نشانک

کتاب بلندی های بادگیر | همراه با اینفوگرافیک

هزار و یک کتاب قبل از مرگ

ایده بوک

کتاب بلندی های بادگیر با عنوان اصلی Wuthering Heights تنها رمان امیلی برونته است که شهرتی جهانی یافته‌ است. امیلی برونته خواهر کوچک‌تر شارلوت برونته و خواهر بزرگ‌تر ان برونته بود که آن‌ها نیز امروزه از بزرگ‌ترین نویسندگان کلاسیک جهان به حساب می‌آیند.

کتاب بلندی‌ های بادگیر در سال ۱۸۴۷ منتشر شد، اما آن زمان با استقبال فوری خوانندگان روبه‌رو نشد. یک سال بعد، یعنی در سال ۱۸۴۸، امیلی برونته بر اثر بیماری سل از دنیا رفت.

کتاب بلندی‌های بادگیر در کنار کتاب جین ایر – اثر شارلوت برونته – از قله‌های داستان‌نویسی است. بیش از ۱۵۰ سال است که خوانندگان بیشماری در نقاط مختلف دنیا آن را می‌خوانند، انواع نقدها درباره‌اش نوشته‌اند و آثار مختلف سینمایی و تلویزیونی بر اساس آن ساخته‌اند.

مترجم کتاب – رضا رضایی – در مقدمه خود می‌نویسد:

امیلی برونته نویسنده رئالیستی است که کتاب بلندی های بادگیر را به زبان ساده روزگار خود نوشته است، اما رگه‌های رمانتیسم و سنت داستان‌نویسی گوتیک و فضاهای خیالی و حتی جادویی در کارش نمایان است، به طوری که بعضی از نقادان این اثر را «گوتیک» هم خوانده‌اند. به هر حال، این رمان درباره عشقی است قدرتمندتر از مرگ، و شور و سودایی خارق‌العاده، بی‌همتا و مرموز که گذشت زمان از جاذبه‌اش نمی‌کاهد. کتاب بلندی های بادگیر اثری است ناآرام به قلم نابغه‌ای آرام که شارلوت برونته درباره‌اش گفته است: «نیرومندتر از مردان، ساده‌تر از کودکان، بی‌همتا در میان همتایان.»

رمان‌های خواهران برونته، که توسط رضا رضایی ترجمه و از سوی نشر نی چاپ شده‌اند عبارتند از:

  • کتاب بلندی‌های بادگیز اثر امیلی برونته
  • کتاب شرلی اثر شارلوت برونته
  • کتاب ویلِت اثر شارلوت برونته
  • کتاب جین ایر اثر شارلوت برونته
  • کتاب پروفسور اثر شارلوت برونته
  • کتاب مستاجر وایلدفل هال اثر ان برونته
  • کتاب اگنس گری اثر ان برونته

[ لینک: رمان ربکا اثر دافنه دوموریه ]

پشت جلد کتاب بلندی های بادگیر آمده است:

کتاب بلندی های بادگیر روایت عشق است و انتقام، با شخصیت‌هایی که آمیزه لطافت و خشونت‌اند، مهر و کین، امید و بیم،… در مکانی که آن هم آمیزه‌ای است از گرما و سرما، روشنایی و تاریکی، تابستان طراوت‌بخش و زمستان اندوه‌بار. آیا خفته‌های این خاکِ آرام خواب‌زده‌هایی بی‌قرارند؟

امیلی برونته با همین داستان شورانگیز به بلندی های ادبیات صعود کرده است.

کتاب بلندی های بادگیر

خلاصه کتاب بلندی‌ های بادگیر

بلندی‌های بادگیر یا به عنوانی دیگر «عشق هرگز نمی‌میرد» بارها به عنوان عاشقانه‌ترین رمان انگلیس برگزیده شده است. این کتاب که شرح دلدادگی کاترین و هتکلیف را بیان می‌کند، تصویری واضح، دلنشین و در عین حال تلخی از این دلباختگی و سنگ‌هایی‌ست که بر سر راه آن دو افتاده است. رمان روایتی است عاشقانه که با لحنی شاعرانه تعریف شده است و به وضوح اوج تاثیر رفتارهای خوش و رفتارهای بد را در طی زمان به تصویر می‌کشد.

کتاب از ورود آقای لاکوود به عمارت وادرینگ‌هایست آغاز می‌گردد. او که برای اجاره عمارتی دیگر از متعلقات آقای هتکلیف به آن منطقه آمده، رسم ادب را بر این می‌داند که به عمارت صاحب‌خانه خود سری بزند. او طی این دیدار با شخصیت نچسب و نچندان دوست داشتنی صاحت‌خانه خود آشنا شده و بعد از خدمتگزار خانه خود، الن، جویای گذشته او و جویای سرگذشت فردی به نام کاترین ارنشاو می‌شود. روایت الن این چنین آغاز می‌گردد که، کاترین کودکی بود که پدرش هتکلیف را به خانه شان آورد. با ورود هتکلیف به امارت وادرینگ‌هایتس یا همان بلندی‌ های بادگیر، سرنوشت دو خاندان به طور کل تغییر یافت و وارد مسیری سرشار از ناخوشی شد.

با ورود هتکلیف، هیندلی، فرزند ذکور و ارشد خانواده ارنشاو کمر بر تحقیر وی می‌بندد و بعد از مرگ پدرشان با او رفتاری بدتر از یک خدتمگزار را پیش می‌گیرد. این در حالی ست که کاترین با هتکلیف پیوند عمیقی پیدا کرده و ریسمانی از محبت در همان دوران کودکی در بین این دو کودک شکل گرفته است. هیندلی رفته رفته رفتاری مشمئز کننده‌تر از خود نشان می‌دهد و هتکلیف که از همان دوران کودکی آثار واضحی از خشونت و بی‌رحمی از خود نشان داده، کینه عمیقی از وی به دل می‌گیرد. اوضاع تنها زمانی در مسیر نابودی قرار گرفته و تمامی شخصیت‌های داستان را با خود همراه می‌سازد که هیندلی ملاقات و ارتباط بین خواهر خود و هتکلیف را غدقن اعلام می‌کند. در همین حین است که خانواده ارنشاو با خانواده لنیتون، خانواده‌ای ثروتمند و اشرافی آشنا می‌شوند و این آشنایی به ازدواج کاترین با ادگار لنیتون ختم می‌شود. و این سرآغازی‌ست برای رشته انتقام‌هایی که هتکلیف سرخورده، با عزمی جزم، به گرفتنشان همت می‌گذارد.

داستان هتکلیف را سرتاسر از دید الن دین، خدمتگزاری که از کودکی وی را می‌شناخته و در کنار او بزرگ شده است می‌شنویم. این مساله چیزی‌ست که باید بعد از اتمام کتاب، در ذهن خود به سراغش برویم و به این بیندیشیم که آیا الن، فردی که از هتکلیف از لحظه ورودش به خانه نفرت داشت و تا موقع مرگ او و حتی پس از آن این نفرت را با خود به همراه داشت، واقعا با دیدی بیطرفانه داستان را بازگو کرده است یا مثل همیشه و مثل تمام اوقاتی که برای هر کس پیش می‌آید، به تعصبات و احساسات خود اجازه داده افسار زبانش را در دست بگیرند؟ این از دید من جزء طنازی‌ها و خصوصیات بسیار ماهرانه و ظریف امیلی برونته محسوب می‌شود. نویسنده‌ای که در کنار پدر کشیش و دو خواهر نویسنده‌اش؛ قلم خود را برای نسل‌های آینده به یادگار گذاشته است.

رمان بلندی های بادگیر گرچه در نگاه اول اثری‌ست عاشقانه که به قلم دختری تنها و متکی بر تخیل خود نوشته شده، و گرچه فضا و ادبیات وی در زمان حال نمی‌گنجد و به نوعی باطل گردیده و جزو کلاسیک‌ها محسوب می‌گردد، اما امیلی برونته با چنان خلاقیت و صراحتی تاثیرات رفتارهای ستیزه‌گرانه و خشن را بر روح و روان آدمی به تصویر کشیده است که گویی او در زمان حال زیسته و در زمینه این ناهنجاری‌ها مدرکی دانشگاهی داشته است. افراد زیادی این کتاب و این داستان را در حد داستانی برجسته و اثری به یادماندنی نمی‌دانند اما از دید من، این داستان دامنه وسیعی برای اندیشیدن در مقابل انسان می‌گستراند. متاسفانه این کتاب هم از آن دسته کتاب‌هایی‌ست که پس از مرگ خالق خود، او راه به شهرتی جهانی رسانده است.

مترجم کتاب، درباره علت انتخاب اسم کتاب می‌گوید:

عنوان اصلی کتاب «وادِرینگ هایتس» است به همین معنای «بلندی های بادگیر»، اما واقعیت این است که وادِرینگ هایتس نام مکانی است که داستان در آن روی می‌دهد (و البته مشخصات جغرافیایی‌اش طوری است که در «بلندی» واقع شده است و «بادگیر» هم هست)، و از همین رو، می‌شد عنوان ترجمه فارسی را گذاشت وادِرینگ هایتس. با این حال، با توجه به شهرتی که عنوان بلندی های بادگیر در زبان فارسی دارد، و عنوان غلطی هم نیست، من در نهایت همین عنوان آشنا را برای ترجمه‌ام ترجیح داده‌ام.

[ لینک: کتاب ملت عشق ]

اینفوگرافیک کتاب بلندی های بادگیر

براساس کتاب بلندی های بادگیر یک اینفرگرافیک توسط کافه‌بوک ترجمه و بازطراحی شده است که در آن خلاصه کتاب و همچنین جنبه‌های مختلف رمان به خوبی منعکس شده است. توجه به نکات و موضوعاتی که در این اینفوگرافیک منعکس شده است، به درک بهتر کتاب کمک می‌کند. البته باید اشاره کنیم که اگر این رمان را نخوانده‌اید و روی افشای داستان حساس هستید، مطالعه این اینفوگرافیک برای شما مناسب نیست. چراکه در اینفوگرافیک خلاصه قسمت‌هایی کتاب ارائه شده است و بخش‌های مهم آن را بازگو می‌کند.

[ مطلب مرتبط: رمان گتسبی بزرگ – همراه با اینفوگرافیک ]

اینفوگرافیک بلندی های بادگیر

جملاتی از متن کتاب بلندی های بادگیر

زیر آسمان دلپذیر کمی ماندم و آن جا پرسه زدم. نگاه کردم به پروانه‌ها که لابه‌لای بوته‌ها و سنبله‌ها بال می‌زدند. گوش سپردم به صدای ملایم باد که لابه‌لای سبزه و علف‌ها می‌وزید و فکر کردم که چطور می‌شود تصور کرد که خفته‌های این خاک آرام، خواب زده‌هایی بی‌قرار باشند.

با خود می‌اندیشم: ای مرد بدبخت! تو نیز مانند سایر همنوعانت قلبی در سینه‌ات می‌تپد و اعصابی داری که در برابر غم‌ها و شادی‌ها حساسیت نشان می‌دهد. چرا بیهوده سعی می‌کنی عکس العمل قلب اعصابت را از شنیدن خبر این فاجعه پنهان داری؟ چرا می‌خواهی وانمود کنی که خونسردی و آرامش خود را از دست نداده‌ای؟ این کبر و غرور تو نمی‌تواند خدا را فریب دهد!

روح از هر چه ساخته شده باشد، جنس روح او و من از یک جنس است.

می گفت بهترین کار در یک روز گرم ماه ژوئیه این است که آدم از صبح تا شب برود روی یک تکه چمن وسط بوته زار دراز بکشد، زنبورها لابه‌لای گل ها با وِزوِزشان برای آدم لالایی بگویند، چکاوک‌ها بالای سر آدم آواز بخوانند، آسمان آبی و بی ابر باشد و خورشید هم مدام بتابد. این کل تصور او بود از سعادت بهشتی.

اما چیزی که من دلم می‌خواست تاب خوردن از یک درخت سبز بود که برگ‌هایش خش خش کنند، باد غرب بوزد و ابرهای سفیدِ سفید به سرعت از بالای سر ما رد بشوند. تازه، نه فقط چکاوک‌ها، بلکه باسترک ها و توکاهای سیاه و سِهره های سینه سرخ و فاخته‌ها هم از چهار طرف نغمه سرایی کنند. بوته زار از دوردست پیدا باشد، با فرو رفتگی‌های سایه دار و خنک، اما نزدیک ما موج‌های بلند علفزار که در نسیم تاب بخورند، همین طور جنگل و صدای آب، و کل دنیا بیدار و سرشار از شادی.

حالت یک سگ ولگرد را نداشته باش که هر لگدی که میخورد، حقش است و از تمام دنیا به اندازه کسی که لگدش میزند، متنفر است!

من از قیافه‌اش میخواندم که خصوصیاتی بهتر از پدرش دارد. البته حسن‌ها در میان علف‌های وحشی ازنظر پنهان می‌مانند، زیرا پرپشتی علف‌ها باعث می‌شود ما ریشه‌های سالم را نبینیم. با اینحال خاک سالم در شرایطی مناسب حتما محصول بهتری پرورش میدهد.

مشخصات کتاب

  • کتاب بلندی های بادگیر
  • نویسنده: امیلی برونته
  • ترجمه: رضا رضایی
  • انتشارات: نی
  • تعداد صفحات: ۴۳۸
  • قیمت: ۳۰۰۰۰ تومان

👤 نویسنده مطلب: اطلسی خرامانی

نظر شما در مورد کتاب بلندی های بادگیر چیست؟ اگر این کتاب را خوانده‌اید، حتما نظرات ارزشمند خود را با ما در میان بگذارید. از میان دیگر آثار خواهران برونته کدام یک را خوانده‌اید؟


» معرفی چند کتاب عاشقانه دیگر:

  1. رمان عشق در روزگار وبا
  2. رمان احتمال عشق در نگاه اول
  3. رمان تاریخ عشق
فیسبوک توییتر گوگل + لینکداین تلگرام واتس اپ کلوب

امتیاز شما به مطلب

دوست داشتم: 701
دوست نداشتم: 263
میانگین امتیازات: 2.67

چاپ کتاب

129 دیدگاه در “کتاب بلندی های بادگیر | همراه با اینفوگرافیک

من این کتاب رو دارم قیمتشون زده ۳۰ ریال.و۴۸۲ صفحه داره.

من همین الان کتاب رو تموم کردم(برای دوستی که خواسته بود سنمون رو مطرح کنیم۱۹ساله هستم)ادعایی به عنوان کتابخوان حرفه ای بودن و یا آشنایی کامل با ادبیات ندارم به هیچ وجه؛ اگر این کتاب حدود ۱۸۰سال پیش نوشته شده،منتقدین حرفه ای و کاردان مهر تایید زدن و شاهکار ادبی نامیدن این کتاب رو پس قطعا که همینطور هست اما اگر بخوام نظر شخصی خودم رو راجع به کتاب بیان کنم میتونم بگم:به طور عجیبی من همراه شدم باخط به خط کتاب و سیر داستانی اون من رو جذب خودش کرد همه ی شخصیتهای ذکر شده در کتاب به طور شدیدی خاکستری بودن و به نظر من این حالت عادی همه ی ما انسانهارو نشون میده و اگر کسی از این موضوع شاکی شده باشه، نشون دهنده ی باب شدن شخصیتهای صرفا سفید و یا صرفا سیاه در کتابها و فیلم‌هاست که موجب کمالگرایی شده.
در مورد راوی های داستان میتونم بگم از نظرم امتیاز مثبت و منفی کتاب همین بود ما فقط در برخی خطوط به شدت محدود با شخصیتهای اصلی داستان همراه میشیم و از زاویه دید اونها به اصل قضایا و اتفاقات پی میبریم به علاوه اینکه راوی۹۵درصد کتاب خدمتگزار خانواده ها یعنی خانم الن بود که کاملا با نظرات و برداشتهای شخصی خودش داستان رو روایت میکنه و شخص سوم روایت هست و بنابراین خواننده هیچوقت نمیتونه صرفا متکی بشه به نقل حکایت از جانب خانم دین چون به طور بارزی مشخصه که در خیلی جاها بر اساس قضاوت حق به جانب خودش برداشت کرده و مستقیما همون قضاوت و برداشت خودش رو به خواننده انتقال میده(نکته منفی) و نکته مثبت همین مسئله اینه که علی رغم اینکه شخصیت اصلی، راوی داستان نیست اما من به طور عجیبی پا به پای راوی پیش می‌رفتم و مشتاق بودم برای ادامه ی خواندن کتاب و درک اتفاقات.
و در آخر نظر من به شخصه درمورد عشقی که بین شخصیتهای اصلی (کاترین و هیتکلیف)وجود داشت هنوز هم مبهمه و من راجع به تمااام احساسات اشخاص کتاب اعم از عشق،تنفر و….هنوز هم دو به شک هستم و برداشت نهایی از کلیت داستان و حتی نقدوبررسی کلیه ی اتفاقات مذکور به عهده ی خود خواننده هست(و اینجاست که ذهن بعد از خواندن کتاب درگیر بازی نامنصافانه ای میشه)
اگر خوندید ممنونم‌بابت وقتی که اختصاص دادید🙏🏻💙

من تو نوجونیم خوندمش خیلی برام جالب بود اینقدر که اسم کتاب ونویسنده رو هنوز تو خاطرم دارم .بارها خواستم بخونمش نشده اون موقع من خیلی رمان میخوندم اما هنوز یادمه که تا کتابو تموم نکردم از دستم نمیافتاد . ای کاش سن دوستانی که نظر دادن گفته میشد من فکر میکنم تو هرسنی یه برداشت ویه حس خاصی هست ازین رمان .میخوام بخونم ببینم اون حس نوجونی تا الان چقدر تغییر کرده

سلام کتاب رو خوندم و باید بگم که:
۱٫ اگر دنبال کتاب عشق صورتی و گوگولی وای عزیزم هستید اصلا سراغش نرید.
۲٫ تعجب میکنم خیلیا گفتید کتاب بیشتر خشنه تا عاشقانه! اینکه نویسنده اومده واقعا با جزئیات اینجوری تعریف کرده و نقطه ی جالبش راوی داستانه( الن) که به قول دوستان از دید خودش داره توضیح میده.
۳٫ شخصیت سفید یا سیاه نداشتیم بعضی جاهاش کاترین خیلی خوب بود بعضی هاش( مثلا جایی که زد تو صورت لینتن) من پشت کتاب اینجوری بودم که وحشی!
۴٫ کتاب به شدت روشنگرانه برای عشق و پیچیدگی هاش. اینکه معیار نه پوله، نه زیبایی، نه عشق جانسوز، بعضی مواقع میگفتم اگه الان جای کاترین بودم چیکار میکردم؟ چرا هتکلیف رو پشت درختا تنها گذاشت؟ چرا با لینتن ازدواج کرد وقتی فرصت داشت؟ چرا برادرش رو متقاعد نکرد؟ و حتی دختر کاترین هم زخم خورده بود.
۵٫ یکم اغراق آمیز جالبه این همه آدم داخل داستان هستن( لینتن ها رو فاکتور میگیریم) هیچکدوم کاملا شخصیت مثبتی از خودشون نشون نمیدن. تجربه ی جالبی بود.
۶٫ اگر روحیه ی ظریفی دارید و به اصطلاح به شخصیت های سفید سیاه و قهرمان داستان عادت دارید یکم وقت لازمه که آماده ی این داستان بشید. اگر هم فقط میخواید تجربش کنید و حوصله ی خوندن رمان طویل ندارید، خلاصه ی آکسفورد ۵ با همون کیفیت و حجم خیلیی کم در اختیار هست:) خودم اول اونو خوندم. فایل صوتی هم داره lol

کتاب خوبی بود. توصیفات زیبایی از محل زندگی شخصیت ها یعنی گرینج و وادرینگ هایتس داشت اما به شخصه این سبک داستان نویسی که جریان از دید الن دین( خدمتکار ) روایت شد به دلم ننشت. نمی فهمیدی شخصیت ها واقعا چه احساسی دارن جوری که من اخر سر انگیزه پشت اعمال هتکلیف و احساساتش نسبت به کاترین رو به درستی نفهمیدم. اکثر کارکتر ها شخصیت پزداری قوی داشتند اما این وسط فقط اقای لاکوود بود که نقش شنونده رو داشت و ما چیز زیادی درباره سرگذشت و خلق و خوش نفهمیدیم. چون من این کتاب رو برای ژانر عاشقانه خوندم زیاد باب میلم نبود در واقع بیشتر انتقام جویانه بود تا عاشقانه. احساسات بین هتکلیف و کاترین هم از نظر من رنگ و بوی دوستی و وسواس داشت تا عشق !! از بین شخصیت ها به نظرم فقط ادگار و کاترین لینتن منطقی رفتار میکردن بقیه روحیه عجیب و غریبی داشتن.
هیندلی که همیشه بداخلاق و مست و پاتیل بود، کاترین ارنشا که دیوونه و دمدمی مزاج بود( نمیدونم چی داشت که هتکلیف عاشقش شد😐) هتکلیف عقده ای و خودخواه بود، ایزابلا که احمق و زودباور بود و از همه بدتر شخصیت لینتن هتکلیف که بی دست و پا و ترسو بود و از اون نلی دین که فقط عقل کل بازی در می اورد انگار از بقیه بیشتر می فهمید( جنبه های منفی شخصیت هارو گفتم). خلاصه که عشق ادگار حامیانه و بی تکلف بود ولی عشق هتکلیف به قول امروزی ها سمی بود و همین جدال باعث مرگ و دیوانگی کاترین ارنشا شد.

کتاب معروفیه ولی علف به دهن بزی شیر میاد قرار نیست هر کسی خوشش بیاد!!

شاهکار قرن ۱۸ ام ، بهترین کتاب کلاسیکی که خونده ام .

من نظرات رو خوندم.اینکه بگیم کتاب بدی بوده نهایت بی انصافیه.چون با ظرافت تمام نوشته شده.نویسنده داستان واقعا نابغه ادبی بوده

من در حال خوندن کتاب هستم.تا اینجاش که عالی بوده.فضای داستان مربوط به خیلسی سال قبل و به سبک کلاسیکه.تصور ذهنی برام سخته….ولی شیوه ی نگارش عالیه

اگه میخواید این رمان رو‌ درک کنید
اول اهنگ ( ناجی وصیت ۲ ) رو گوش کنید
بعد
( ناجی وصیت ۱ ) رو گوش کنید .

این جوری بهتر میتونید رابطه این رمان رو با شخصیت هیت کلیف درک کنید .

نمیشه واقعا راجب این کتاب نظر داد و گفت که خوب بود یا بد. میشه گفت سلیقه ای بود.تا حالا یه کتاب رو با این همه حس های متفاوت نخونده بودم.
توی داستان شخصیت ها خاکستری بودن، بعضی وقتا انقدر دلت براشون میسوخت که میخواستی براشون گریه کنی و بعضی وقتا اونقدر آزاردهنده بودن که آرزوی مرگشون رو میکردی و بعد از مرگشون دلت براشون تنگ میشد. احساسات رو کاملا منتقل میکرد. اولای داستان دلم برای هیت کلیف میسوخت اما بعد دیگه تا آخر داستان ازش متنفر بودم. اما به طور کلی دیدن زجر کشیدن شخصیت ها آزاردهنده بود نمیشد کتاب رو دوست داشت و نمیشد ازش متنفر بود.پایانش رو هم دوست نداشتم. فقط نفهمیدم چرا اسم دیگش عشق هرگز نمی‌میرد بود چون بیشتر داستان انتقام بود تا عشق.

من این کتاب رو امروز برای تولد دوستم گرفتم
و الان نصف نظرات اینجورین ک کتاب مزخرفه و اصلا نمیشه ارتباط گرفت باهاش و نصف دیگه ی نظرات میگه ک عالی بوده و کاملا می‌شده احساسات رو درک کرد
الان من موندم این کتابو بدم به دوستم یانه
درضمن من خریدمش ۲۳۰ تومن😭
دوستم از سبک کلاسیک دزیره خوشش اومده برای همین به فروشنده گفتم ک تو این سبک میخام، بلندی های بادگیر رو بهم پیشنهاد داد و من خریدم
الان نمیدونم باید پشیمون باشم یا نه

منم دقیقا میخوام برا تولد دوستم بگیرم و نگران همینمم…دوستت از این کتاب خوشش اومد؟

همیشه هدیه ارزشمند هست
مخصوصا کتابدوست باشی و هدیه کتاب بگیری.
این کتاب یک اثر خوب از این نویسنده هست
نقدهای مثبت و منفی به همه کتاب ها وارد می شود.
و این فقط بر میگرده به سلایق افراد.

مطمعن باشید دوستتون از هدیه اش نهایت لذت را خواهد برد.

اسم این رمان تقریبا به گوش همه کتاب خوانها رسیده و از آثار مهم (در حقیقت یکی از ۱۰۰ رمان برتر جهان تا حال حاضر) ادبیات انگلیس به شمار میاد. خب از تجربه خوانش خودم باید اعتراف کنم تا مدتها رغبتی به مطالعه اش احساس نمیکردم چون به خیالم از اون دسته رمانهای آبکی با ماجراهای عشق دخترانه و این جور چیزهاست. اما مدتی قبل تصمیم گرفتم از خلاصه انگلیسیش شروع کنم( سطح پنج آکسفورد) به همراه فایل صوتیش. برخلاف انتظارم با یک پلات بسیار پیچیده مواجه شدم که خواندن بعضی فصلهاش حسابی نفس گیر و مبهم و حتی عجیب به نظرم رسید…اواخرش دیگه کم آوردم و فقط خواستم زودتر تموم بشه..در نظر بگیرید این فقط خلاصه کتاب بود!!!اما متوجه شدم چرا نقدهای خوبی به این اثر تعلق گرفته و منتقدان امتیاز بالایی بهش دادن( که کاملا استحقاقش رو داره). قصد دارم ترجمه کاملش رو هم مطالعه کنم و بیشتر با زوایاش آشنا بشم..خواستم تاکید کنم که به هیچ وجه کتاب “آسانی” به حساب نیاریدش و اصلا..اصلا جزء دسته های رمان عامه پسند و زرد و آبکی و دخترانه و….نیست…به هیچ وجه.

من اصلاً از خوندن این کتاب لذت نبردم و به زحمت تمومش کردم ، داستان اصلاً جذابیت ندارد و یه جاهایى فکر میکنى شخصیتهاى داستان عقلشون کمه اینقدر که رفتارهاى عجیب و مسخره میکنند در کل در حد تعاریفى که ازش میکنند جذاب نیست

این کتاب خیلی خوبه اما واقعا اینکه هیندلی اینقدر هیت کلیفت رو آزار داد باید کمتر میشد و خیلی عم انگیز بود اینجاهاش

اگه کتاب رو دوست نداشتید (که سخته دوست نداشتنش!) میتونید فیلم بلندی های بادگیر ساختۀ لوئیس بنوئل رو ببینید. از سینمای مکزیک.

اگه سبک کلاسیک رو دوست دارید و اینو دوست نداشتید کار سختیه!!!

من قبل خوندن این کتاب جنایات و مکافات و قمار باز داستایوفسکی را خوندم برای همین شیوه روایت کتاب برام جذاب نبود رفتار و اخلاقشون قابل درک نبود حتی حس انتقام هم در نهایت ته داستان ناتمام موندبنظرم. مرگ شخصیت های داستان یکی بعد از دیگری.. بیتفاوتی ادگار هنگام مرگ نسبت ب آینده دخترش …بیتفاوتی آلن نسبت به شخصیت های داستان ک گاهی خیلی دلسوزانه ظاهر میشد و گاهی کلا بیتفاوت …
شخصیت های داستان بنظرم همه مبهم بودن و نتونستم با هیچکدوم ارتباط عمیق برقرار کنم .. مضمون و ته داستان هم بیشتر اغراق گونه بود ؛ ما در طول کل زندگی افراد عشق عمیق را بینشون احساس نکردیم که ته داستان ب اون عشق ماندگار بعد از مرگشون برسیم.. یا علت چرایی توهمات خواب تازه وارد از کاترین در ابتدای داستان!! در کل شاید نویسنده بیشتر میخواست عنوان کنه رنج هایی ک از گذشته در روح آدم رخنه میکنه میتونه در طول کل زندگی در و روح و جسم بمونه و خودش نشون بده

خب نسبت به اینکه خیلی ارتباط خوبی نگرفتی نظری ندارم. ولی در وهله اول باید بت بگم که فقط یه سری اسم به خطور راوی داستان خورد و ازونجایی که خیلی حالش خوب نبود یه سری امشال و اشکال از یه خانوم که همون کاترینه دید. و هیچ شکل و شمایلی نسبت بهش توضیح نداد. پس طرف فقط یه زن رو دیده و به اسم مثلا کاترین لینتون

کااااملا موافقم و من هم دقیقا همین نظر رو راجع به این کتاب داشتم. باورم نمیشد که خوندن کتاب معروفی مثل بلندی های بادگیر اینقدر منو کلافه کرده باشه!!!!

عالی بود نظرتون منم همین نظر رو داشتم 🤘🏻

این کتاب واقعا عالی بود
با تمام کتاب های عاشقانه ای ک خوندم فرق میکرد
به خوبی تونستم با شخصیت ها ارتباط برقرار کنم .
همه شخصیت های کتاب خاکستری بودن
ن خوب ن بد
و خودشون تو سرنوشتی که داشتن مقصر بودن
و هم نبودن
این کتابی هست که چند بار هم اگر بخوانم باز هم برام لذت بخشه و هربار به درک جدیدی ازش میرسم

خیلی نتونستم با داستان ارتباط برقرار کنم. فقط دو خانواده را نشان می داد که آدم هایش مدام عاشق هم می شوند و هیچ کدام به سرانجام نمی رسد
دوست نداستم و توصیه نمی کنم

به عنوان یه رمان خون، اصلا نتونستم ارتباطی با این رمان برقرار کنم. داستان بسیار آبکی و قابل پیش بینی. حیف وقت واقعا

فک میکنم اگه آثار آستن و امثالشو ببینی و بخونی یا حتی شاهکارای خواهرای دیگه ی برونته سر بزنی با همین موضوع مواجه میشی

نوشتی ۵۰ یورو داد کتابشو چاپ کنن. اونم قرن نوزده! یورو!

من هم این همه در موردش شنیده بودم و جزء کتابهای برتر محسوبش می کنن. برام جذابیت نداشت.
چطور ممکنه خانمی ازدواج کرده باشه و شوهرش نسبت به ارتباط همسزش با یک مرد بی تفاوت باشه
چطور ممکنه به یک آدم بی سر و پا این همه قدرت داده بشه
و خیلی چیزهای دیگه که به نظرم از جذابیت داستان می کاست

از فضای داستان اصلا خوشم نیومد و حس خوبی بهم نداد.وقتم رو تلف کردم.

عشق و انتقام!!!
داستانی سرگرم کننده و شعار گونه
بعنوان تنها کتاب یک نویسنده نمره ی ۱۲ از بیست میدم
شاید اگر خرافات و توهمات رو در آخر کتاب وارد نمیکرد (مثلا روستاییا روح هتکلیف و کاترین رو دیدن) میشد نمره ی بیشتری بهش داد
بیشتر به ادامه ی سریال کلید اسرار شبیه بود!!!

خب بازخورد خرافاتی مردم رو نشون داد و تهش همه رو تکذیب کرد. بنظرت کار اشتباهی بود؟؟؟؟؟

فوق العاده بود. تمام جاهایی که هیث کلیف و کتی ملاقات داشتن و یا انتظاری که هیث کلیف پشت درختای باغ خونه ی کتی می کشید رو وقتی می خوندم گریه می کردم…

بسیار از شخصیت لذت بردم خصوصا پرداختی که به احساس تنفر هیث کلیف شده بود ولی شاید چون در دسته اثار کلاسیک قرار داره برای مخاطب عام برخی فضا سازی ها انچنان از نظر احساسی ملموس نباشه و توجه به فرهنگ و باور های دوره ویکتوریایی برای تعامل بیشتر با این اثر خالی از لطف نیست

سلام. برای یه دختر ۱۷ ساله کتاب خوبیه؟ مثلا خسته کننده نباشه یا درکش برام سخت نباشه و مهم تر از همه اینکه پایان تلخ نباشه
اگه میشه جواب بدید

خسته کننده نیست، درکشم سخت نیست، ولی شاید کمی پایانش تلخ باشه

پیشنهاد می کنم رمان جین ایر اثر شارلوت برونته رو بخونید

آها ! ینی میخوای قبل اینکه کتاب رو بخونی و باهاش یه بخشی از زندگیت رو بگذرونی کل فضاش رو بازسازی کنی و هیچ سردرگمی یا ناراحتی ای رو برای پایانش مثل آینده خودت نداشته باشی. خب ناراحت کنندس
در وجهه دومم باید بت بگم که درباره خسته کننده بودن یا نبودنش نمیشه نظر داد. نظراتم بین دو شکافه و خیلی متقابل نسبت به هم! آثار کلاسیک ابتدایی رو یکم بخون و با فیلم شروع کن.

از نظر من عشق هیتکلیف از نوع نفرت بود عشقی همراه با تنفر

من این کتاب رو توی سه مقطع متفاوت از زندگیم و جمعاً سه بار خوندم وقتی نوجوان بودم و اواسط دهه بیست و اواسط دهه سی زندگیم. خیلی جالبه که هردفعه حسم به شخصیت ها متفاوت بود، هردفعه حق رو به یکی دادم و دفعه بعد به شخصیت دیگه داستان. هیچ کتاب دیگه ای این احساس متناقض رو برام ایجاد نکرد. ولی همیشه دوسش داشتم

سلام
نظر من اینه که هریکلیف حتما عاشق بوده ولی عشقی بیمارگونه که از روح رنجور و پر از عقده برخاسته , مطمینا همچین عشقی که با آزار و قلدری و زورگویی همراه باشه به جز حسرت وپشیمانی و آسیب تاوانی نداره , شاید شخصیت هریکلیف قابل ترحم باشه ولی وارد بازی این عشق شدن جز باخت دوطرفه نیست

سلام .
به نظر این کتاب عاشقانه ای آمیخته به انتقام بود . این حرف رو به این دلیل میزنم ، که بیش از ده بار این کتاب رو خوندم . نه به این دلیل که کتاب دیگه ای نداشتم که بخونم ( اتفاقا آنقدر کتاب دادم که قابل شمارش نیست ) به این دلیل کتاب رو بیش از ده بار خواندم ، چون احساس کردم در فهمیدن شخصیت ها و عشقشان ناتوان بودم . حتی با وجود اینکه هم کتاب خوان حرفه ای هستم و هم یک نویسنده . البته شاید حقم داشتم که دیر شخصیت ها را درک کنم ؛چون بیش تر از ده سال سن نداشتم و الانم دوازده سال دادم .
کلا کتابی عاشقانه و مرموز و پر از نفرت و حس انتقام بود .ولی من عاشق شدم

شور و شوق و حس و حال بسیار والای شمارو درک کرده و برای اینکه این چنین نویسنده ای در ورای حضور نسبی من_منظورم فضای مجازی است_ به فعالیت میپردازه به خودم میبالم.
ولی باید بهتون عرض کنم که واقعا مهم داشتن کتاب های بیشمار نیست. ولی سبک مبالغتون رو دوست دارم. سری به کتاب های کامو بزنید. به خصوص سقوط
و اظهار نویسنده بودن یا شجاعت زیادی میخواد یا حماقت زیاد. خوشحالم که شجاعتتون! رو در میون گذاشتید.

به نظر من کتاب خیلی غم انگیز اگر یک زن باشی و احساساتی وقتی بخونی به پهنای صوت اشک میریزی ولی اگر مرد باشی هم بعضی در گلو داری. که انگار خودت جای هیث کلیف بودی که سختی کشیدی ، به عشقت نتونستی برسی این خیلی غمناکه به نظر کتاب خوب نه بد نه عالی ولی ژانر کتاب و قلم نشون میده امیلی برونته خیلی افسرده و ناراحت بوده و از چیزی رنج می‌برده این کتاب نشون دهنده اینکه نویسنده فقط به نا امیدی فکر می‌کرده و مرگ

جالب نبود اصلا برام
اصلا چیزی بهم اضافه نکرد و اینکه داستانشم جذاب نبود

کتاب فوق العاده ای بود با قلم روان و شیوای امیلی برونته .عشقی که به تصویر کشیده جنبه واقعی داشت و این کتاب به نظرم بیشتر به دنبال نشان دادن عقده هایی که ریشه در کودکی دارند و چقد میتوانن آدم به مرز جنون و عشق برسانند ماجراهای عاشقانه زیبایی داشت .و خواننده میتونه با تک تک کاراکترها ارتباط برقرار کنه چه بسیار عشاقی که عشق آنها را منفور کرد و چه بسیار آدم های منفوری که با عشق به دنیای زیبایی راه یافتن .

من اصلا این کتاب رو دوست نداشتم،داستان مرموز و غیرقابل باور،نمیتونستم باکتاب ارتباط برقرار کنم
بنظرم اصلا جالب نبود

هیچکس بدتر از پرویز پژواک نمیتونست این داستان شیرینو ترجمه کنه

اگه دنبال عاشقانه های معمول و لوس هستید این کتاب توصیه نمیشه. این کتاب بیشتر وی شخصیت پردازی اش و مشکلات روحی و عقده های کودکی شخصیت ها تیکه داره. واقعا قلم نویسنده قوی بود. من ک از توصیفات و رفتاری عجیب کاراکتر ها لذت بردم. من با ترجمه ی سعیدت زندیان خوندم ک عالی بود

حقیقتا اون عاشقانه ای که همیشه همه تعریف میکردن ازش،تو این کتاب نصیب من نشد.شایدم دیدگاه من اینطوریه البته ولی با خیلی از برداشت‌های عاشقانه ای که از این کتاب و همینطور عشقِ هیت‌کلیف میشه مخالفم!
چون عشق همونقدر که آدم رو زمین میزنه،به تو کمک میکنه عوض شی،بهتر شی حتی،البته وقتی که اون عشق،عشق باشه واقعا.
فکر میکنم قصه یکم همراه با شعار تموم شد،اینکه عشق هیچ‌وقت نمیمیرد و از این دسته حرفا که تا حدودی موافقم ولی،توی این قصه نه!

به نظرم شما از داستان غرور و تعصب جین استین خیلی لذت خواهید برد…

کتاب فوق العاده زیبا بود عالی تازه تمومش کردم و دوست دارم برم دوباره از اول بخونم و بارها با جملاتش اشک ریختم از اینکه دو عاشق واقعی بهم نرسیدند معلومه که کاترین هم عاشق هیت کلیف بود جذاب بود کتاب جین ایر هم بسیار جذاب بود حتماََ بخونید

من خوندم افتضاح بود، کسل کننده و به درد نخور، هیچ تصویری از محیط و شخصیت ها به خواننده نمیده

احتمالا نظر شخصی *** شماست. (با احترام زیاد البته)
اینکه نظر خودتون رو کلا به جای خواننده بزارید کار درست نیست. چون به شخصه مطمئنم اکثریت یه فضای نسبی براشون بازتاب شده

چقدر زیباست با گذر ۱۵۰ سال این کتاب هنوز گرمای خودشو بین خواننده ها حفظ کرده و با خواندن واژه هایش هر لحظه عاشق تر می شویم
کارکترهای این کتاب فوق العاده به تصویر کشیده شده اند بالاخص آقای هیتکلیف و بانو کاترین
عشقی که به نفرت مبدل میشه اما با مرگ معشوقه هم چنان شراره های دلدادگی در دل عاشق زبانزده
به تصویر کشیدن باغ ادگار و ارنشاو و تمام حرکات مستبدانه این دو خانواده در کتاب خانم برونته عالیه
حتما این کتاب رو بارها و بارها بخونید ارزش دارد

عشق خیلی حس زیباییه ولی وقتی که شکست میخوره با هاله ایی از نفرت و انتقام توأم میشه و آن وقت است که دیگر عاشق شدن رستگاری نیست ، بلکه عذاب ابدی است…

کتابی بود که توش تشویش، اضطراب حس میشد و در تمام استخوان هام نفوذ میکرد و مانند باد های شبانه وادرینگ هایتس آنها رو به زوال می‌کشوند….
انتقان و نفرت توی کتاب و توی تک تک کلماتش دیده میشد ، دیدگاه ها نسبت به شخصیت ها با ادامه داستان تغیر میکرد و از نفرت به دلسوزی و ترحم تغیر میکرد.
شخصیت ها گاه نفرت انگیز میشدند و گاه عاشق اما در تمام طول داستان ما شاهد عشق های ناکام بودیم که تباهی رو مانند سرنگی به وجود شخصیت ها تزریق میکرد و دل آنها رو سنگ میکرد.
اما در آخر رستگاری و عشق است که هیچگاه از بین نمیرود ، با احساسات را نمی‌توانیم نابود کنیم، نمی‌توانیم از عاشق شدن خود و دیگران مانع بشیم ، حتی وقتی که عشق ما شکست خورده و بخواهیم عاشقی وجود نداشته باشد اما عشق فراتر از یک احساس است ، بلکه یک وجود واحد از دو فرد است و گسستن آن کار دشواری است….

در آخر باید بگم :
عشق تنها کلید رستگاری روح های پر از تشویش ما انسان های خاکی است ، تنها راه ارتباط و انس گرفتن دو روح در یک کالبد معنوی….
خود و دیگران را از رستگاریِ عشق محروم نکنید.

رمان بسیار قدرتمند و جذاب. حین خوندن اصلا نمیشد زمین بذارم بس که جذاب بود. به نظرم شخصیت پردازی و تغییر مداوم راوی داستان خیلی عالی بود. شخصیت هیتکلیف عجیب ترین کاراکتر این کتاب هست که تلفیقی از عشق و نفرت و قلدری هست. شخصیت کاترین ارنشا هم قویترین کاراکتر بود. ممنون از امیلی برونته و رضا رضایی عزیز بابت ترجمه و نشر نی که کتاب رو با کیفیت عالی و بدون هرگونه اشتباه تایپی چاپ کردند.

به نظر من توصیف نویسنده از مکانها و احساسات واقعا فوق العاده بود به طوریکه خودم رو میتونستم اونجا در تمام فضای داستان حس کنم، و اینکه این کتاب با عاشقانه هایی که تا امروز خوندیم کاملا متفاوته تلفیقی از عشق و روانشناسی، اینکه چقدر میتونه اتفاقات و مشکلات کودکی در زندگی ادمها تاتیرگذار باشه، من که از خوندنش بی نهایت لذت بردم.

با سلام
کتاب زیبایی و ترجمه سختی داشته که مترجم زحمت کشیده
اما فکر میکنم در جمله بندی ترجمه دقت لازم صورت نگرفته و میشد در برگردان به فارسی در جهت روان شدن متن دقت بیشتری داشت.
با سپاس

عشق بیمارگونه ..عشق واقعی رشد شادی نشاط میدهد این عشق دو تا آدم مریض بود و نویسنده شگفت انگیز به تصویر کشیده بود

*اسپویل

یک عاشقانه بی نظیر بود.وقتی به انتهای داستان رسیدم و آن حالت جنون در هیتکلیف رو دیدم همه ی کار های زشتش رو فراموش کردم.فهمیدم به چه عشقی دچار بوده دیگر هیچچچچچچ چیزی در دنیا براش اهمیت نداشته و با فهمیدن شدت عشق او فهمیدم مرگ کاترین چه قدر برایش دیوانه وار بوده

برای گروه سنی نوجوانان مناسب بود. قدرت نویسندگی اثرهای بزرگ در اون قابل مشاهده نیست. شاید چون کتاب اول نویسنده بوده.

نباید سرسری گذشت.
من بیشتر کتاب های روانشناسی میخونم و گهگاهی برای تنوع رمان میخونم.
هنوز به انتها نرسیدم… ولی از نظر خودم کامل میتونم شخصیت ها رو درک کنم و باهاشون ارتباط بر قرار کنم حتی هیت کلیف. به نظرم نوع رابطه عاشقانه ای که بین هیت و کاترین بود خیلی متفاوت و جذاب بود . اینکه هیت کلیف با این همه درگیری های خودش و سادیسم که داشت به گونه ی خودش به شیوه ی خودش کاترین رو دوست داشت و این هم برام واقعا جذاب بود.
ادم رمانتیکی نیستم و سرد و خشک هم نیستم ولی به نظرم همه عاشقانه ها که نباید یه فضای ارومی داشته باشه به نظرم تمام تنفر ها و سردرگمی های رمان برام جذاب بود و نوع دوست داشتن رو به شیوه ی دیگه ای باز تاب داده. با اینکه هیت کلیف بچه شرور داستان جلوه میکنه ولی به نظرم شخصیت جذاب و جدیدی برام داره… پیشنهاد میکنم بخونید.

با سلام . من کتاب رو خوندم . کتاب کشش داشت که تا آخر خوندمش ولی احساس بدی تو ذهنم ایجاد شد.
تصورکردن اون خونه و اون آدمها خیلی کار راحتی نیست. و شاید هم چون با فرهنگ ما متفاوته من نتونستم اون احساسهایی رو که نویسنده میخواسته منتقل کنه خوب درک کنم.
این که همه آدمهای قصه یکی پس از دیگری میمیرن اون هم به علت بیماری و اون هم در جوانی زیاد جالب نبود.
روند داستان تا مرگ پدر کاترین بد نبود ولی انگار آخر داستان و فصل های آخر رو هول هولی خواسته بود تموم کنه .
و مرگ آقای هیتکلیف یه جوری ناشناخته بودو غیرقابل تصور و درک.
و حس من این بود که نویسنده خودش دچار یه نوع سردرگمی عشقی همراه با خشونت و نفرت بوده و همه چیز از روح سرگردانی اون شکل گرفته که توی داستان هم یه جور سردرگمی وجود داره.

به نظرم یه کتاب عاشقانه است که به درد گروه سنی ۱۵تا ۱۸ میخوره به یک فرد بالغ هیچ چیزی اضاف نمیکنه حتی به نظرم احساستش رو هم قلقلک نمیده

کتابش واقعا خیلی قشنگ بود 😍😍😍

واقعا داستان قشنگی بود اصلا پشیمون نیستم که خوندم به بقیه دوستان هم سفارش میکنم تا بخونند واااقعا کتاب فوق العاده‌ای بود 😍

این ایده که داستان از زبان شخص سوم گفته بشه جالبه ، اما باعث میشه آدم درک درستى از شخصیت ها نداشته باشه و با دید اون راوى شخصیت هارو قضاوت کنه ، هیت کلیف و کاترین یه گفتگو درست حسابى باهم نداشتند که ادم بفهمه درونشون چى میگذره تا من شاهد اون عشق دیوانه کننده باشم به خاطر همین درک شرارت ها و انتقام جویى هاى هیت کلیف برام سخت بود کلا مبهم بود به طورکلى آزار دهنده ! کلا همشون تباه بودن ، نتیجه گیرى که از این داستان کردم این بود هرکسى و وارد خانواده تون نکنید 😂

بهترین رمانی بود که خونده بودم.مدت ها دنبال کتابش میگشتم اما پیدا نمیکردم.یه روزه گرم تابستون وقتی اتفاقی از دره یه کتاب فروشی رد میشدم باخودم گفتم کاش یه سر به این کتاب فروشی هم بزنم شاید بلندی های بادگیر رو داشت.خوشبختانه آخرین جلد ازین کتاب رو داشت که با قیمت ۸۵هزارتومن بهم فروختش.خریدمش و به خودم هدیش دادم و خودمو خوشحال کردم

من هنوز تمومش نکردم ولی فضای جالبی داره دوستش دارم

به نظر من این کتاب یکی از بهترین کتاب های عاشقانه ای بود که خواندم!!
هرچند که باید گفت که کتاب ” جین ایر” اثر شارلوت برونته هم بی نظیر بود!!

من واقعا نمیدونم چطور میگید عاشقانه نیست . این کتاب جز بهترین کتاب های عاشقانه جهانه طبق نظرسنجی های معتبر . اون همه انتقام و بعضی دیالوگ های آشکار از عشقی دیوونه وار روایت می کنن . در واقع عمق انتقام های هیت کلیف و رفتار های جنون آمیزش ، عمق و ژرفای عشقش به کتی رو انعکاس میده اما کتی … نمی دونم به نظرم خیلی خودخواه بود …

*اسپویل

من کتاب رو به شدت دوست داشتم ، درسته فضاش خیلی غم انگیز بود اما باز من عاشقش شدم . به نظر من هیت کلیف خیلی زخم خورده بود که دست به اون کارها زد . معمولا تمام انتقام ها ریشه این . هیت کلیف هیچ وقت پدر و مادر واقعی نداشت . دائما کتک میخورد و تحقیر میشد . آخر سر هم کاترین که دم از عشق به هیت کلیف میزد ، رهاش کرد و رفت و بعد از سال ها یادش افتاد ، هیت کلیفی هم بوده . کی میدونه تو اون سه سال هیت کلیف چه کشیده . به نظرم خیلی بهش ظلم شد از همه طرف . تو کل زندگیش هیچ کس رو نداست و فقط بخشی از این همه ظلم و تنهایی می تونه آردم رو تبدیل به همچون انتقام جوی خشمگینی بکنه .

با سلام . دوستان ب نطر شما در داستان بلندی های بادگیر به چه کسی ظلم شده و همچنین ظالم کیست؟

متاسفانه این کتاب با وجود قلم قوی نویسنده یک غم نهفته و یک فضای کاملا سرد و افسرده کننده داره و محتوا و روند داستان برای من فاقد جذابیت و تا حدی ناامید کننده بود .
با این حال ، با اطمینان میگم که این کتاب اثر با ارزشی هست و کاملا لایق یک بار خوندن …!

فقط میتونم بگم تا الان نزدیک ب ۳۰ بار خوندم این کتابا

چون کتاب دیگه ای نداشتی بخونی۳۰باراینوخوندی😂

کتاب فوق‌العاده خوبیه.با تبحر چندین شخصیت رو کنار هم چیده.آرام،عصبی،منطقی،عاشق،دلسوز و…کتابی نیست که آدم نصفه ها ازش بگذره.نشون میده که کوچکترین رفتارها،برخوردها یا حرف ها چه آثاری میتونن داشته باشند.

زبانش ساده بود و اغراق داشت با این حال داستان کشش داشت ولی انتظار داشتم شخصیت ها بیشتر کنکاش بشه تااینکه بیشتر وقایع داستان پیش برده بشه در کل کتابی نیست که به کسی معرفیش کنم

فقط می تونم بگم یکی از یهترین کتاب های کل زندگیم بود( من کتاب خیلی زیاد می خونم )
اون حسی که از این کتاب گرفتم فوق العاده بود تو یه روز تمومش کردم و آخرش گریه کردم.
امیلی برونته واقعا نابغه س.اینکه تو اون زمان چنان روانشناسی دقیقی از شخصیت ها داشته و نشون داده چطور رفتار های ما شخصیت اطرافیان و بخصوص بچه ها رو شکل می ده باور نکردنیه.
اون دوستانی هم که فکر می کنن کتابیه پر از خشم حتما تا آخر نخوندن. نمی خوام آخرشو لو بدم ولی نصف ول نکنید.

کتاب جالبی نبود همش حس انتقام و کینه ورزی داشت بسیار بسیار از خواندش غمگین شدم و از شرارت‌ها

بنام آفریننده عشق
این رمان هنوز هم پس از چند قرن یکی ار عمیقترین آثار ادبی کلاسیک جهان بشمار میآید گرچه ارائه این اثر از خانواده بزرگ برونته حیرت آور نیست فهم آن نیازمند بینش عمیقی در ادبیات بوده و جذابیت آن هرگز از جذابیت آن نمیکاهد ……

راستش من یه دختری ام که با اینکه جوونم ولی خیلی رمان خوندم هم خارجی هم ایرانی
اما این رمان خیلی طولانی بود به نظرم کشش داده نویسندش
بعدشم اصلا عاشقانه نیست فقط انتقامه همین
یه فضایی داره که من زیاد توش راحت نبودم
ولی بازم نمیدونم نظر خودم بود

این رمان یکی از بهتریناست .واقعا عالیه حس و حال خیلی خوبی داره و اصلا عاشقانه نیست در تک تک لحظه هاش حس انتقام و به ادم منتقل میکنه و اینکه هیتکلیف دیوانه وار عاشق کاترین بود ولی کاترین اونقدرا هم عاشقش نبود . نویسنده روانشناس و انسان شناس خوبی بوده .

درسته همونطور که گفتین فضا و ادبیاتش بنوعی باطل شدس اما این از علاقه من به کتاب کم نمیکنه.و راسش نام کتاب من رو خیلی ترغیب به خوندنش کرد.از این کتاب فیلم هم ساخته شده که من دانلود کردم ولی متاسفانه زیاد جذاب نبودن برام

بسیااار کتاب مزخرفی هستش و اگه مجبور نبودم هیچوقت وقتمو براش صرف نمیکردم😐

من این کتابو چند ساعت پیش تموم کردم و به نظرم کتاب فوق العاده ای بود مدتها بود دوست داشتم بخونم خوشحالم ک خوندمش .. هنوز توی حاال و هوای کتابم انگار بااهاشون زندگی کردم قدرت تخیل نویسنده عالی بوده به نظرم

*اسپویل

من این کتاب رو نصفه خوندم و بعدش هم برای اینکه بفهمم آخرش چی میشه بخش آخرش رو خوندم و در آخر هیت کلیف مرد من واقعا هیچی از این کتاب نفهمیدم و به نظرم کتاب مزخرفی بود من دنبال یک کتاب خوب بودم فروشنده کتاب به من این کتاب رو معرفی کرد ولی من اصلا این کتاب رو کتاب جالبی نمیدونم من ترجمه جهانپور ملکی رو خوندم نمیدونم مشکل از نویسنده است یا مترجم کتاب
به نظرم پولم رو الکی خرج کردم الان هم از پارسال تا حالا میخوام این کتاب رو به یکی بفروشم

به نظرم داستان اصلا عاشقانه نیست.
در داستان نمادی از عشق وجود نداره در عوض آمیخته با حسهای منفی مانند نفرت و انتقام هست.

به علاوه که داستان به طرز غیر قابل نیازی طولانی ست. من تا انتهای کتاب خواندم بلکه اتفاق تازه و جذابی در اون ببینم ولی متاسفانه چنین اتفاقی نیافتاد.

این کتاب یکی از عمیق ترین زمانهای عاشقانه کلاسیکه من تو دوره نوجوانی خوندمش و هنوز بعد از سی سال فراموشش نکردم .حتما موقع خوندن کتابهای خارجی به مترجم اون دقت کنید تا به نطرتون کتاب بچه گانه و افتضاح نیاد

من چند سال پیش شاید وقتی که سیزده یا چهارده سالم بود خوندمش و خوشم اومد همیشه وقتی اسمش رو میدیدم یا می شنیدم احساس دوست داشتن اون موقع یادم میومد ولی چیز زیادی از داستان یادم نمی اومد
الان که بعد هفت یا هشت سال خوندمش باید بگم نمیدونم دوسش دارم یا نه
این رمان به نظرم یه رمان عاشقانه نیست، حداقل به تعریف امروزی نیست، نقطه ضعف بزرگی که حس کردم به نظر من این بود که ما هیچ وقت نفهمیدیم کاترین هم عاشق هیتکلیف بود یا نه احساسش یه احساس دیگه ای بوده
نکته مهم رمان به نظر من:
(خیلی وقت ها متوجه نمیشیم یه تصمیم می تونه چه تأثیرهای بزرگ و بلندمدتی به جا بزاره
_تصمیمی که کاترین گرفت دو خاندان رو نابود کرد و آدم های زیادی رو به درد و ناراحتی و مرگ انداخت
_خیرخواهی نابلد و نادرست آقای ارنشاء بزرگ هم خانواده ش رو تباه کرد
_رفتار نادرست هیندلی توی بچگی هر چند که به نظرم مقصر اصلی ش پدرش بود باعث نابودی خودش شد)
به نظرم مهم ترین و تاثیرگذارترین شخص داستان کاترین ارنشاء ست
و اینکه هیچ کدوم از شخصیت های داستان نمی تونن شخصیت های دوست داشتنی ت بشن

متاسفانه من قبل از اینکه کتابش رو بخونم فیلمش رو دیدم با بازی تام هاردی در نقش هیث کلیف واقعا عالی بود ولی در علاقه ای به خوندن رمان های کلاسیک طولانی ندارم.

من یه کتاب خوان حرفه ای نیستم اما بازم به نظرم این کتاب ارزش خوندن نداشت. تا آخرش کاترین و هدکلیف دچار خوددرگیری مزمن بودن 😒 و از این جهت که احساساتشون واضح نبود برام، از خوندن کتاب لذت نبردم و تنها چیزی که تو کتاب حس کردم فقدان به کار گیری عقل در روابط بین آدمها بود و عشقشون هم اصلا عشق نبود بیشتر یه وابستگی بیمار گونه بود.

منم بنا به تعریفاتی که از این کتاب شنیده بودم خوندمش، ولی اصلا چیز جالب و انچنانی درش ندیدم که این همه ازش تعریف شده بود، حتی در تعجبم بهش لقب رمان عاشقانه دادن! هیچ عشقی در این کتاب وجود نداره تنها جنون و حماقت درش هست!
به نظرم شاید تنها دلیل معروف بودن این کتاب این باشه که قدرت خیال پردازی یک نویسنده در یک و نیم قرن پیش رو نشون میده!!!
بنده تا اخرین صفحه کتاب دنبال یه سورپرایز بودم که بهم ثابت کنه کتاب ارزش خوندن داشته!!!
😂😂😂

این کتاب فوق العاده بود و تاچندروز احساسات من رو درگیر خودش کرد تعجب من درباره این کتاب این بود که نویسنده نزدیک به یک قرن پیش این کتاب رو نوشته بود اما من جوری با کتاب ارتباط برقرار کردم که دوست داشتم تک تک شخصیت هارو حتی نفرت انگیز ترین اون هارو از کتاب بیرون بکشم و بغلشون کنم
یکی از بهترین آثار کلاسیکی بود که خوندم و هرکدوم از این شخصیت ها رو میشد اندازه چند صفحه تحلیل کرد و به طور طبیعی همگی اخلاقیات به خصوصی داشتن

کتاب همه ابزار لازم رو برای عاشقانه ای از خشم و کینه و نفرت داشت؛ بلندی های بادگیر به خوبی تونسته نام خودش رو در ادبیات جهان جاودانه کنه

یکی از بهترین رمان های عاشقانه ای بود که خوندم😍😍

افتضاح و بسیار کودکانه.انگار نویسنده یه کودک ده ساله بوده که چیزی از نویسندگی نمیدونسته

من این کتاب رو همین امروز تموم کردم و البته از روی ترجمه جهان پور ملکی با نام عشق هرگز نمیمیرد خوندم.
بزرگترین نقطه قوتش میتونم بگم شیوه بیان داستان و صحنه سازی ها بوده که مخاطبو به خوبی با وضع زندگی افراد تو اون زمان و تو اون منطقه آشنا میکرده و اینکه خیلی آدمو با اتفاقاش غافل گیر میکرد شیوه بیانش واقعا خاص بود که من بیشتر بخاطر همین ادامه اش دادم.👌
ونقطه از ضعفش میتونم بگم که اصلا عاشقانه خاصی نداشت راستش اصلا متوجه نشدم واقعا کاترین هیت کلیف رو دوست داشت یا نه فقط علاقه اش از سر دوستی بوده…؟!😐
هیچ کدوم از عاشقانه های دیگه ای که تو رمان بود هم اصلا برام جالب نبود .. در کل به عنوان یه رمان عاشقانه به سمتش نیاین چون اصلا عشقش ملموس نیست😑 شاید هم بخاطر این بود که داستان از زبان شخصی که فقط نظاره گر بود بیان میشد نه شخصی که احساس رو درک میکرد🤔
خلاصه اینکه رمانش عاشقانه ای که میگن نبود از نظر من.😒
و اینکه اغراق زیادی گاهی تو بعضی جاها میشد حس کرد.
و در اخر هیت کیلیف یه موجود افسار گسیخته که واقعا معلوم نبود چی میخواد فقط میخواست عقده های درونی خودش رو پر کنه… و اصلا به هدف خاصی هم نرسید.😕
این دیدگاه من بود که یه مخاطب عامه هستم نه متخصص پس نظرمم تخصصی نیست خیلی شخصیه😊
به رمان باز ها توصیه میشه حتما این رمان رو بخونن چون واقعا شیوه بیان داستانش خاص و عالیه👌😍
از خوندنش لذت ببرید😊

منم تازه این رمان رو تموم کردم وفقط شیوه بیان داستانش جذاب بود ولی در کل چندان خوشم نیومد

من نسخه الکترونیکشو خوندم حدود ۱۲۰ صفحه بود. البته ک مشخصه خیلی خلاصه بود ولی بازم متنش عالی و گیرا بود. خیلی قشنگه.
ممنون از دوستان گرامی در کافه بوک؛ من چندروزه با این محیط آشنا شدم. و واقعا کار تلاش شما را در این زمینه تحسین میکنم.

سلام .من هنوز این کتاب رو نخوندم و یکی از دوستان گفت این رمان خیلی معروفه نام چند رمان رو برد که یکیش بلندی های بادگیر بود .اومدم نظرات رو خوندم و تصمیم دارم که بخونمش چون اکثرا گفتید رمان خوبیه.ولی همیشه خودم از فیلم ها و رمان هایی که یک قرن با نسل ما فاصله دارن ضربه خوردم .چون بنظرم بعضی چیزها فقط تو همون نسل جذابیت داره و دیدن و خوندن این کتاب ک حتی سنش از سن ما بیشتره نتونه حس خوبی بده.البته امیدوارم ب گفته دوستان رمان خوبی باشه .ممنون

انتظاری که از این کتاب داشتم خیلی بیشتر بود. البته اینکه این کتاب در یک قرن و نیم پیش نوشته شده قلم ش قابل تحسین هست ولی برای منی که کتابهایی که اخیرا خوندم خیلی بیشتر ازین تحت تاثیرم قرار داده بود بعد از اتمام کتاب خیلی حس رضایت و شادمانی یک اثر ماندگار ته قلبم حس نکردم

بی رحمی و خشونت شخصیتهای داستان تا این حد غیر واقعی بنظر میرسه شاید در زمان خود داستان قابل باور باشه ولی برای حال غیر واقعی بودنش از جذبه رمان کاسته است. خشونت تا این حد برای خانواده های اشرافی یا حتی متوسط جامعه بعید بنظر میرسد .رمان قابل مقایسه با اثار نویسندگانی چون داستایوفسکی .. یا رمان وطنی شوهرآهو خانم محمد افغانی نیست.

روند اتفاقاتش مثه یه خط صاااااف پیش میره ! نمیدونم دوستان توش چی دیدن اما من بارها تا یه قسمتی ازش میخوندم و خوابم میگرفت ! چند روز بعد ادامه و دوباره خواب !این شکل خوانش برا منی که وقتی” بر باد رفته “مارگرت میچل رو بعد از بارها خوندن دستم میگیرم زمینش نمیزارم تا تموم شه ، یا سینوهه یا حتی جین ایر یا خیلی از داستانای وطنی دیگه خودش نشون دهنده عدم جذابیت رمان حداقل برا منه.
خوش باشید

من یه داستان نویسم و تا الان خیلی رمانها و داستانهای زیادی خوندم.اما بلندیهای بادگیر واقعا یه شاهکار بود.از همه لحاظ.باور کردنی نیست که این رمان ۱۷۰ سال پیش نوشته شده.هیچ کم و کسری نداشت.و کشش و جاذبه اش تا صفحه آخر همراه خواننده است.البته ناگفته نماند که آقای رضایی هم خیلی عالی و بدون نقص این رمانو ترجمه کرده.طوری که خواننده احساس میکنه داره یه رمان وطنی قوی میخونه،همه چیز فوق العاده بود.شخصیت ها،فضا،دیالوگهای قومی،و اتفاقات..بیخودی نیست که این رمان جزء صد کتابیه که باید قبل از مرگ هر کسی اونو بخونه.من همین یه ساعت پیش تمومش کردم.و افسوس میخورم که چرا اینقدر دیر خوندمش

خیلی خیلی خیلی کتااابه خوبیه .. تک تک لحظه هاش رو لمس میکنی و با کتاب زندگی میکنی .. بعد از بلندی های بادگیر حتما جین ایر رو پیشنهاد میکنم که فوق العاده گیراست .

این رمان با وجود کلاسیک بودنش، خیلی شخصیت‌های امروزی داشت به نظرم. هیتکلیف‌های زیادی دوروبرم دیدم و برام عجیب بود خالق همچین شخصیتی یه زن باشه. کتاب رو خیلی دوست داشتم و یک توصیه واسه کسایی که ترجمه‌ی رضا رضایی رو انتخاب می‌کنن: تحت هیچ شرایطی تا پایان کتاب، شجره‌نامه‌ی اول کتاب رو نگاه نکنین. چرا که شاید پایان داستان براتون لو بره و بی‌مزه بشه.

این داستان.داستانی یه که به نظر خیلی ها (از جمله خودم)بسیار بسیار تاثیر گزار و تکرار نشدنی و البته درگیر کننده انگار جوری که تو داستان غرق میشی
و البته از نظر بعضی ها ام مسخره و اعصاب خرد کن.
ولی از نظر هر دودیدگاه این کتاب داستان خاصی دارد..جنس شخصیت هاش خاص است.چون به اعتقاد من هیچ کدوم از شخصیت های داستان روح وشخصیت سالم و طبیعی ندارند.این یکی از همون موارد خاص داستانه.
این کتاب به هیچ وجه تکیه بر عشق ندارد.نم دونم چرا هر وقت اسم بلندی های بادگیر میاد سریع بحث میاد سراغ عشق هیث کلیف و کتی.این کتاب اینقد برای تک تک شخصیت ها و تک تک لحظاتش حرف دارد که فقط متکی به عشق نباشه(و البته عشق هیث کلیف و کتی هم از موضوعات اصلی و بسیار خاص و تکرار نشدنی ادبیات است)
خلاصه بقول معروف باید عاشق باشی تا بفهمی عاشقا چی میکشن..(بعض وقتا ام باید دیوونه باشی تا بفهمی دیوونه ها چی میگن(یا حداقل چشیده باشیش))
چرا بلندی های بادگیر اینقد گیرا است؟چرا اینقد عمیق و پر نفوذه؟چرا اینقد محسور کننده و.وووو حرفیکه بشه توصیفش کرد به ذهنم نمیاد.شاید یک دلیلش این باشه:امیلی برونته به هر یک از افراد داستانش شخصیت خاص دقیق و منحصر به فرد خودشو داده.حتی به لحظات و مکان ها.
واین مولفه هارو باهم هماهنگ و تنظیم کرده.واسه همینه که شما وقتی تو داستان به اسم”وادرینگ‌هایست”می رسین تمام این وهم آلودگی و
تاریکی و ترس به روحتون تزریق میشه.و در آخر یه بار دیگه””Wuthering Height””
ببخشید زیاد شدش کامنتم

بنده الان ۵۷ سال دارم واین کتاب را در زمان جنگ در جبهه خونده ام و از بچه گی تا بحال عاشق سینما و کتاب و فیلم هستم ولی تا بحال اتفاق نیافده داستان به این زیبایی نه درفیلم و نه تاتر و کتاب ببینم و بخوانم و این کتاب در ذهنم حک شوه چون هر روزبا خاطرات کتاب از خواب بیدار میشوم و کلی روحیه میگیرم خواهشمندم حتما این کتاب راتهیه و بخوانید و مزه عشق و شکست را در ذهنتان پرورش بدهید و همیشه استوارباشید

به طرز عجیبی با خواندن این کتاب احساس آشفتگی و رنجی عمیق میکنم
راجع به جنبه های مثبت و یا منفی اش نظر نمیدهم که بحث طولانی می شود
اما اگر هیچگاه عمیقا عشق را احساس نکرده باشید به گمانم هرگز نتوانید آن را به درستی درک کنید و با بسیاری لحظاتش قلبتان به سختی مچاله نشود

نویسنده ی داستان به گمانم عشقی دردناک را تجربه کرده چرا که بسیاری از جزییات آن جز به تجربه قابل درک نیست.

قطعا مدت ها طول خواهد کشید تا از وادرینگ هایتس و سکوت وحشیانه اش به دنیای خویش بازگردم.

کتاب فوق العاده ای بود پر از شخصیت هایی متفاوت . جزئیاتش ,خشمش ,عشقش اتفاق های غیر منتظرش و همه چیش عااالی . کتاب جین ایر از خواهر های برونته هم کتاب عالییه.

نمیدونم اصلا خوشم نیومد خیلی مزخرف بود اصلا سرو ته نداشت که حیف که وقت گذاشتم خوندم …هیت کلیف خاک تو سرت 😂

بنظرم برای اینکه فعالیت سایت رو هم حفظ کنید و بهش کمک کنید
و هم اینکه معرفی های شما هدفمند تر باشه بهتره که
چند تا کتاب رو انتخاب کنید خودتون
و از مخاطبینتون بپرسید و بخواید انتخاب کنن

لطفا امکان امتیاز دادن رو برای ما مخاطب ها هم قرار بدید

سلام – حتما وقتی کافه‌بوک توسعه پیدا کرد این امکانات رو اضافه می کنیم

قلم نویسنده قابل ستایش ست و توصیف های فضای رمان همراه جزییات جذاب ست. با همه این اوصاف کلیت داستان برایم جالب نبود سراسر کینه و نفرت و خشم بود.

کتاب خیلی خوبی بود . نویسنده ی این کتاب یعنی خانم امیلی برونته به خوبی تونسته درگیری که بین قلب و مغز یا عقل و احساس در زندگی و روابط عاشقانه به وجود میاد رو تشریح کنه و این چیزیه که خیلیا تجربش کردن و باعث میشه تا درک و دید بهتری نسبت به عشق و زندگی داشته باشیم . از طرف دیگه باتجربه بودن و پختگی نویسنده کاملا مشخصه و واقعا شگفت انگیزه که خانمی توی این سن چنین شاهکار ادبی رو خلق کنه 🙂

واقعا عالی بود، خیلی خوب بود که فقط و فقط عاشقانه نبود. فک نکنم آدم بتونه وقایع داستانا به زودی فراموش کنه

رمان بلندی های بادگیر گیرایی خاصی داره . به خوبی میتونی تو حال و هوای این کتاب غرق بشی و با کاترین توی خلنگ زار ها بدوی‌ . من که خیلی دوستش داشتم و تمام ۵۹۸ صفحه رو توی یک روز ونصفی خوندم . پیشنهاد میکنم حتما بخونیدش و حتما هم متن کاملش رو بخونین تا بتونین توی داستانش غرق بشین . این که آقای لاک وود فقط یه شنونده ست هم لذت بخشه . اما من امیدوار بودم کتی کوچولو با آقای لاک وود ازدواج کنه و مزه عشق واقعی رو بچشه . ممنون !

میگم کتاب من که ۳۰۰ صفحه داره
مال تو چجوری ۵۹۸ تاس
مترجمش کی بوده؟

اصلا کتابی که فکر میکردم نبود،برخلاف تصورم اصلا عاشقانه هم نبودکتابی بود پر از خباثت و بد طینتی فردی که حتی نمیتونست عشقش رو طوری که باید بروز بده

کتاب بینظیریه من عاشق حال هوای این کتابم

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *