کتاب شغل پدر با داستانى خیرهکننده و اعجابآور خودش خواننده را میخکوب مىکند. این رمان قابلیت این را دارد که شما را در جایتان برای ساعتها نگاه دارد و نفس را در سینه تان حبس کند. تجربه خواندنِ کتاب شغل پدر مثل فشار دادن آرامِ پونزى توى دستتان است! همینقدر دردناک، همینقدر آگاهانه.
تلفیق هنرمندانه درد و آگاهى، معجونى از ترسى هشیارانه به مخاطب عرضه کرده که توانِ زمین گذاشتن کتاب را از او مىگیرد.
منتقدان و روزنامهنگاران، درباره کتاب شغل پدر بسیار نوشتهاند که در اینجا به برخی از آنها اشاره میکنیم:
[ مطلب مرتبط: کتاب سربازان سالامیس – نشر نیلوفر ]
خلاصه کتاب شغل پدر
داستان کتاب به ظاهر ساده، اما با پیچیدگىهاى ژرف روانشناسانه، داستانِ زندگى امیل شولان است، پسرى که در سرتاسر داستان، به اعتبار نام پدرش شناخته مىشود، اما نه از آن رو که پدرش جاه و مقامى دارد بلکه او مرد فرانسوى گمنامى بیش نیست و همین گمنامى او، مایه عذاب و دردسر این خانواده کوچک است.
پدر امیل مردى همهکاره و در واقع هیچکاره است، او ادعا مىکند کشیش، چترباز، مامور مخفى و دروازهبان و… است اما تا صفحه پایانى کتاب و پیش از آخرین غافلگیرى هم مشخص نمىشود که هویت واقعى او چیست. از لحاظ روانشناسى او مردى مبتلا به پارانویا است، مردى که حتى نمىتواند به خانوادهاش اعتماد کند، خود را درگیر جریانات آنارشیستى مىکند و تنها فکرش کشتن ژنرال دوگل است.
از سویى امیل که در رویاهاى کودکى خود غوطهور است، خود را مواجه با پدرى مبتلا به پارانویا و هیسترى، درگیر اختلالات شدید هذیانى و به شدت سختگیر مىیابد. آنچه پدر امیل به دنیاى کوچک و معصوم او وارد مىکند تجاوزى بىرحمانه به ساحت مقدس کودکى است؛ چرا که کودک ده ساله را اجیرِ ارزوها و امیالِ سیاسى خود مىکند. این از آن رو مشکلآفرین است که قوه تشخیص یک کودک به حدى نیست که بداند این دنیاى او نیست، نه آن دنیایى که بتواند در آن تفوق کسب کند و آرزوهایش را جامه عمل بپوشاند. اینجاست که امیل دنیایش را با مدادرنگى خاکسترى پدر رنگآمیزى مىکند و به همه چیز رنگ و بویى جنایى و کارآگاهى مىبخشد:
تا اینکه روزى سر اسلحه به سوى فرمانده مىچرخد و کودتا اتفاق مىافتد. امیل همانند هر کودک دیگرى هر لحظه از عمرش در پى کسب رضایت پدر بوده است، حتى زمانى که دوستِ الجزایرى خود را براى کشتن دوگل اجیر مىکند، ملتمسانه پدر را مىنگرد و اعتراف مىکند:
و چه میراثى پاکتر از قلب کودک است و چه خیانتى بزرگتر از آلودن آن با دستانِ چرکین سیاست؟
تنها مسکن امیل در شبهاى شکنجه و روزهاى درد دفترچه نقاشىاش است که خود نشان از پنجرهاى به دنیاى بىآلایش ذهنش و دنیاى بىرحم و کبود کودکىاش دارد. پنجرهاى بسته و بدون چشمانداز!
به کارگیرى استادانه از زبان، استفاده از تک واژهها براى انتقال مفهوم، ریزه کارىهاى روانشناسانه، استفاده به جا از تکه کلام مختص هر کاراکتر، انتقالِ مفهوم و احساس را بسیار قوى کرده است.
و این کتاب در هر صفحه خود براى خواننده غافلگیرى به همراه دارد. همانطور که گفتم بزرگترین آن در صفحه پایانى نهفته است که خواننده را درجا میخکوب مىکند. کتابى که ارزش چندبار خواندن و تعمق در جملاتش را دارد و ما این کتاب را جزء کتابهای پیشنهادی کافهبوک قرار دادهایم.
[ مطلب مرتبط: کتاب شبح سرگردان – نشر نیلوفر ]
جملاتی از متن کتاب شغل پدر
ازدواج به این سن امکان نداشت، حتى در امریکا. امیدوار بودم که دست آخر حرفم را باور نکند، بزند زیرخنده، انگشتش را به شقیقهاش بزند که یعنى کلهام خراب شده، کتکم بزند، پشتش را به من کند. اما او اصلا فکر نمىکرد. هر چیزى را دربست از من مىپذیرفت. شاهزاده قرار بود با شاهزاده خانم ازدواج کند. راهى براى عقب نشینى نداشتم. با خود گفتم اى کاش بمیرم.
زندان براى یک شورشى یعنى سه تا دیوار بیشتر.
همیشه از خودم میپرسیدم چه چیز ناجورى در زندگىمان وجود دارد؟ هیچکس به خانهمان نمىآمد، هیچ وقت. پدر قدغن کرده بود. هرگاه کسى زنگ در را مىزد، دستش را بلند میکرد تا ما را به سکوت وا دارد. منتظر مىماند تا آن که پشت در بود، منصرف شود و به صداى پایش در راه پلهها گوش مىداد. پس از آن کنار پنجره مىرفت، پشت پرده پنهان مىشد و پیروزمندانه او را که داشت از کوچهمان دور مىشد، نگاه مىکرد. هیچ یک از دوستانم اجازه نداشتند که از درِ خانهمان تو بیایند. و هیچ یک از همکاران مادر. همیشه تنها ما سه تا در آپارتمان بودیم. حتى پدربزرگ و مادربزرگم هیچ وقت به آنجا نیامدند.
_چرا انتظار دارى که پسرت برنده شود؟
مادر حرکتى با بىحوصلگى کرد.
روزنامهها خودفروخته بودند. در مسابقات تقلب مىکردند. هیچ دلیلى نداشت که داوران به نقاشى امیل شولان، که هیچ کس نمىشناختش، راى بدهند. با وجود این راى دادند. با پست دو بلیت براى تماشاى فیلم در یکى از بعدازظهرهاى یکشنبه در «لومیناگومون» برایمان فرستادند. مادرم برایم کف زد و پدرم لبخندى به لب آورد.
هیچ بچهاى نصف شب خانوادهاش را رها نمىکند تا برود دوگل را بکشد.
خود من به تنهایى میخواستم دوگل را بکشم. مىخواستم پدرم را غافلگیر کنم، خوشحال کنم، کارى کنم که به من افتخار کند.
شلیک کردم. یک تیر، دو تیر، سه تیر. دوگل از دیدنم منعجب به نظر مىرسید. دهانش را باز کرد. مرا به جا آورده بود.
-شولان؟
-بله! شولان. آقاى رذل! امیل شولان!
چهارمین گلوله را شلیک کردم، دوگل به شکل پدرم درآمده بود.
مشخصات کتاب
- کتاب شغل پدر
- نویسنده: سرژ شالاندون
- ترجمه: مهستى بحرینى
- انتشارات: نیلوفر
- تعداد صفحات: ۲۷۹
- قیمت: ۲۵۰۰۰ تومان
👤 نویسنده مطلب: مهشید موسوی
نظر شما در مورد کتاب شغل پدر چیست؟ لطفا اگر این کتاب را خواندهاید، حتما نظرات ارزشمند خود را با ما در میان بگذارید. با نظر دادن در مورد کتابها در انتخاب کتاب به همدیگر کمک میکنیم.
» معرفی چند کتاب خوب دیگر از نشر نیلوفر: