نان و شراب ماجرای روشنفکرانی است که میخواند راهی به جایی ببرند و نیز ماجرای روشنفکران سرخورده و مأیوسی است که راه به جایی نبردهاند. این رمان بیان کشکشهای درونی انسانهایی است که در جستجوی جهانی بهتر و انسانیترند و در این میان موقعیت روشنفکر از همه حساستر است چرا که آنها نمیتوانند مانند یک کشاورز رفتار کنند.
این رمان خواندنی اثری از نویسنده ایتالیایی، اینیاتسیو سیلونه است که آگاهی از زندگی او و برخی از فعالیتهای سیاسی که انجام داده است به درک بهتر رمان کمک زیادی میکند چراکه ماجراهایی که قهرمان رمان نان و شراب از سر گذرانده است به نحوی از زندگی خود نویسنده نشأت گرفته است.
سیلونه دوران کودکی سختی داشت و در فقر و تنگدستی بزرگ شد. در زلزله سال ۱۹۱۵ پدر و مادر و پنج برادر خود را از دست داد. پس از اتمام تحصیلات سوسیالیست شد و در سال ۱۹۲۱ یکی از بنیانگذاران حزب کمونیست ایتالیا بود. در فاصله سالهای ۱۹۲۱ تا ۱۹۳۱ وی یکی از سازمان دهندگان فعالیتهای مخفی ضدفاشیستی بشمار میرفت. مدتی در مسکو بود و پس از آنکه در سال ۱۹۳۰ از حزب کمونیست ایتالیا اخراج شد در سوئیس اقامت گزید. در سوئیس شاهکارهایی مانند «نان و شراب» و «دانه زیر برف» را خلق کرد. سیلونه در سوئیس به فعالیتهای ضد فاشیستی و مبارزات غیرعلنی خود با داستگاه دیکتاتوری موسولینی ادامه داد.
سیلونه در سال ۱۹۴۵ پس از سقوط حکومت فاشیستی موسولینی به ایتالیا بازگشت و از طرف حزب سوسیال دموکرات به نمایندگی مجلس شورای ملی ایتالیا برگزیده شد. رمان نان و شراب و دیگر رمانهای او یادآور مبارزات ضد فاشیستی آزادیخواهان و سوسیالیستهای فعال ایتالیا و نشاندهنده زندگی پر از درد کشاورزان فقیر – کافونها – است. اینیاتسیو سیلونه کتاب نان و شراب را در سال ۱۹۳۷ منتشر کرد و سپس در سال ۱۹۴۰ کتاب دانه زیر برف را که ادامه نان و شراب است، منتشر کرد. پیشنهاد ما این است که برای درک بهتر و عمیقتر اندیشههای نویسنده در کتاب نان و شراب حتما کتاب دانه زیر برف را نیز مطالعه کنید.
در قسمتی از متن پشت جلد کتاب آمده است:
[ معرفی کتاب: رمان بینوایان – نشر امیرکبیر ]
رمان نان و شراب
داستان کتاب در زمان حکومت موسولینی اتفاق میافتد. کافونها – به زبان ایتالیایی یعنی دهقان بیچیز و فقیر – زندگی سختی دارند و به حدی ضعیف شدهاند که توانایی انجام هیچ کاری را ندارند. در واقع حتی فکر انجام دادن یک حرکت بر علیه ظلمی که به آنها میرود در ذهنشان هم شکل نمیگیرد. در این هنگام، کلیسا نیز به حمایت از دولت پرداخته و عموم مردم نیز در خرافات و تعصبات مذهبی فرو رفتهاند. در این شرایط است که قهرمان داستان تلاش میکند کاری انجام دهد.
زمانی بود که راستگویی هم تا حدی پیشرفت داشت و کم و بیش قابل اغماض بود، اما امروز دیگر اصلا بازار ندارد. پاپ اعظم آن را یک کالای روستایی و بدوی و بسیار پرخرج میداند، در صورتی که دروغ و ریا کالایی است به نرمی مخمل و همیشه رایج و نه تنها ارزان بلکه مفید هم هست. (رمان نان و شراب – صفحه ۲۰)
کتاب با دیدار دو شاگرد قدیمی که نزد استاد خود، دن بنهدتو رفتهاند آغاز میشود. دن بنهدتو کشیش برجستهای است که طرف دولت را نگرفته و به همین خاطر «به بهانه آنکه مزاج وی علیل شده است» به خدمتش پایان دادهاند. او اکنون به همراه خواهرش در یک آبادی خانهنشین شده است. در دیداری که با دو شاگرد قدیمی خود دارد دن بنهدتو احوال دیگر شاگردان را میپرسد. در این دیدار است که استاد میخواهد از وضعیت بهترین شاگرد خود، یعنی پیترو سپینا – قهرمان داستان – آگاه شود. یکی از شاگردان وضعیت پیترو سپینا را برای استاد چنین توضیح میدهد:
اما قهرمان داستان، یعنی پیترو سپینا اکنون به شکل مخفیانه به ایتالیا بازگشته است. سپینا که قبلا میخواست کشیش شود وارد کلیسا شده بود و اندیشههای مذهبی را با جان و دل میشناسد اما پس از مدتی که آرمانهای کلیسا محقق نشد مسیر خود را تغییر داد و حالا فردی سوسیالیست است که بر علیه فاشیسم فعالیت میکند و اندیشه یک انقلاب را در سر دارد. سپینا با نیت کمک به کافونها به ایتالیا بازگشته اما وضعیت جسمی خوبی ندارد و سخت بیمار است.
سپینا برای اینکه دوباره سلامتی خود را به دست آورد لباس کشیشها را به تن میکند و با تغییر نام خود به دن پائولو مخفیانه به روستایی کوچک به نام پیتراسکا میرود. او در این روستا از نزدیک با زندگی کافونها آشنا میشود و متوجه میشود که بیدار کردن این دهقانان فقیر که در خرافات مذهبی غرق شدهاند بسیار دشوار است و با روشهای قدیمی نمیتوان کاری از پیش برد.
بیچاره کافونها! نان ندارند بخورند آنوقت شما انتظار دارید که به سیاست بپردازند؟ سیاست تجملی است خاص اشخاص که دستشان به دهانشان میرسد. (رمان نان و شراب – صفحه ۲۸۶)
در این روستا است که پیترو سپینا با دختر جوانی به نام کریستینا که میخواهد راهبه شود آشنا میشود و از طریق گفتوگوهایش با اوست که درمییابد اعتقادش به انقلاب به دلیل وفاداری به جوهر اخلاقی مسیحیت است. مسیحیتی که او همچنان از پذیرفتن اسطوره آن امتناع میورزد. پس در عین حال که از درون متوجه بیهودگی مبارزه منحصراً واقعگرایانه میشود به دیدن استاد خود دن بنهدتو میرود و…
قهرمان رمان نان و شراب هرچند که سوسیالیست است اما هرگز یک موجود حزبی دگماتیست نیست. در تمام مدت در کار نقد خویش و انتقاد از خویشتن است. هرچند به سوسیالیسم معتقد است اما از هم اکنون آینده آن را تحلیل میکند. اینجا دقیقا مسئله همیشگی نهضت و نظام مطرح است. تا وقتی که یک نهضت به نظام تبدیل نشده، پویا است و همه ویژگیهای خوب را در خود دارد اما به محض اینکه در قدرت قرار گرفت تمام نکات مثبت خود را از دست میدهد و پست ایدئولوژی خود سنگر میگیرد. ماجراهای سپینا و کارهایی که در این کتاب انجام میدهد نقدهای وارد بر فاشیزم و سوسیالیسم را به خوبی نشان میدهد.
