گزارش به خاک یونان در واقع شرح حال و گزارشی از زندگی خود نویسنده، نیکوس کازانتزاکیس، است که به شکلی رمانگونه نوشته شده است. به همین جهت ما در وبسایت معرفی کتاب کافهبوک آن را در دسته کتابهای زندگینامه و رمان خارجی قرار دادهایم. در این کتاب، خواننده به شکل جدی به زندگی نویسنده و نحوه تفکر او نزدیک میشود و میتواند فلسفه رمانهایش را نیز بهتر درک کند.
نیکوس کازانتزاکیس در سال ۱۸۸۳ در شهر کاندی، مرکز جزیره کرت، به دنیا آمد. جزیرهای که کازانتزاکیس بسیار به آن عشق میورزد و آموزههای تاریخی آن بر روی زندگیاش بسیار تاثیرگذار بوده است. از همین جهت میتوان گفت کازانتزاکیس بیش از هر چیز «کرتی» است و خصایص روحیاش، خصایص روحی مردم کرت است.
در پشت جلد کتاب گزارش به خاک یونان چنین میخوانیم:
از جمله کتابهای نیکوس کازانتزاکیس که در وبسایت معرفی کتاب کافهبوک بررسی شدهاند میتوان به موارد زیر اشاره کرد. هر کدام از این رمانها به تنهایی یک شاهکار محسوب میشوند:
کتاب گزارش به خاک یونان
حتی اگر یکی از کتابهای این نویسنده یونانی را خوانده باشید روح سرکش، عصیانگر و آزادی که در لابهلای شخصیتهای کتابش وجود دارد را دیدهاید. روحی که به درستی میتوان آن را جلوهای از خود نیکوس کازانتزاکیس است.
کازانتزاکیس تنها پسر خانواده است و برخلاف پدر، پدربزرگ و دیگر مردان خاندان مردی اهل مبارزه نیست. او پهلوان نیست و دستش به نبرد نمیرود اما در عوض مبارزه خود را در مسیر دیگری ادامه میدهد. به مدرسه میرود و به تنها فرد باسواد خانواده تبدیل میشود که مبارزه را از راه قلمش پی میگیرد. پدرش مردی بزرگ با منشی خاص است که تنها از پسرش یک انتظار دارد، اینکه مایه سرافکندگی جزیره کرت نشود.
دوران کودکیاش در گرماگرم جنگهای میهنی مردم کرت با اشغالگران عثمانی گذشت و تاثیرات وطنپرستانه شدیدی که کازانتزاکیس جوان از قهرمانان آن جنگها گرفته (پدر و پدربزرگش از همین قهرمانان هستند) بر روحیه او بسیار تاثیر گذاشته است. نویسنده به نحوی حماسهگونه جنگ میان کرت و ترکیه را با شور و حرارت بیان میکند. دقیقا به همان شیوهای که بعدها در کتاب آزادی یا مرگ بیان میکند. در این بخشهاست که معنای مقدس آزادی را در نگاه نیکوس کازانتزاکیس میبینیم و درست بعد از خواندن صحبتهای او درباره آزادی است که پی میبریم کتاب آزادی یا مرگ چطور آنقدر زیبا نوشته شده است. او همواره در جستجوی آزادی است، هم برای مردم کرت و هم برای خودش. همچنان که در کتاب گزارش به خاک یونان میگوید: «آزادی نخستین خواست بزرگم بود.»
دومین خواست بزرگ کازانتزاکیس تقدس بود. علاقه وافری به زندگی قدیسان داشت و زندگینامه آنها را با صدای بلند برای خود میخواند. از سختیهایی که آنان تحمل میکردند شگفتزده میشد و در آروزی تقدس بود. کتاب سرگشته راه حق و کتاب آخرین وسوسه مسیح را میتوان این بخش از زندگی کازانتزاکیس دانست.
صالح حسینی – مترجم بزرگی که کتاب را به زیبایی هرچه تمامتر ترجمه کرده است – در مقدمهای که بر کتاب نوشته، درباره کتاب چنین مینویسد:
قهرمان کتاب همه عمر تلاش میکند تا به رغم اسیر بودن در تختهبند تن از محدودیتهای جسمانی فراتر برود. تنها راه رهایی را در اروج میبیند. بنابراین مانند مسیح صلیب بر دوش میگیرد تا به معراج جلجتای خویش صعود کند. او میداند که با فرا شدن به جلجتا مصلوب میشود. اما تصلیب را تنها راه رستاخیز میداند. بیقرار و جستوجوگر، دست به سفر میزند. راهی را برمیگزیند، به پایان راه که میرسد، میبیند گرداب مرموز دهان گشوده است. وحشت سراپای وجودش را میگیرد. برمیگردد و راهی دیگر در پیش میگیرد و در پایان بار دیگر به گرداب مرموز میرسد. دوباره عقبنشینی میکند و باز سفری نو و دوباره همان مغاک.
پس از یک مقدمه کوتاه، نویسنده کتابش را از دوران کودکی شروع میکند و تا دوران پیری روایت آن را ادامه میدهد. با یک حالت معنوی و عارفانه از همه تجربههایش میگوید. از هرچیزی که بر زندگیاش تاثیرگذار بوده مینویسد و خواننده را با ریزترین احساسات خودش آشنا میکند. از نخستین تجربه روبهرو شدن با دریا گرفته تا رفتن به صومعههای قدیسان برای نزدیک شدن به خدا، از سفرهای مختلفی که در جهان کرده تا نخستین کار سیاسی که برای کرت انجام داده، همه را ریز به ریز و با زیبایی خاصی بیان میکند.
شاید اگر عنوان فصلهای کتاب را در اینجا ذکر کنیم، محتوای کتاب و آنچه که در زندگی نویسنده رخ داده، بهتر قابل تصور باشد. عنوان فصلهای مختلف کتاب عبارتند از: پیشگفتار / نیاکان / پدر / مادر / پسر / دبستان / مرگ پدربزرگم / کرت در برابر ترکیه / افسانه قدیسان / آرزوی گریز / کستار / ناکسوس / آزادی / مشکلات نوجوانی / دختر ایرلندی / آتن / بازگشت به کرت. کنوسوس / زیارت یونان / ایتالیا / دوست شاعرم. کوه آتوس / اورشلیم / بیابان. کوه سینا / کرت / پاریس. نیچه شهید بزرگ / وین. بیماری من / برلین / روسیه / قفقاز / پسر عیاش بازمیگردد / زوربا / هنگامی که نهال اودیسه در درونم بار داد / نگاه کرتی / پیگفتار.
در شروع کتاب، نویسنده که عاشق زندگی است، مینویسد همه ابزارهایم را جمع کردم – بینایی، بویایی، بساوایی، چشایی، شنوایی و عقل – تا برای روح تسلیمناپذیری مانند خودم که داغ هزاران زخم را به خود دیده، شروع به اعتراف کنم. اما چه کسی روحی مانند کازانتزاکیس دارد؟ نویسنده در کتاب در برابر چه کسی اعتراف میکند؟ -بله درست است، در برابر روح کرت و البته پدربزرگش.
[ » معرفی کتاب: رمان ژرمینال – نشر نیلوفر ]
درباره کتاب نیکوس کازانتزاکیس
برخورد شما با کتاب گزارش به خاک یونان به دو صورت میتواند باشد: یا قبل از این کتاب، کتاب دیگری از کازانتزاکیس خواندهاید و یا چیزی نخواندهاید. ولی در هر صورت اگر تصمیم به مطالعه این کتاب دارید، باید بدانید که قرار است شگفتزده شوید.
برخورد من با این کتاب به شکلی بود که پیش از مطالعه کتاب، ۵ رمان از کازانتزاکیس خوانده بودم. بنابراین کم و بیش از سبک نگارش نویسنده و موضوعاتی که دغدغه فکریاش (مانند جستجوی حقیقت، احترام به زندگی، فریاد سر دادن برای آزادی، یافتن تقدس و…) بود آگاهی داشتم. اما وقتی گزارش به خاک یونان را خواندم، پی بردم همه رمانهایی که تاکنون مطالعه کردم دقیقا همان چیزهایی بود که در زندگی و تفکرات خود نویسنده وجود داشت. در واقع بسیاری از صحنههای رمانهای او دقیقا تجربه شخصی خودش بود. به همین جهت پیشنهاد میکنم برای درک بهتر رمانهای نویسنده حتما این کتاب را مطالعه کنید.
شما وقتی کتاب را میخوانید از روح تشنه نویسنده شگفتزده میشوید. او با علاقه بسیار زیاد به استقبال زندگی میرود و وقتی شما کلمههای کتاب را میخوایند بدون تردید به یاد شخصیت زوربا میافتید (البته اگر رمان زوربای یونانی را خوانده باشید) و به این فکر میکنید که معنای زندگی کردن بیشک همین است. در آغوش کشیدن زندگی دقیقا کاری است که کازانتزاکیس در حال انجام دادن آن است نه کاری که بیشتر ما میکنیم.
کتاب نیکوس کازانتزاکیس را بخوانید و اجازه بدهید تا او دوباره زندگی را برای شما معنی کند. او خاطرات را با رنگ و لعاب دیگری تعریف میکند و در ذهن شما هرچیزی را دگرگون میکند. جوانی را بدون شک دوباره برای شما تعریف میکند و ای کاش جوانان هرچه سریعتر به سراغ این کتاب ارزشمند بروند. نویسنده همچنین آزادی، مرگ، عشق، الهیات، عدالت و… را دوباره با معنای متفاوتی پیش روی شما قرار میدهد. بسیار ممکن است که پس از خواندن این کتاب به گذشته نگاه کنید و احساس کنید تا به حال فقط مشغول تلف کردن زندگی خود بودهاید. انگار تا به حال متوجه چیزی به نام زندگی نبودید و فقط گذر زمان را تماشا میکردید. کازانتزاکیس با روحیه خاص خود شما را به درک بالاتری نسبت به زندگی راهنمایی میکند.
روح خاصی در نوشتههای نیکوس کازانتزاکیس وجود دارد که خودش آن تقلا برای نجات میداند. میگوید من برای خلق هنر و یا زیبایی نمینویسم، بلکه تلاش من فراتر رفتن از مرزهای هنر برای رسیدن به نجات است.
نویسنده در مقدمهای کوتاه بر کتاب مینویسد:
درنهایت اینکه، شاید دغدغههای نویسنده برای ما مطرح نباشد و حتی مسئلهای بیاهمیت باشد. اما آنچه در این کتاب شایسته توجه است تلاش و جستجوی خستگیناپذیر شخصیت آن برای یافتن حقیقت است. تلاش برای پشت سر گذاشتن موانع، رشد فکری، تجربه کردن، گذر از گرداب افکار مخدوش، فراتر رفتن از هستی خود، عبور از ناامیدیها و در نهایت قدر دانستن زندگی است.
انتخاب جملاتی که بازتاب مطالب اصلی کتاب و اندیشههای نویسنده باشد بسیار سخت است اما در ادامه بخشهای مختلفی از کتاب را نقل میکنیم تا با متن کتاب بیشتر آشنا شوید. امیدواریم این معرفی که در سایت کافهبوک انجام شد مورد توجه شما قرار گرفته باشد.
[ معرفی کتاب: رمان طاعون – نشر نیلوفر ]
جملاتی از کتاب گزارش به خاک یونان
عمر ما لمحهای بیش نیست؛ اما بس است. (کتاب گزارش به خاک یونان – صفحه ۱۸)
بزرگ که شدم و ذهنم بازتر شد، مبارزه نیز وسعت یافت. از محدوده کرت و یونان گذشت، تمام زمانها و مکانها را درنوردید و تاریخ بشری را زیر نگین گرفت. اکنون، کرت و ترکیه با هم در جنگ نبودند، که خیر و شر بود، روشنی و تاریکی بود و خدا و شیطان بود. همواره نیز همان جنگ بود، جنگ دایم. و همواره کرت پشت سر خیر، نور و خدا ایستاده بود، و ترکیه پست سر تاریکی و شیطان. قسمتم این بود که در لحظه بحرانی جنگ کرت برای آزادی در این سرزمین به دنیا بیایم، و به این ترتیب از همان اوان کودکی متوجه شوم دنیا مالک خیری است عزیزتر از زندگی، نوشینتر از سعادت: آزادی. (کتاب گزارش به خاک یونان – صفحه ۶۸)
با فروش تمام اسباببازیهایم به دوستان، زندگی قدیسان را به چاپهای معمولی، به شکل جزوه میخریدم. عصرها روی چهارپایه کوچک، در میان ریحان و همیشهبهار حیاطمان، مینشستم و آزمونهای دشوار و گوناگون قدیسان را که در راه رستگاری روح متحمل شده بودند، به صدای بلند میخواندم. همسایهها با بافتنی یا کارشان، اطرافم گرد میآمدند. بعضی جوراب میبافتند و بقیه قهوه میساییدند یا ساقه خردل پاک میکردند. آنان گوش میدادند و آهسته آهسته صدای شیون برای رنجها و شکنجههای قدیسان در حیاط طنین میانداخت. (کتاب گزارش به خاک یونان – صفحه ۷۳)
این وظیفه ماست که ورای سوداهای فردی خویش، ورای عادتهای راحت و دلچسب، فراتر از وجودمان، هدفی برای خود تعیین کنیم، و با خوار شمردن خنده، گرسنگی، حتی مرگ، شب و روز تلاش کنیم تا به آن هدف برسیم. رسیدن به هدف نه. روح خودستا، به محض رسیدن به هدف خویش، در فاصله دورتری قرارش میدهد. نه رسیدن به هدف، که هیچگاه توقف نکردن در عروج. فقط در این صورت است که زندگی به اصالت و یگانگی دست مییابد. (کتاب گزارش به خاک یونان – صفحه ۸۲)
هر واژهای صدفی سخت است که نیرویی بزرگ و انفجارآلود در خود نهفته دارد. برای یافتن معنایش، باید بگذاری در درونت مانند بمبی منفجر شود و از این راه روحی را که زندانی کرده است، آزاد سازد. (کتاب گزارش به خاک یونان – صفحه ۹۲)
جوانی یعنی ویران کردن دنیا، و درانداختن طرحی نو. (کتاب گزارش به خاک یونان – صفحه ۱۵۶)
درویش پاسخ داد: «خدا نامی ندارد. او در محدوده اسما نمیگنجد. اسم زندان است. خدا آزاد است.» (کتاب گزارش به خاک یونان – صفحه ۱۶۲)
جوانی بیستوپنج ساله و در کمال عافیت باشی؛ شخص به خصوصی را، اعم از مرد یا زن، دوست نداشته باشی؛ پای پیاده و تنها با کولهباری بر دوش از این سر تا آن سر ایتالیا سفر کنی؛ بهاران هم باشد و سپس تابستان و آنگاه پاییز و زمستان مالامال میوه و باران فرارسد – آرزوی سعادتی بزرگتر از این، گستاخی است. (کتاب گزارش به خاک یونان – صفحه ۱۹۱)
بدا به حال کسی که بدون دیوانگی زندگی آغاز میکند. (کتاب گزارش به خاک یونان – صفحه ۲۲۲)
در حقیقت، اگر قلب گرم زن حضور نمیداشت، خدا برای همیشه مرد را درون گور رها میکرد. نجات ما به تار مویی بسته است، به فریاد عشق بسته است. (کتاب گزارش به خاک یونان – صفحه ۲۶۶)
در عشق، همچنان که در مهماننوازی، دهنده شادمانتر از گیرنده است. (کتاب گزارش به خاک یونان – صفحه ۲۸۱)
یک روز صبح، دریافتم که دیگر بس است. گستره تن زیاد وسیع نیست. فوراً به نقطه پایان میرسد. میخوری، مینوشی، میبوسی، دوباره میخوری، دوباره مینوشی، دوباره میبوسی – و دیگر جایی نیست که بروی. در آخر، دریافتم که دیگر بس است. با یادآوری روحم، در کالسکهای نشستم و به صومعهای در کوه آتوس رفتم. سه ماه آنجا ماندم. (کتاب گزارش به خاک یونان – صفحه ۳۲۳)
هرکس بگوید که رهایی وجود دارد، برده است؛ زیرا هر لحظه گفتار و کردارش را سبک سنگین میکند. با ترس و لرز میپرسد: «آیا رهایی مییابم یا به لعنت دچار میشوم؟ آیا به بهشت میروم یا به جهنم.» روحی که امید دارد، چگونه میتواند آزاد باشد؟ هرکس امیدوار باشد، از دنیا و آخرت هراسان است. بلاتصمیم در هوا معلق میماند و منتظر یاری بخت یا رحمت خداوند میشود. (کتاب گزارش به خاک یونان – صفحه ۳۸۰)
با خود اندیشیدم: آری، لنین هم منجی دیگری بود، منجی تازه دیگری ساخته دست بردگان و گرسنگان و ستمدیدگان، تا توانشان دهد که بردگی و گرسنگی و ستم را تحمل کنند – نقاب تازه دیگری برای امید و نومیدی بشری. (کتاب گزارش به خاک یونان – صفحه ۳۹۸)
خوشا به حال انسانی که «فریاد» زمان خویش را میشنود (هر دورانی فریاد مخصوص به خود را دارد) و با آن همکاری میکند. تنها اوست که میتواند رهایی یابد. (کتاب گزارش به خاک یونان – صفحه ۴۴۹)
اگر کشیشی آمد که از من اقرار بشنود و بر من آخرین دعاهای مرسوم را بخواند، بگو که هرچه زودتر گورش را گم کند و هر قدر که دلش میخواهد به من لعنت بفرستد! من در عمر خود کارها کردهام که حساب ندارد و تازه معتقدم که هنوز کافی نبوده است. مردانی چون من بایستی هزار سال عمر کنند. (کتاب گزارش به خاک یونان – صفحه ۴۹۳)
به یاد زوربا افتادم: «همیشه طوری عمل میکنم که انگار جاودانیام.» شیوه خدا چنین است. ما خاکیان نیز بایستی این شیوه را دنبال کنیم؛ اما نه از روی خودبزرگبینی و گستاخی، بلکه از روی شوق روح برای تعالی. کوشش برای تقلید از خدا، تنها وسیله ما برای فرارفتن از محدودیتهای بشری است. هرچند که این فراروی لحظهای بیش نپاید. (کتاب گزارش به خاک یونان – صفحه ۵۰۲)
از روح انسان در شگفت میشوم. هیچ قدرتی در آسمان و زمین، چنین عظیم نیست. بیآنکه بدانیم، حامل قدرت مطلق در درون خویشیم؛ اما روحمان را در زیر آوار گوشت و چربی خرد میکنیم و میمیریم، بیآنکه بدانیم چه هستیم و کارآییمان چیست. (کتاب گزارش به خاک یونان – صفحه ۵۳۵)
مشخصات کتاب
- عنوان: گزارش به خاک یونان
- نویسنده: نیکوس کازانتزاکیس
- ترجمه: صالح حسینی
- انتشارات: نیلوفر
- تعداد صفحات: ۵۵۵
- قیمت چاپ هفتم – سال ۱۳۹۷: ۴۸۰۰۰ تومان
نظر شما در مورد کتاب گزارش به خاک یونان اثر نیکوس کازانتزاکیس چیست؟ لطفا اگر این رمان را خواندهاید نظرات ارزشمند خود را با ما به اشتراک بگذارید.
[ لینک: کانال تلگرام کافه بوک ]
» معرفی چند کتاب زندگینامه دیگر: