انتشارات متخصصان

رمان پر

هزار و یک کتاب قبل از مرگ

رمان پر اثر شارلوت مری ماتسین، نویسنده انگلیسی است که کتاب‌هایی با عنوان مارنیا یا مارنیا زیبای سرگردان و مورنای سبزپوش از این نویسنده به زبان فارسی ترجمه شده است. ماتسین در یک برهه از عمر خود بسیار گوشه‌گیر شد و زندگی او در پرده‌ای از ابهام قرار دارد، از زندگی و تاریخ دقیق مرگ این نویسنده نیز اطلاعات دقیقی در دسترس نیست.

پشت جلد این رمان آمده است:

زندگی قمار است، ماجراست، انسان یا میبرد،یا میبازد، زندگی معرکه‌ایست که پایان ندارد وقتی صدای یک نفر کم کم ضعیف و خاموش شد صدایی جوانتر و نیرومندتر بقیه داستان را می‌گیرد و ادامه می‌دهد.

رمان پر

داستان رمان با سر زدن دالتون به دوست قدیمی‌اش که اکنون یک نویسنده است شروع می‌شود. آن دو تحصیلات را با هم تمام کردند و با هم وارد اجتماع شدند اما زندگی مسیرهای مختلفی پیش روی آن‌ها قرار داد. دالتون در شرکت بیمه شهر کار گرفت و دوستش حرفه نویسندگی را دنبال کرد. اختلاف سلیقه میان این دو، روابط آن‌ها را کم کرده بود اما اکنون ماجرایی رخ داده است که دالتون را به خانه دوستش می‌کشاند.

دالتون داستان زندگی پر فراز و نشیب خود را در قالب دست‌نوشته‌هایی در اختیار دوست نویسنده‌اش قرار می‌دهد تا بر اساس آن کتابی بنویسید. این موضوع از آن جهت اهمیت دارد که دالتون به سال زندان به دلیل اختلاس محکوم شده است. اما موضوع اصلی کتاب در داستان زندگی دالتون است. جایی که در آن ماویس وارد داستان می‌شود:

در زدم و دختر جوان و زیبایی که گیسوان طلائی داشت و بیش از هیجده یا نوزده بهار عمرش نمی‌گذشت در را برویم گشود. پس از معرفی خودم داخل خانه شدم و قبل از هر سؤال از او پرسیدم که آیا خواننده‌ی آهنگ روح پرور او بوده؟ جواب مثبت داد. بعد شروع به تحقیقات لازم کردم. اسم او ماویس کوترل بود.

دالتون که مامور بیمه است، برای روشن شدن پرونده‌ای به سمت ماویس کشیده می‌شود و به سرعت عاشق او می‌شود. صدای فوق‌العاده ماویس باعث می‌شود دالتون به فکر یافتن پولی برای تعلیم او شود. در نظر او این صدا یک گنج ارزشمند است که باید کشف شود. اما دالتون از کجا می‌تواند این پول را فراهم کند؟

داستان به همین سادگی پیش نمی‌رود. دالتون متاهل است و با چالش‌های مختلفی روبه‌رو می‌شود ولی چیزی که در زندگی او عوض نخواهد شد، وارد شدن ماویس به قلب او است.

دلم می‌خواست او را در آغوش بگیرم و در آغوش گرم و مهرپرورش زندگی و غمهایش را بدست فراموشی بسپارم. اما می‌ترسیدم همچون غزالی از من بگریزد و تا ابد داغ فراقش را به دلم بگذارد.

[ معرفی رمان عاشقانه: کتاب نامه گمشده ]

رمان پر

از این کتاب و داستان عاشقانه آن نمی‌توان با عنوان یک شاهکار ادبی یاد کرد چرا که داستان‌های عاشقانه اسطوره‌ای برتری در ادبیات وجود دارند اما هر فردی می‌تواند از این کتاب برداشت متفاوتی داشته باشد و از داستان عاشقانه آن لذت ببرد.

شخصیت اول این کتاب فرد کاملا ضعیفی است که خلاهای عاطفی، نادیده گرفته شدن‌ها و عدم موفقیت شخصی را در خلال وجود مایوس پوشش می‌دهد به طوری که از او یک بت و یک قدیس ساخته و درنهایت در راه این قدیس جان خود را فدا می‌کند که اصلا در نظر عاشقان واقعی و اسطوره‌های ادبی عشق این عمل پسندیده و مناسب شان یک عاشق حقیقی نیست.

جملاتی از متن رمان پر

چرا خدایان ما را در تاریکى رها مى‌کنند تا از مسیر نور و روشنایى زندگى منحرف گردیم و کورکورانه در ظلمت دست و پا بزنیم و با ناکامى دوست بداریم و آخر کار هم بدون نتیجه این عالم را ترک کنیم. بله این خدا، این سرنوشت کجاست که هرچه او را جستجو مى‌کنیم نمى‌یابیم؟ کى؟ چه وقت این خدا خواهد دانست مادامى که خود را پنهان کند ما بندگان فانى هرگز قدرتِ یافتن او را نخواهیم داشت. این مقام مخفى و پنهان، گمانى بیش نیست و من که بنده‌ى ناچیزى بیش نیستم این گمان‌ها را لایق مقام خداوندى نمى‌دانم. (رمان پر – صفحه ۱۴۰)

وقتى انسان منظورى را دنبال مى‌کند و زمینه‌اى مى‌چیند، وقتى که موفق شد آن وقت مثل کسى که قوایش تمام شده با کمال بى‌حالى به نتیجه نگاه مى‌کند وقتى که موفق شد و یا اصلا پشیمان مى‌شود. (رمان پر – صفحه ۱۲۲)

آیا یک مرد حق داشت دست به دزدى بیالاید صرفا براى این که هنرى را در راه بالندگى‌اش کامل نماید؟ (رمان پر – صفحه ۲۰۶)

چقدر اشخاص ناامید به خیال ناچیزى، روزها در پى هم به امید فردا به زندگى چسبیده‌اند. (رمان پر – صفحه ۲۵۳)

من که به ماویس تا این اندازه عشق داشتم و او را مى‌پرستیدم حالا نمى‌توانستم ژانسى را آنطور دوست بدارم. البته او هنرمند بى‌نظیرى بود من او را ستایش مى‌کردم. ولى بعضى مردها در زندگى فقط یک زن را دوست دارند و بین ماویس و ژانسى خیلى تفاوت بود. (رمان پر – صفحه ۲۵۳)

مشخصات کتاب

  • رمان پر
  • نویسنده: ماتیسن
  • ترجمه: میمنت دانا
  • انتشارات: بوتیمار
  • تعداد صفحات: ۲۷۰
  • قیمت: ۱۷۵۰۰

👤 نویسنده مطلب: مهتاب اسدیان

نظر شما در مورد رمان پر چیست؟ لطفا اگر این کتاب را خوانده‌اید حتما نظرات ارزشمند خود را با ما در میان بگذارید.


» معرفی چند رمان دیگر:

  1. رمان ملت عشق
  2. رمان رنج‌های ورتر جوان
  3. رمان بلندی‌های بادگیر
فیسبوک توییتر گوگل + لینکداین تلگرام واتس اپ کلوب

امتیاز شما به مطلب

دوست داشتم: 315
دوست نداشتم: 193
میانگین امتیازات: 1.63

چاپ کتاب

54 دیدگاه در “رمان پر

حضرت حافظ می‌فرماید
در ازش پرتو عشقت ز تجلی دم زد
عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد

بخاطر عشق بود که خداوند خلق فرمود

و در جای دیگر می‌فرماید

در ازل هر کو به فیض دولت ارزانی بود
تا ابد جام مرادش همدم جانی بود

عشق یک موهبت الهی است که از طرف خداوند با روح خداوند که به ما دمیده شد به ما بخشیده شد
و حیف است این نوشته های عاشقانه که رنگ خدایی داردرا
بخاطر
کم عشقی خودمان بدجور ببینیم و ناجوانمردانه پایمال کنیم
سر کوی دلبر من به حریم کعبه ماند
که بهر طرف نهی روی بتوان نماز خواندن

برای عاشق خداوند شدن و پیدا کردن عشق حقیقی
اول باید عشق مجازی را تجربه کرد و آتش و سوز و شور و سرورش را چشید
شستشوی کن و آنگه به خرابات خرام
تا نگردد ز تو این دیر خراب آلوده
در چند جای رمان اشک ریختم و بسیار از متنش لذت برم

اون دسته عزیزانی که صرفا بخاطر قبح خیانت این کتاب را مزموم و نویسنده را مزمت میکنند،لاجرم خواندن کتاب ادعیه و ادبیان عرفانی برایشان تحسین برانگیز است،بی اخلاقی و خیانت جز زندگی روزمره این بشر هست،شاید همانی که بخاطر خیانت داستان را ضایع می داند خودش تجربه خیانت داشته،لاجرم نباید ایدئولوژی و گرایشات فکری و اخلاقی دلیل نقد این کتاب باشد.با اینکه خودم آدم مذهبی هستم.ولی این کتاب را قوی می دانم و پیشنهاد میکنم

من ۶۰ ساله هستم. این داستان را در سربازی سن ۱۹ سالگی خواندم شنیدم. خیلی غمگین و همزمان لذت بردم . چون در زمانی بود که بخاطر شکست عشقی به سربازی در زمان جنگ رفته بود.
باره دوم در آلمان به زمان آلمانی خواندم ، کیف کردم و الان برای بار سوم آنرا شنیدم، اینبار حسش کردم.
از مترجم و راوی ها متشکرم.

سلام و عرض ادب خدمت دوستداران عزیز کتاب
عزیزان قبل از هرچیز، ابتدا داستانی که میخوانید چه پسندتان باشد چه نباشد با یک جمله به پایان نرسانید، که نفر بعدی که قصد و شور خواندن دارد به یکباره حس و انگیزه ای برایش نماند!، حال این داستان از نظر شما ارزش خواندن داشته باشد یا خیر….
و اما…
چند نکته از نظرات قابل تامل است!
برای یک بار هم که شده به جای برداشت مان از داستان برپایه خیانت یا دیانت…. به روح داستان نگاه کنیم!
این داستان با قلمی زیبا و لطیف، و ملبس به واژگانی دلنشین حکایت شده….
بایستی شخصیت های داستان و انگیزه های روانی و زوایای پنهان شخصیت یک داستان را به درستی واکاوی کرد، موقعیت ها و صحنه های داستان، هرچند ناچیز، به درستی هضم و درک بشود…..
حق این کتاب ارزش خواندن دارد…ترجمه زیبای خانم میمنت دانا و قلم با صلابت نویسنده همگی از ارزش این اثر دم می زند…
توجه کرده باشید قدیم ترها که این کتاب را خوانده اند به درک داستان بیشتر اشراف داشته اند تا خواننده های نسل جدید! گویا شبکه های اجتماعی که با متن های کوتاه چشم ها و تمرکز اندک را راضی نگه میدارد حوصله از سر این عزیزان برده ،کتاب را دوان دوان خوانده اند و دل ایشان را زده است!
بیاییم اگر درک ادبی کمی داریم حداقل نظر فردی که درک و سواد ادبی بالایی دارد بخوانیم و بعد نتیجه گیری کنیم و یک داستان،همان ساده که شما می گویی، ولی پر مایه و لطیف را بیراهه به چالش های درک مختصرمان از یک اثر ادبی نکشیم…
موفق باشید…

عاشقانه ها باید بخونند که عالیهست وعمق عشق ودوست داشتن را درعشاق بینهایت زنده میکنه
واثری عمیق وجاودان در خواننده ایجا میکنه که تاهمیشه اون کتاب در فکر وذهنش هست وبه شخصیتهای داستان فکر میکنه وشاید معنی واقعی عشق را با خواندن این رمان بهتر درک کند .
من ۴۰ سال پیش نسخه اصلی کتاب را خواندم وهنوز دلم میخواهد بارها وبارها آنرا بخوانم ..

سلام..وقت به خیر..نسخه اصلی کتاب یعنی نسخه انگلیسیش رو؟؟؟

سلام من الان ۴۶ سالمه و این کتاب رو زمانی که دوره ی راهنمایی بودم خوندم و یادم میاد موقع ناهار بود که مادرم صدام زد و یه صفحه مونده بود تا پایان این رمان و گفتم یه صفحه مونده الان میام .وقتی تمام شد و به همراه خانواده خواستم ناهار بخورم، خواهرم که یکسال بزرگتر از من بود از من سوال کرد دیدی چی به سر شخصیت داستان اومد؟ که بعد از این سوال هر دو با هم گریه کردیم و مامانم گفت دیگه اجازه نمیدم رمان بخونید و از خواندن این کتاب سالهای سال گذشته ولی هنوز فراموش نکردم.۲۴ خرداد ۱۴۰۱

*اسپویل
کتاب پر رو خوندن که نه فایل صوتیش رو توی یک کانال تلگرامی تقریباً در هر شب دنبال کردم نزدیک به بیست شب شبیه یک سریال بود کتاب از لحاظ کشش خوبه و لحظه لحظه کتاب تا قبل از زمان به زندان افتادن راجر جالبه سه سال زندان سه سال دوری و از اون جالبتر برگشت هر دو به سر سفره ی عشق قدیمی هست حالا بر عکس زن که ابتدا تمایلی به ورود به رشته ی هنر نداشت مرد از اینکه نمی تواند همقد و اندازه ی زنی که خودش رشدش داده و بزرگش کرده قرار بگیره دست به انتحار میزنه البته در قسمتهایی از کتاب من یاد فیلم باران مجید مجیدی افتادم زمانی که کارگر ساختمانی شناسنامه اش را فروخت تا کمک کنه به دختر کارگر افغانی ولی در قسمت آخر داستان خودکشی زیاد پایان دلنشینی نبود به نظر من ضمن اینکه سه سال دوری از خانواده راجر امکان درخواست طلاق رو بصورت کاملاً قانونی نمیتونست براش فراهم کنه ؟؟ در ادامه با علم به اینکه راجر به هیچ وجه به سمت خونه و همسر قدیمی و دخترش مراجعت نکرد یک جای خالی بزرگ برای یک نفر تحت عنوان پدر میتونه باشه . در داستان خانواده راجر فقط بعنوان مشکل ازدواج مطرح میشه و این حداقل ۱۵ سال زندگی مشترک قبل از زندان نادیده گرفته میشه به نظر من پایان دلنشین تری میشد برای این کتاب در نظر گرفت در بهترین حالت ممکن؛ با مراجعه به برادر بزرگتر راجر که قول همکاری به اون داد ولی موفق نشد میتونستن توی همون شهر کوچک کنار هم خوشبخت باشند ولی راجر خوشبختی رو دو دستی تقدیمی ماویس کرد و رفت …

سلام به همگی
در مقابل کتابهای باارزشی که خوانده ام سطح این رمان پایین بود ولی در کل برای سر گرمی بد نبود من چون اصلا تلویزیون تماشا نمی کنم حدود ده ساعت سر گرم کنتده با این رمان عامیانه و ساده رو سپری کردم .

سلام لطف میکنید رمان های عالی معرفی کنید

زندگی که توش عشق و اساس نباشه و فقط از سر وظیفه یا عادت یه سری کارها رو انجام بدی زندگیه بدون نشاطیه اشتباه راجر این بود که جسارت لازم رو نداشت که بتونه ماویس رو به دست بیاره.

کتاب خوبی بود اما خیلی ساده بود و چیز خاصی نداشت . کسی که دنبال کتاب پرباری هست بهتره منصرف بشه اما برای شروع کتابخوانی گزینه خوبیه

سلام لطفا چندتا کتاب عالی معرفی کنید؟

خدای من. اخرش تخیلی بود؟ من فک میکردم از اون سم که به شوهرش داده بود به راجر هم بده شاید اون طوری یکم کتاب جذاب میشد

حتی اگرآخرداستان فاش شده بازهم بخونیدخانمای عزیزمواظب زیبایی هایی که خدابهمون داده باشیم وازشون برای محرم زندگیمون استفاده ببریم
خدانعمت وداده برای استفاده کردن
این کتاب ماخانمارومتوجه می کنه وآقایونومتوجه تر

*اسپویل

به‌نظرم یکی از قشنگ ترین کتاباییه که خوندم و کسایی که نوشتن خوشم‌نیومد و خیانت و اینارو اصلا ددک نمیکنم این ادم ها همونایی هستن مثل زن دالتون که وقتی میبینن یه زندگی زناشویی عمرش تموم شده هیچ حس و احساسی توش نیس به جای پایان دادن به اون و خلاص کردن اون مرد و حتی خودشون اون زندگی سرد و بی روح و ادامه‌میدن چون از اسم طلاق میترسن ما ادما‌میتونیم سالها با یکی زندگی کنیم‌ولی فقط زنده باشیم‌طعم‌واقعی زندگی کردن و نچشیده باشیم ولی میتونیم ۱سال با‌یکی باشیم و تو همون ۱سال یه اندازه ۱ عمر زندگی کرده باشیم و اینکه سن و سال هیچ‌وقت تعیین کننده ی عشق نیستت این داستان نشان دهنده ی فداکاری یه مرد واسه زنی بود که دوستش داشت عشقی بود که اینهمه سال نچشیده بود فقط یه ایرانی میتونه به‌جای لذت بردن ازین داستان بگهههه واااا اون دختر نباید بره حال زن و بچش و بپرسه یعنی چی اخه😂من قبول دارم که نباید خووشو میکشت
کلا داستانیه که ادم‌تا چند روز تو فکرشه بخونید و به نظرای بقیه اهمیت ندین

یکی بهم پیشنهاد داد بخونمش ولی همه نظرات و خوندم فهمیدم چه جوریه پس ارزش وقت گذاشتن نداره …..خیانت هیچ توجیهی نداره .

از شما به عنوان یک کتاب خوان ، انتظار بیشتری می رود . در نظر داشته باشید که همین دیگران ، راجع به زندگی تمام اشخاص قضاوت و دید شخصی خود را – بدون دونستن حقیقت واقعی زندگی اون شخص – ابراز میکنن و در نظرشون تمام حقیقت ، در پس کلام اون ها پناه گرفته . به این گونه زندگی کردن کاملا از یاد می رود و فقط زنده بودن می ماند .
در زندگی تمام اشخاص به اندازه ای اتلاف وقت وجود دارد که بشود به طور عمومی ابراز کرد ، خواندن یک کتاب – هرچچند کم کیفیت – از گذران وقت به بطالت بهتر و نیکو تر است . ضمن اینکه این کتاب دارای نقاط قوت بسیاری می باشد . تقاضا دارم لطفا کتاب را مطالعه بفرمایید و سپس راجع به خیانت و دیانت نظرتان را ابراز فرمایید .

سلام
عجیب است که هنوز افرادی پیدا می‌شوند که عشق به کسی را خیانت به طرف دیگر می‌بینند
کجا نوشته است اگر کسی به جبر و یا الزام خانوادگی و اجتماعی و یا هر دلیل با کسی پیمان زناشویی بست
حق ندارد عاشق کسی دیگر بشود
البته اگر زنی به هردلیل نتوانست شوهرش را از نظر روحی و جسمی و عقلی و احساسی ارضاء کند و او محتاج محبت به غیر شود
آن زن در دادگاه خداوند باید جواب آن مرد بیچاره ای را که به نابودی کشانده است و روح و روانش را محتاج محبت به دیگری کرده است را بدهد و قطعا عذاب دردناکی را بعد از مرگ خواهد کشید
و چنین مردی اگر با زنی که به او محبت و عشق و شور و امید را زلال و بی آلایش و بی تکلف واز صمیم قلب به بخشیده پناه ببرد
و آن آرامشی را خداوند برای مرد در کنار همسرش خواسته است را در کنار معشوقش بیابد
این رسیدن به هدف خداوند از خلقت زن و مرد است نه خیانت
خیانت از طرف کسی است که با خودخواهی و زور گویی و ایجاد خفقان در خانه و تحمیل سلطه ظالمانه روح شریک زندگیش را به بند می‌کشد و زندانی برایش می‌سازد و خودش را بهترین همسر دنیا برای زندانی اش معرفی می‌کند
و ……

یکی از بی نظیر ترین و تراژدی به مفهوم واقعی

چقدر با این کتاب گریه کردم
آه راجر بیچاره من …

فیلم هندی عاشقی ۲ شباهت ۹۰ درصدی به این داستان داره و شاید اقتباسی از این رمان باشه اگه دوست داشتید میشه نگاه کنید

به ما آدما یاد دادن که یه خط مشخص رو دنبال کنیم،
کارو درآمد، همسر، فرزند، هرکسی از این راه بره خوشبخته و هرکی غیر این بره ضررکرده، با این کتاب میفهمین که همه چیز داشتن و بی نقص بودن همه چیز نیست و هر کسی رو نمیتونه قانع کنه،
من کاملا درک میکنم این عشق و جون رو

نمیتونم خیانت راجر رو درک کنم…

من که خوشم اومد کتاب خوبی بود باعث میشه به فکر فرو رفت وبه دنیای واقعیمون نزدیک به نظرم درکنار تمام جنبه های منفی جنبه های مثبتی هم داره

کتابش در اوج زیبایی آزار دهنده و شاید کمی هم مخربه، این کتاب تا روز ها و هفته ها و شاید ماه ها با افکارت و گاهی تخیلات بازی میکنه. یک گم شده ی موهوم تو وجود آدم رو باز سازی میکنه شاید یه گذشته تو ضمیر نا خداگاه شاید هم یه آینده که روحت ازش خبر داره و خودت نه و در ادامه یه خود آزاری مخلوص

اصلا از این کتاب خوشم نیومد و ترویج خیانت بود مرد متاهل بود و زن و فرزندش رو رها کرده بود واسه این هوس و وسوسه خودش دست کمی از شوهر پیر این زن نداشت من نسخه قدیمی شو خوندم و چقدر زن پست بود که با دانستن متاهل بودن این مرد به او اجازه برقراری ارتباط در زندگیش داد

سلام ببخشید
میتونید درباره‌ی یکی از شخصیت های این رمان برای من توضیح بدهید

کتابی که مثل فیلمای ترکیه تبلیغ خیانتو میکنه دختر بیست ساله ای که به خاطر نجات خودش از فقر زن یه پیر مرد میشه و وقتی میبینه اوضاع خوب نیست به جای رفتن و ساختن زندگی خودش اونو میکشه و به خاطر جاه طبلی با یه مرد مسن دیگه که زن و بچه داره دوست میشه ویه بار به خودش زحمت نمیده از حال خانواده مرد با خبر بشه و…. این کتاب نیست این ترویج خیانت و دروغه

همه تعریف کردن ! ولی من واقعا نمیدونم عشق یا بهتر بگم خیانت یک مرد متاهل ۴۰ ۵۰ ساله با یک دختر ۲۰ ساله که به احتمال زیاد متوجه متاهل بودن مرد هست و این نکته تو داستان ذکر نمیشه چیش میتونه جذاب باشه ؟ منو یاد فیلم های آبکی ترکیه انداخت !

یکی از مزخرف ترین رمان هایی که خوندم. علاوه بر محوریت داستان که خیانت و بی اخلاقی بود در کل متن کتاب هم بی نهایت خسته کننده و کشدار بود. یه سری مسائل رو هی تکرار کرده بود

خیلی سال پیش خوندمش … عالی بود … تنها کتابیه ک تو ذهنم باقی مونده … توضیحات کامله … و صحنه ها جلوی چشمات رژه میرن … کتاب نمیخونی … توی یک فضای واقعی گوشه ای ب طور نامرئی ایستاده ای و داری نگاه میکنی .زنده و پویا وواقعی … داستان قوی و پرکشش … عشق واقعی …

به شددددددددددددددت تلخ و گیرا و اصلا سطح پایین نیست درسته! محشر هم نیست من که به شدت بهش علاقه مند شدم و جزو کتاب های موفقم بوده آخه رمان قبلیم گتسبی بزرگ بود که شکست بدی برام بود اصلا درکش نکردم شاید هم مشکل از من بوده ولی این رمان عالی در کل

وجدانا اخر داستان رو فاش نکنید… ولی واقعا کتاب پر. دوست داشتنی ،زیبا ،غمگین ،وخوندنیه،،،حتما بخونیدش..ارزششو داره.

*اسپویل
سلام، این رمان اوج داشت، کم کم اوج گرفت، رفت بالا و بعد یک صقوط وحشتناک رو توش شاهد بودیم به طوری که کل ۵۰ صفحه ی آخر در اصل ده صفحه ست و الکی کش داده شده، پایانش هم جالب نبود، پایان تلخ رو میشه درک کرد اما یه پایان الکی رو نه، چون راجر خورد شده بود و نمیتونست با میویس باشه حالا چه زنش زنده باشه چه مرده.

سلام.وقتی هنوز هردو هم رو دوست داشتن چرا این کارو کرد؟؟؟مگه برای آینده کلی برنامه نریخته بود؟

بسیار زیبا و تاثیر گذار. بی شک یکی از زیباترین کتابهایی بود که تاکنون خواندم. ای کاش از این داستان عاشقانه فیلم می ساختن.

من این کتاب رو خیلی سال پیش توی دوران دبیرستان خوندم.تنها کتاب عاشقانه ایی که هیچ وقت اسمش از خاطرم نمیره.انتخاب نام پر برای این کتاب بسیار عالی بود.

اولین بار که این رمان رو خوندم هجده ساله بودم ، دور از خانواده و دلبستگیهام خدمت سربازی رو تو یه شهر دور میگذروندم شدیدا تحت تاثیر موضوع و قلم ساده و تتثیرگذار نویسنده ش قرار گرفته بودم وتا مدتها در دنیای دیگه ای سیر میکردم ، امروز بعد از گذشت بیست سال موفق شدم نسخه قدیمی و اصلی این رمان رو از یکی از کتابفروشی های میدان انقلاب تهران خریداری کنم ،فوق العاده خوشحال شدم انگار موفقیت بزرگی بدست اوردم ،سالها دنبالش بودم ولی اکثرا چاپهای جدید و با ممیزی ارشاد بود که اصلا با چاپ اصلی همخوانی ندارن .پیشنهاد میکنم حتما مطالعه ش کنید بعنوان یه رمان تاثیرگذار .

ببخشید از چه انتشاراتی خریدید؟

کتاب رو خوندم ولی تو طول داستان همش میگفتم کاش یکم پرتکلف تر میبود!

گاهی نیازه آدم غرق همچین داستانهایی بشه…خیلی هامون خلائی که شخصیت اول داستان داشت رو در زندگی تجربه میکنیم…کتاب قشنگی بود و هنگام‌خوندش حس لطیفی به آدم‌دست میده

کتاب های انگلیسی سادگی و پاکی خودشون رو دارند که در ادبیان هیچ جای دیگه همچین چیزی دیده نمیشه. حتی فیلم های انگلیسی همم اینجوری هستند و ادم ارامش میگیره باهاشون. نث خیلی ساده ای داشت کتاب و خب بقول خودتون انتظار نباید داشته باشیم که داریم یک شاهکار ادبی می خونیم. بلکه به نظر من این کتاب مثل فاصله دو کتاب سنگین میمونه که برای استراحت ذهن لازمه

خیلی خیلی قشنگ بود و من خیلی باهاش گریه کردم داستانش عاشقانه ای غمگین بود ولی زیباااا

مدتها بود ک با خوندن کتابی اشکم در نمیومد ، اما کتاب پَر ، پُر بود از احساس ناب عاشقانه با پایانی تلخ
پایان کتاب منتظر معجزه ای بودم که ایکاش راجر نمرده باشه
اما آه راجر چرا صبر نکردی !
در کل دوست داشتم و پیشنهاد میکنم که حتما بخونید .

جسارتا با یه جمله تمام کتاب رو اسپویل کردید ، قصد خوندنش رو داشتم اما الان ته ماجرا رو فهمیدم! حالم گرفته شد…

جسارتا مطمئن باشید نه تنها چیزی رو از دست ندادید بلکه جلوی هدر رفتن وقت با ارزشتون گرفته شد. اگر بالای ۲۰ سال هستید.

کاش واسه منم اسپویل شده بود و نمیخوندمش. وقتم هدر شد

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *