کتاب سفر به انتهای شب اولین رمان نابغه فرانسوی لویی فردینان سلین که آن را در ۳۸ سالگی نوشت و بلافاصله با انتشار کتابش تمام جامعهی ادبی را انگشت به دهان کرد.
از زندگینامه نامه سلین اینطور برمیآید که کتاب سفر به انتهای شب یک رمان خودنگاشته است، یعنی سلین بیشتر اتفاقات رمان را به شخصه تجربه کرده است. سبکی که در کتاب های هالیوود و ساندویچ ژامبون چارلز بوکفسکی هم به چشم می خورد.
استیو تولتز می گوید که هنگام نوشتن رمان جزء از کل تحت تاثیر افراد مختلفی از جمله سلین بوده است.
داستان کتاب سفر به انتهای شب
این رمان در مورد ضد قهرمان سلین، فردینان باردامو است که صداقت و روراست بودن او بسیار به چشم می خورد.
فردینان مثل خیلی از ماها دچار خودسانسوری نیست که هیچ، حتی تمام مکنونات ذهنی و قلبیش را بی ترس و واهمه فریاد می زند. ترسش را، نفرتش را، بیزاریش را و تقریبا هر احساسی که داشته باشد را فریاد می زند. فردینان ترسی از ابراز وجود ندارد.
قهرمان داستان، برایش مهم نیست چطور دیده می شود و یا اینکه چه رفتار زشت و ناجوان مردانه ای از خود نشان می دهد، او فقط می خواهد زنده بماند.
[ لینک مرتبط: رمان مرگ قسطی نوشته سلین ]
درباره کتاب سفر به انتهای شب سلین
در قسمتی از متن کتاب می خوانیم:
در مورد سرهنگ باید بگویم که ازش بدم نمی آمد. با وجود این او هم مرده بود. اول دیگر نمی دیدمش. از روی پشته پایین افتاده بود، انفجار او را به پهلو انداخته و بغل سوارکار پرت کرده بود. حالا برای همیشه بغل هم افتاده بودند، اما سوارکار دیگر سر نداشت، فقط یک سوراخ بالای گردنش بود و خون غلغل زنان از وسط سوراخ می جوشید، درست مثل مربای توی دیگ. شکم سرهنگ باز شده بود و قیافه اش بدجوری تو هم رفته بود. حتما وقتی گلوله بهش خورده بود، دردش گرفته بود .به درک! اگر با همان گلوله های اول از اینجا (میدان جنگ) رفته بود، این بلا سرش نمی آمد.
فردینان باردامو – شخصیت اصلی کتاب – میگه:
مرضم این است که از همه جا فرار کنم!
او مرد بی وطنی است، بی ریشه و پابند، بی قید. جنگ را ترک می کند و به آفریقا می رود تا بختش را بیازماید. وقتی از گرمای آنجا و امراض آفریقا به تنگ میاد، راهی سرزمین تجدد و تمدن، آمریکا می شود و در نهایت به وطنش یعنی فرانسه برمیگردد.
شاید یکی از دلایلی هم که این کتاب را هیچوقت خارج از قالب افست نخواهید دید همین باشد، چون سرتاسر کتاب پر از اصطلاحات و فحش و برون ریزی هایی از این دسته است.
اگر همزادهای لب فروبسته باردامو را دوس داشتید، حتما کتاب سفر به انتهای شب را هم بخوانید. لذت خواهید برد.
قسمت هایی از متن کتاب سفر به انتهای شب
وسط این تاریکی که آنقدر غلیظ بود که به نظر می رسید اگر دست ها را یک کم باز کنی دیگر آن ها را نمی بینی، من فقط یک چیزی می دیدم، اما همین یک چیز را با یقین کامل می دیدم؛ که توی این تاریکی وسوسه ی آدمکشی به شکل بی حساب و بی انتهایی پنهان شده.
یک ساعت، توی دنیایی که همه چیزش به کشت و کشتار ختم می شود، برای خودش چیزی است.
غم عالم به انواع مختلف سر آدمیزاد فرود می آید، اما همیشه ترتیبی برای این فرود آمدن می دهد.
برای آنکه دیگران گمان کنند عاقلی، هیچ چیزی لازم نیست غیر از رو، پررو که باشی، کافی است، تقریبا هرکاری برایت آزاد است، هر کاری. برای خودت اکثریتی داری و اکثریتت برایت تعیین می کند چه چیزی دیوانگی است و چه چیزی نیست.
اسب ها خیلی خوشبختند، چون اگرچه آن ها هم مثل ما جنگ را تحمل می کنند، اما لااقل کسی از آن ها نمی خواهد ثبت نام کنند و یا وانمود کنند که به کارشان ایمان دارند. اسب های بیچاره ولی آزاد! افسوس که شور. و اشتیاق کثافت فقط برای ماست!
آدم به سرعت پیر می شود، آنهم بدون اینکه بازگشتی در کار باشد. وقتی بدون اراده به بدبختی ات عادت کردی و حتی دوستش داشتی، آنوقت متوجه قضیه می شوی. طبیعت از تو قوی تر است. تو را در قالبی امتحان می کند و آنوقت دیگر نمی توانی از آن بیرون بیایی . نقشت و سرنوشتت را بدون اینکه بفهمی کم کمک جدی می گیری و بعد وقتی سر برمیگردانی، می بینی که دیگر برای تغییر وقتی نیست. سر تا پا دلشوره شده ای و برای همیشه به همین شکل ثابت مانده ای.
اگر دوست داشتن محلی از اعراب داشته باشد، دوست داشتن بچه ها نسبت به آدم های بزرگ بی خطرتر است. همیشه لااقل این بهانه را داری که این ها شاید بعدها از خودمان شریف تر بشوند. ولی، از کجا معلوم؟
بهتر است خیال برت ندارد، آدم ها چیزی برای گفتن ندارند. واقعیت این است که هرکس فقط از، دردهای شخصی خودش با دیگری حرف می زند. هر کس برای خودش و دنیا برای همه.
عشق که به میدان می آید ، هرکدام از طرفین سعی می کنند دردشان را روی دوش دیگری بیندازند، ولی هرکاری که بکنند، بی نتیجه است و دردهاشان را دست نخورده نگه می دارند. دوباره از سر می گیرند، بازهم سعی می کنند جایی برایش پیدا کنند.
لحظه هایی هست که تنهای تنها می شوی و به آخر هرچیزی که ممکن است برایت اتفاق بیفتد میرسی. این آخر دنیاست. خود غصه. غصه ی تو دیگر جوابگویت نیست و باید به عقب برگردی، وسط آدم ها، هرکه میخواهد باشد. در این جور لحظه ها به خودت سخت نمی گیری، چون حتی به خاطر اشک ریختن هم باید به آغاز هرچیز برگردی، به جایی که همه ی دیگران هستند.
مشخصات کتاب
- کتاب سفر به انتهای شب
- نویسنده: لوئی فردینان سلین
- ترجمه: فرهاد غبرائی
- تعداد صفحات: ۵۳۴
- * کتاب افست
نویسنده مطلب: مهشید موسوی
نظر شما در مورد کتاب سفر به انتهای شب سلین چیست؟
[ لینک: کتاب عامه پسند ]