این کتاب در طول زمان به جلدهای مختلف بارها به تجدید چاپ رسیده است و در زیر تصویری دیگر از طراحی جلد آن را مشاهده میکنید. از دیگر کتابهای این نویسنده ایتالیایی میتوان به کتابهای زیر نیز اشاره کرد که در کافهبوک معرفی شدهاند:
[ معرفی کتاب: رمان زوربای یونانی – ترجمه محمد قاضی ]
درباره رمان اینیاتسیو سیلونه
موضوعات مهمی که در سراسر این کتاب دیده میشود اما سه عنصر اصلی کتاب مذهب، فاشیسم و سوسیالیسم است. اینیاتسیو سیلونه به شدت کلیسا و خرافاتی را که در بین مردم رواج دارد به نقد میکشد و همچنین از هر فرصتی استفاده میکند تا چهره زشت حکومت فاشیستی موسولینی را نشان دهد. در عین حال از سوسیالیسم غافل نمیشود و ضعفهای آن را نیز پیش چشم خواننده قرار میدهد. قهرمان نان و شراب ضدمذهب مینماید اما خود او به نحوی جوهرهای از حقیقت مسیح است.
ناشر در ابتدای کتاب اشاره میکند که قهرمان داستان نماینده سوسیالیسم است که علیه فاشیزم میجنگد. فاشیسمی که در بطن آن تعصب مذهبی و مذهب ارتجاعی کلیسا نهفته است. در واقع نان و شراب داستان ایثار است. داستان تکرار آن فدیه آسمانی است که عیسی مسیح بود و پیش از مصلوب شدن در آخرین شام با حواریون تن و خون خود را عرضه کرد و گفت: «بخورید و بیاشامید، این نان من است و این شراب من است، سپس نان و شراب تکرار همان ماجراست.»
در سراسر رمان طنز تلخی هم وجود دارد که نویسنده با استفاده از آن خرافه، جهل و تعصب مذهبی را به خوبی نشان میدهد. محمد قاضی نیز در مقدمهای که بر کتاب نوشته است، درباره کتاب مینویسد:
کتاب حاوی داستان مهیجی است از زندگی دهقانان فقیر ایتالیا که در آن عادات و آداب و رسوم و معتقدات خرافی و وضع زندگی اسفبار ایشان به زبانی ساده و شیرین و پرطنز و کنایه تشریح شده است. کتابی است سرشار از هیجان و مملو از صحنههای زنده و جالب توجه انسانی که در همه جای آن احساس انساندوستی و عواطف بشری و وجوان سیاسی و اجتماعی و عشق به آزاد زیستن و آزاد اندیشیدن موج میزند. تنها در بند خود بنودن و رفاه و تنعم توام با بردگی را حقیر و خوار شمردن و به خاطر اجتماع زیستن درسی است که این اثر زیبا و ارزنده به ما میآموزد.
به طور کلی میتوان گفت کتاب نان و شراب رمانی است که حقیقت پشت ایدئولوژیهای مختلف را نشان میدهد و نویسنده برای نشان دادن برخی واقعیتهای آن از طنز استفاده کرده است اما در همین رمان تلخ که سختیهای زندگی مردم ایتالیا را نیز منعکس میکند، وجود شخصیتهای قوی مانند دن بنهدتو، پیترو سپینا، کریستینا، بیان کینا و… امیدبخش است. شخصیتهایی که هنوز انسانیت در درون آنها زنده است و فداکاری را به ما نشان میدهند. فضای این کتاب بی شباهت به رمان خرمگس نوشته اتل لیلیان وینیچ نیست. در واقع هر یک از شخصیتهای کتاب نان و شراب را میتوان یک خرمگس دانست که تلاش میکنند نظریات، باورهای عموم جامعه و سیاست موجود را به چالش بکشند.
پیترو سپینا بر این باور است که برای دستیابی به اوضاعی بهتر باید که از جان و دل مبارزه کرد اما در پایان این سوال مطرح است که مبارزه در راه هر ایدئولوژی و آرمانی تا چه اندازه درست و ارزشمند است؟! اصولاً نتیجه دلخواه و اصلاحات لازم به دست میآید یا نه؟ و آیا اینگونه نیست که هر ایدئولوژی به مجرد دستیابی به قدرت، تمامی آرمانهایش رنگ میبازد و در تعصبات کور خود غرق میشود، که انسانهای پاک و بکری چون سپینا تنها مسیحی دیگر در زمانی دیگرند که جز حمل کردن صلیب خود در جلجتا آیندهای ندارند؟!
محمد قاضی هم در کتاب خاطرات یک مترجم به خواندنی بودن رمان نان و شراب چندین بار اشاره کرده است و داستان ترجمه آن را که خود ماجرایی خواندنی است تعریف میکند. پیشنهاد میکنم اگر به رمانهای سیاسی و رمانی که خرافات مذهبی را نقد میکند علاقه دارید، حتما این رمان را مطالعه کنید. درنهایت به این نکته اشاره کنم که در آخر کتاب، صحبتی از سرنوشت قهرمان داستان نمیشود. دلیل این کار هم این است که نویسنده در کتاب دانه زیر برف داستان رمان را از همان جایی که نان و شراب تمام میشود ادامه میدهد. کتاب دانه زیر برف نیز با ترجمه مهدی سحابی از سوی نشر امیرکبیر چاپ شده است.
[ معرفی کتاب: رمان دن کیشوت – ترجمه محمد قاضی ]
جملاتی از متن کتاب نان و شراب
روزی که گوش کرهای مصلحتی باز شود و زبان لالهای مصلحتی به سخن درآید آن روز آغاز لحظات بسی دردناکی خواهد بود که من آرزومندم تو را از آن نصیبی نباشد. (رمان نان و شراب – صفحه ۲۶)
آزادی چیزی نیست که آن را به کسی هدیه کنند. میتوان در یک کشور دیکتاتوری زندگی کرد و آزاد بود. فقط کافی است که علیه دیکتاتور مبارزه کرد. مردی که با مغز خودش فکر میکند، آزاد است. مردی که به خاطر آنچه برحق میداند مبارزه میکند آزاد است. (رمان نان و شراب – صفحه ۵۶)
مومن هیچگاه تنها نیست، برعکس کافر همیشه تنها است ولو روز خود را از بام تا شام در پر جنجالترین کویها بگذراند. جانی که خدا را درک نکند تنها است، به مثابه برگ جدا شده از درخت است، برگی تنها که به زمین میافتد و خشک میشود و میپوسد. برعکس، جان به خدا بسته چون برگی است به درخت و به وسیله شیره حیاتی که او را تغذیه میکند به شاخه و تنه و ریشه و تمام زمین مربوط است. (رمان نان و شراب – صفحه ۱۱۹)
بدنی که به ضربات تازیانه عادت کرد دیگر احساس درد نمیکند. (رمان نان و شراب – صفحه ۱۴۹)
پدرم الکلی بود و در سن چهل سالگی مرد. چند هفته قبل از مرگش یک شب مرا به نزد خود خواند و تاریخچه زندگی خود را برای من حکایت کرد، یعنی تاریخچه شکستش را. ابتدا از مرگ پدرش، یعنی پدربزرگم با من شروع به صحبت کرد. پدرش به او چنین گفته بود: «من فقیر و ناکام میمیرم، ولی همهی امیدم به تو است، شاید تو بتوانی آنچه را که زندگی به من نداده است، از او بگیری!» پدر من نیز وقتی حس کرد که اجلش فرا رسیده است به من گفت که حرفی به جز تکرار آنچه پدرش به او گفته بوده است، ندارد: «من نیز ای فرزند عزیزم، اینک فقیر و ناکام میمیرم. امیدم به تو است و آرزومندم بتوانی آنچه را که زندگی به من نداده است، تو از او بگیری!» بنابراین آرزوها هم مثل بدهیها از نسلی به نسل دیگر منتقل میشوند. من اکنون سی و پنج سال دارم، و میبینم در همان نقطهای هستم که پدر و پدربزرگم بودند. من نیز آدمی هستم شکست خورده و زنم پا به زا است. فقط همین حماقتم باقی هست که معتقد شوم، فرزندم خواهد توانست آنچه را که زندگی به من نداده است از او بگیرد. من میدانم که او نیز نخواهد توانست از این سرنوشت محتوم بگریزد، او نیز از گرسنگی خواهد مرد، یا از آن بدتر نوکر دولت خواهد شد. (رمان نان و شراب – صفحه ۲۴۹)
دستگاه جادویی خاموش میشود. هیچکس حتی سه کلمه از آنچه آن دستگاه پخش کرده نفهمیده است. ولی مگر نیازی به فهمیدن هست؟ فهمیدن به چه درد میخورد؟ کیست که در بند فهمیدن باشد؟ در واقع هیچکس را پروای فهمیدن نیست. شما ممکن است کنجکاوی و علاقه به فهمیدن مطلب کسی از خود نشان بدهید که بخواهد شما را قانع و مجاب کند، لیکن تبلیغات نه دربند مجاب کردن است و نه در پی ثابت کردن چیزی. تبلیغات به صورت مسائل بدیهی و مسلم و غیر قابل بحث عرضه میشود. مردم بینوا در کوچه، در کشور تبلیغات، خویشتن را همچون ماهیهایی احساس میکنند که در تور افتاده باشند. دیگر چیز مهمی در بین نیست که کسی بخواهد بفهمد. توری است در آنجا گسترده و برای ماهیانی که در تور افتادهاند وجود تور واقعیتی است و تنها واقعیتی است که به حساب میآید. (رمان نان و شراب – صفحه ۲۸۱)
کلیسا از واقعیت مذهبی افیونی برای تخدیر مردم بیچاره ساخته است. آنچه را که شایسته خداوند است به قیصر میدهند و آنچه را که سزاوار قیصر است به خداوند وامیگذارند. روح ملکوتی خداوند از کلیسا رخت بربسته و کلیسا به یک موسسه مادی و کاملا رسمی و قراردادی و سرگرم مشغلههای دنیوی و طبقاتی تبدیل شده است. (رمان نان و شراب – صفحه ۳۳۰)
ما در اجتماعی زندگی میکنیم که در آن جایی برای آزادمردان نیست. تنها کشیشانی در امانند که مذهب را به خدمت حکومت و بانک بگمارند و هنرمندانی که هنر خود را بفروشند و حکیمانی که با دانش خود سوداگری کنند. بقیه هر قدر هم که معدود باشند به زندان میافتند، تبعید میشوند و تحت نظر قرار میگیرند، مشروط بر اینکه مامور حاکم بنا به مقتضیات «سرشان را بیصدا زیر آب نکند.» (رمان نان و شراب – صفحه ۳۷۲)
زندگی فی نفسه نه جدی است و نه سرسری، نه خستهکننده است و نه جالب، بلکه این موضوعی است به وضع خود ما بستگی دارد. (رمان نان و شراب – صفحه ۴۰۵)
مشخصات کتاب
- عنوان: نان و شراب
- نویسنده: اینیاتسیو سیلونه
- ترجمه: محمد قاضی
- انتشارات: امیرکبیر
- تعداد صفحات: ۴۲۴
- قیمت چاپ ششم – ۱۳۹۶: ۳۵۰۰۰ تومان
نظر شما در مورد کتاب نان و شراب چیست؟ آیا در ادامه این رمان، کتاب دانه زیر برف را نیز مطالعه کردهاید؟ لطفا اگر این کتاب را خواندهاید، حتما نظرات ارزشمند خود را با ما در میان بگذارید.
[ لینک: کانال تلگرام کافه بوک ]
» معرفی چند کتاب خوب دیگر: