده بود… چه اتاق ناخوشایندی! و – چه فضای خفقانآوری. (کتاب پطرزبورگ – صفحه ۳۵۳)
ساعت کماکان تیکتاک میکرد؛ تاریکی قیرگون احاطهاش کرد؛ و در تاریکی تیکتاک دیگربار پرپر زد، چونان پروانهای کوچک که از روی گلی پر میکشد: دَمی – اینجا بود؛ و دمی دیگر – آنجا؛ و اندیشههایش – تیکتاک میکردند؛ در نقطهنقطه کالبد ملتهبش – اندیشههایش نبضگون میتپیدند: در گردنش، در حلقومش، در دستانش، در سرش، حتی در شبکه خورشیدیاش. (کتاب پطرزبورگ – صفحه ۴۰۲)
مشخصات کتاب
- عنوان: پطرزبورگ
- نویسنده: آندره بیهلی
- ترجمه: فرزانه طاهری
- انتشارات: مرکز
- تعداد صفحات: ۵۳۶
- قیمت چاپ تول – سال ۱۳۹۸: ۹۸۵۰۰ تومان
- جلد گالینگور
نظر شما در مورد کتاب پطرزبورگ چیست؟ لطفا اگر این کتاب را مطالعه کردهاید، حتما نظرات ارزشمند خود را با ما در میان بگذارید. با نظر دادن در مورد کتابها در انتخاب کتاب به همدیگر کمک میکنیم.
[ لینک: کانال تلگرام کافه بوک ]
» معرفی چند کتاب دیگر از ادبیات روسیه:
- رمان یادداشتهای زیرزمینی اثر فیودور داستایفسکی
- رمان برادران کارامازوف اثر فیودور داستایفسکی
- رمان جنگ و صلح اثر تولستوی